این خط یه سربازه،
از غربت یه سنگر
یک نامهی خون آلود
از جبهی خاکستر
با بوسه به دستای
مادرش شروع میشه
میدونه که این سنگر
فردا زیر آتیشه
میگه اسم اون کوچه
اسم من نشه، مادر
اسم نسترن روشه
چه اسمی از این بهتر؟
نسترن رو میشناسی
اون دختر همسایهس
میخواستم عروست شه
اما بعد آتش بس
برق چشم اون اینجا
توی جبهه با من بود
اون دلیل جنگیدن
اون معنی میهن بود
مادر نکنه یک وقت
خون منو بفروشن
اونایی که بعد از من
پوتینامو میپوشن
نگذاری که اسم من
ابزار غضب باشه
خون من و هم رزمام
بازیچه شب باشه
نگذاری که اسم من
باطوم بشه تو پهلو
یا تیر خلاصی شه
تو صورت دانشجو
اونایی که اسمم رو
با عربده میخونن
از بغض شب حمله
یک قطره نمیدونن
اونا تو شب آتیش
فکر جونشون بودن
رنگ سفره هاشون بود
خون صدتا مثل من
مادر نذار اسم من
اسم کوچمون باشه
وقتی عشق نمیتونه
توی کوچه پیداشه
وقتی عشق به شلاق و
حبس و توبه محکومه
رد پای اشک من
روی نامه معلومه
یاد منو قایم کن
تو اون دل پهناور
حتی عکسمو بردار
از رو طاقچمون،مادر