ᴇʜꜱᴀɴ⭐️ ツیه کم طولانیه ولی میگم:
تو دورانی که داعش اوج گرفته بود این خوابو دیدم
با چن تا از پسر عمو هامو و پسر دایی هام و چن تا از رفیقام رفته بودیم به عراق برای جنگ با داعش
طی یه عملیاتی اسیر شدیم :|
تو اردوگاهی که قرار بود مارو سر ببرن قرا گذاشتیم یه جوری فرار کنیم
6 نفرم فکر کنم بودیم.قرار شد با دسته های 2 به 2 هرکدوممون فرار کنیم :|
منو رفیقم تو یه گروه افتادیم.راه فرار ما کندن زیر زمین بود
یه گروه دیگه لباس داعشیا رو پوشیدن و فرار کردن
گروه آخرم به یکی از فرماندهان داعش رشوه داد و فراریشون داد :|
بعد ازینکه فرار کردیم قرار شد دوباره حمله کنیم و پایگاه رو نابود کنیم ولی بعدش از خواب پریدم😂