سندروم قهرمان جهان، سندروم قهرمان جام کنفدراسیونها، سندوم گروه F، فعالیت سیاسی اوزیل و گوندوگان در تحرکات انتخاباتی دیکتاتور ترکیه، بردن قلیان و کنسول بازی به صورت قاچاقی به اردوی تیم ملی، دعوا بر سر کاپیتانی، دو دستگی بین قهرمانان جهان و قهرمانان کنفدراسیونها، نداشتن مهاجم نوک کارآمد، اعتماد افراطی به سیستم منسوخ مالکانه، غرور، نداشتن انگیزه کافی، اشتباهات سرمربی، وفاداری لوو به بازیکنان محبوبش،گروه سخت، داوری، بدشانسی، سیستم دفاعی متزلزل، دعوت نکردن از سانه، انگیزه حریفان برای مقابله با قهرمان جهان، لو رفتن سیستم لوو برای حریفان و هر بهانه دیگری برای ناکامی فاجعه بار در روسیه (جاییکه انگار باید موفقترین ژرمنها هم به زمین گرم (ببخشید منجمد) بخورند) بیاورید همانطور که از اسمشان پیداست، تنها بهانه هستند.
آلمان در روسیه فاجعه بود. لوو این را پذیرفت و سخاوتمندانه همه مسئولیت را هم پذیرفت. بگونه ای که هوملز ادعا کرد لوو از سر بزرگواری چنین گفته و مسئولیت بازیکنان بیشتر است. همچنین اضافه کرد لوو با پذیرش مسئولیت، نه تنها احترامش از دست نرفت که بیشتر هم شد. استقبال هواداران از بازی با قهرمان جهان نشان میداد هواداران قصد دارند از تیم حمایت کنند و (در حد توان) روسیه را فراموش کرده اند. آنها چشم به آینده دارند. قهرمانی در یورو 2020 می تواند فوق العاده باشد. اما ابتدا باید در مسابقات لیگ ملتهای اروپا و انتخابی یورو سربلند باشند. فدراسیون هم فعلا روسیه را (احتمالا با در نظر گرفتن برزیل) فراموش کرده است. آنها از لوو خواستند گزارش مفصلی از آنچه در روسیه گذشته ارائه کند. ضمن اینکه برنامه های لوو را برای موفقیت در 2020 جویا شدند. ژرمنها راحت به کسی اعتماد نمی کنند ولی وقتی هم اعتماد کردند، پشت او را به این راحتی خالی نمی کنند. حتی وقتی در کمال تعجب، لوو تنها سرمربی تاریخ آلمان باشد که در دور گروهی جام جهانی اوت می شود. آنها احتمالا فراموش هم نکرده اند که لوو کسی است که به انتظار بیست و چهار ساله ژرمنها برای قهرمانی در جام جهانی پایان داد. همچنین فراموش نکرده اند او تنها سرمربی اروپایی است که در خاک امریکای جنوبی قهرمان شده است. طلسم ناکامی در برابر ایتالیا را شکسته است، پرتغال، انگلیس و آرژانتین را در جام جهانی چهار تایی و برزیل را هفت تایی کرده است و بسیاری روزهای خوب دیگر را که لوو برای آلمانها رقم زده است. آلمان در روسیه فاجعه بود ولی الان همه چشم به آینده دوخته اند.
در نخستین گام آلمان در خانه به مصاف قهرمان جهان رفت. دیداری که از دیدارهای دوستانه معمول به مراتب رقابتی تر است و در نهایت یک تیم عنوان قهرمانی اروپا را بدست می آورد. بنابراین فرانسه قهرمان جهان که نمی خواست در همین بازی اول، کاندید حذف لقب گیرد با تمام توان پای به مسابقه گذاشت و آلمانها یک محک جدی خوردند. اگرچه هر دو تیم برای برد تلاش زاید الوصفی داشتند، مع الاسف توفیق چندانی در امر گلزنی نداشتند تا بازی البته با درخشش دروازه بانها (خصوصا دروازه بان فرانسه) بدون گل خاتمه یابد. هر دو تیم به نظر تا حدودی از نتیجه راضی بودند. آلمانها توانسته بودند قهرمان جهان را متوقف کنند و تا حدودی آب رفته را به جوی بازگردانند و فرانسه در خانه حریف مقتدر و صاحب نام خود بازنده از زمین خارج نمیشد تا امیدوار به بازیهای آینده باشد که اتفاقا دو تا از سه بازی آینده در فرانسه خواهد بود.
آلمان اگرچه بازهم مالکیت بیشتری داشت، اما دفاع تیمی را جدی تر گرفته بود. آنها به قیمت گزافی فهمیدند که گل نخوردن بسی مهمتر از گل زدن است. در فاز تهاجمی هنوز آلمان در نوک حمله علامت سوال زیادی دارد. رویس بجز یک صحنه دیده نشد. اصرار به نفوذ از طرفین بنظر افراطی می آمد و گویا فرانسه آمادگی مقابله با این حملات را که حاصلی جز کرنر های پر شمار نداشت را پیدا کرده بود. اگر هم موقعیتی خلق میشد با فوق واکنشهای دروازه بان فرانسه، آرئولا، که نخستین تجربه ملی اش را سپری می کرد، روبرو میشد. شوتزنی آنطور که باید و شاید در دستور کار قرار نگرفت. ترکیب را هم می توان به چالش کشید و ... . ولی تیم همدلانه تر بازی می کرد. اگر بازیکنی توپ را لو میداد سایرین از او حمایت می کردند. در فاز تدافعی شاهد صحنه هایی مثل صحنه گل مکزیک به آلمان نبودیم که مهاجمین حریف پر شمار تر از مدافعین ژرمن باشند. در همان بازی با مکزیک، اگر واکنشهای نویر نبود، ای بسا تعداد گلهایی که آلمان دریافت میکرد، بمراتب بیشتر میشد.
فراموش نکنیم که حریف قهرمان جهان بود و آلمان از دل خاکستر روسیه برخاسته بود. سایر رقبای آلمان انسجام فرانسه را ندارند. دو ماه زمان زیادی برای ایجاد تغییرات بنیادین نیست. اگر در این بازی لوو پنج بر صفر هم قهرمان جهان را شکست میداد جز حسرت برای طرفداران در پی نداشت. اینکه چقدر 2018 حیف شد. یادمان نمی رود که در روسیه چه گذشت. ما بخوبی میدانیم دنبال چه هستیم. گذشته را نمی توان تغییر داد. گذشته ها گذشته و اکنون فقط باید به فکر آینده بود. گذشته فقط قرار است چراغ راه باشد. قرار است از گذشته درس گرفت. قرار است اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم. لیگ ملتها هر چه باشد و هر نتیجه ای داشته باشد برتر از جام کنفدراسیونها نیست. کسی امروز افتخار نمی کند که آلمان فاتح جام کنفدراسیونها در روسیه (با تیم دوم که چه عرض کنم با تیم سوم) شده. همه از ناکامی در روسیه و در جام جهانی سخن می گویند. هدف آلمان قهرمانی در یورو 2020 است. لیگ ملتها هم در کنارش بود که چه بهتر! از مصاف با تیمهای قدرتمند در قالب لیگ ملتها ما یک هدف را دنبال می کنیم. محک زدن تیم، شناسایی نقاط ضعف و بر طرف کردن این نقاط. شناسایی بازیکنان جوانی که می توانند به تیم اضافه شوند و انتظار بیست و چهار ساله قهرمانی در یورو را هم مانند انتظار مشابه در جام جهانی پایان دهند.
بازی با فرانسه، اعتماد بنفس را به بازیکنان، کادر فنی، فدراسیون و هواداران باز گرداند. اما هیچ چیز تمام نشده. این یک تولد بود نه چیز دیگر. تولد تیمی که هدف بزرگی دارد. قهرمانی در یورو 2020.