طرفداری- کتاب یوونتوس، تاریخی سیاه و سفید، در بیست و سه بخش، در فوریه 2015 منتشر شده است. آدام دیگبی که در وبسایت های مختلف، می نویسد، این کتاب را نوشته است، ترجمه ای که در ادامه می خوانید، برگردان نسخه انگلیسی کتاب است.
فصل چهارم
زمانی که هنوز شیوخ عرب و اولیگارشیهای روس که در رأس آنها رومان آبراموویچ قرار داشت وارد فوتبال نشده بودند، فوتبال خیلی عمومی تر بود و با خارج از زمین، برابری نسبی داشت. باشگاهها درآمدهای متوسطی داشتند و حقوق هایی که به بازیکنان میدادند، نسبت به حقوق یک کارگر معمولی، چندان بالاتر نبود. از زمانی که فوتبال در ایتالیا به یک دغدغه اصلی تبدیل شده است، پایان آن عصر فوتبال ساده را میتوان همان روز سال 1923 دانست که ادواردو آنیلی، سکان باشگاه یوونتوس را برعهده گرفت. باشگاهی که کمتر از 30 سال عمر داشت و تنها یک جام داخلی کسب کرده بود، چیزی که قرار بود ادواردو آنیلی برای همیشه عوض شود.
به لطف سرمایه هنگفتی که به عنوان مالک فیات در اختیار او بود، آنیلی به راحتی میتوانست تغییراتی دائم را در چشم انداز فوتبالِ ایتالیا وارد کند. او یک میراث از خود برجای گذاشت که به لطف فرزندانش، هنوز هم پا برجاست. خانواده آنیلی کنترل باشگاه را دوباره به دست گرفته اند، لذتی که مالکان یوونتوس از مالکیت این باشگاه دارند را کمتر مالکی در سطح دنیا دارد. نام آنیلی را بتوان شاید، حداقل از زمانی که بنیتو موسولینی، خاندان ساوی را تبعید کرد، نزدیک ترین واژه به وفاداری در فوتبال ایتالیا، در نظر گرفت.
ادواردو زمانی که باشگاه یوونتوس را خرید، 31 سال سن داشت و تنها پس از گذشت چند سال، تمامی جوانب باشگاه را تغییر داد. ابتدا یک استادیوم و یک مجموعه تمرینی در زمین خانوادگی خاندان آنیلی در ویلارپروسا افتتاح کرد. تیمی که او متحول کرده بود، در سطح ایتالیا بی رقیب بود و هیچ تیمی حتی فکر رسیدن به آن را نداشت، ما بین سالهای 1931 تا 1935، آنها رکوردی را از خود برجای گذاشتند که هنوز هم پابرجاست. در همین حال و احوال، تیم یوونتوس، کمک ویژه ای هم به فوتبال ملی ایتالیا کرده بود، به خصوص دو جام جهانی 1934 و 1938 که ایتالیا به صورت پیاپی قهرمان شده بود و همچنین مدال طلای المپیک 1936.
نام "دوره پنج سال طلایی" باشگاه یوونتوس تا ابد با نام ادواردو آنیلی گره خورده است، دوره ای که بیانگر دهه 1930 است که یوونتوس پنج اسکودتو را فتح کرد. آنها همچنین تأثیر زیادی بر روی تاریخ اجتماعی ایتالیا در جریان جنگ جهانی دوم داشتند، همان زمان بود که حمایت از یوونتوس، خارج از تورین باعث شد تا لقب " la fidanzata d'italia " به آنها داده شود. در سراسر کشور چکمه ای، موفقیتهای یوونتوس توسط هوادارانش جشن گرفته میشود، تاریخدان اهل تورین آلدو آگوستی مینویسد: "موفقیتهای یوونتوس در نتیجه عوامل خاصی بوده است: یک زنجیره ناموازی از موفقیتها، همراه و توأم با ارائه یک فوتبال تماشایی، و خدمت یوونتوس به تیم ملی ایتالیا که منجر به فتح جام ژولز ریمت (جام جهانی) 1934 شد."
اگرچه، هر آغازی یک پایانی دارد. آنیلی در حالی که تنها 43 سال سن داشت، در یک حادثه هوایی در جنوا در گذشت، این اتفاق در شرایطی افتاد که تنها چند روز پس از پنجمین قهرمانی تاریخی یوونتوس میگذشت. هواپیمای دریایی او در حالی که به بندر جنوا نزدیک شده بود به تخته الواری که روی آب شنوار بود برخورد کرد و همین باعث شد به سر او ضربه وارد شود. این آخرین باری نخواهد بود که باشگاه یوونتوس و خانواده آنیلی تحت تأثیر چنین اتفاق تلخی قرار میگیرند. یوونتوس برای ریکاور کردن از این اتفاقات، نیاز به زمان داشت، امّا جدایی قهرمانانی چون رناتو چزارینی و جیووانی فراری، این احساس را به وجود آورد که عصر طلایی یوونتوس رو به پایان است.
آنها فصل 1935/36 را در رتبه پنجم به پایان رساندند در حالی که روستا هم مربی آنان بود و هم بازیکن. علی رغم فتح اولین عنوان قهرمانی کوپا ایتالیا در سال 1938، باشگاه در سایه تیم رقیب همشهری اش، پس از جنگ جهانی دوم قرار گرفت و تورینو بزرگ سریآ را به تسخیر خود در دهه 1940 درآورده بود. در مدت زمانی که در سال 1942، در شرایطی که لیگ هنوز به خاطر جنگ، تعلیق نشده بود، یوونتوس به البا، در پیدامنت نقل مکان کرد تا از بمباران شهر تورین در امان بماند و تا بهار همان سال، تمرینات خود را آنجا برگزار کرد. در سال 1947،یعنی 12 سال بعد از پنج ساله طلایی یوونتوس، یکی از اعضای خاندان آنیلی، پسر ادواردو، جیانی بار دیگر سکان باشگاه را به دست گرفت و مانند پدرش، سعی کرد یوونتوس را به شکوهی دوباره برساند.
جیانی آنیلی
اگر ادواردو را پیشگام نسل امروز اولیگارشیها و شاهزاده های نفتی در نظر بگیریم، پسرش جیووانی، که به جیانی ملقب بود را شاید بتوان به عنوان نخستین چهره شناخته شده فوتبال ایتالیا، مورد مدح و ستایش قرار داد. در شرایطی که بازیکنان امروزه، سودهای مولتی میلیون دلاری خود را در لوازم جانبی تزئینی طلایی و یا پلاتینوم نشان میدهند، جیانی آنیلی همیشهِ شیک پوش به عنوان مظهر زنده عبارت la bella figura (زیبا روی) خود را معرفی میکرد. او ساعت مچی خود را همیشه روی لباسش روی مچش می بست و با پوشیدن لباسهای بینظیر در همان ابتدا، او را به عنوان یک شخصیت بسیار شیک و پرطرفدار مطرح کرد.
با گذر زمان، او در سال 2003، به خاطر سرطان پروستات درگذشت، آنیلی 81 ساله، شهرت زیادی برای خودش دست و پا کرده بود که بخشی از آن به خاطر تاجر بودنش، بخشی به خاطر عاشقی فوتبال و عیاشی دوران جوانیاش بود، و همین باعث شده بود که داوید راکفلر، هنری کسینجر و آنیتا اکبرگ، از جمله دوستان نزدیک او باشند. اگرچه او جوانی اش را صرف خرج کردن پولهایش برای جلب توجه زنها کرده بود، امّا رفته رفته با بالارفتن تجربه اش، خیلی زود توانست، امپراطوری تجارت خانوادگی شان را تحت اختیار بگیرد.
آنیلی در فیات هم به موفقیتهای زیادی رسید، موفقیتهایی که به خاطر روابط با مشاهیر و سیاستمداران به دست میآمد، روابطی که رفته رفته با رشد تاثیرگذاری او در فیات حاصل شده بود. چشم انداز او باعث شد که این شرکت به سمت مدرنیزه شدن پیش رود، امّا چیزی که بیشتر برای او اهمیت داشت، تصویری بود که از ایتالیا به عنوان یک کشور در نظر گرفته میشد و برخلاف بسیاری از همسالان خود، رفاه کاری برایش ملاک بود. مبارزه برای مقابله با بحرانهای اقتصادی آن زمان باعث شده بود ثروت شخصی اش کاهش پیدا کند.
با چنین مواضع دلسوزانه ای، یک فضای احترام و تحسینی به وجود آمد که باعث شد، میزان نفرت و بی تفاوتی بالابرود و شاید به خاطر اینکه او یوونتوس را به یوونتوسی که شایسته تحسین بود تبدیل کرده بود، باعث شد بیشتر ایتالیاییها، چشم به بیانکونری بدوزند. تحت اعمال سیاستهای او، فیات مدارس و خانه های زیادی ساخت، به کارگران حقوق اضافه ای تعلق میگرفت تا بتوانند با خانواده هایشان تعطیلات را بگذرانند و حقوق بازنشستگی قابل توجهی را پس از پایان دوران کاری برای آنها در نظر گرفته بود. تیزفهمی و هوش بالایی که او مدام به نمایش میگذاشت باعث شد تا لقب "آووکاتو" به او داده شود، لقبی که همواره با نام آنیلی مطرح شده و هیچگاه از نام او جدا نشده است. از نظر لغوی، به معنای "وکیل" است، او مدرک حقوق داشت و بیشتر به خاطر نحوه تعاملش با فوتبال ایتالیا که همواره پر از ابهام و یک سیستم بروکراتیک بود، این لقب به او اعطا شده بود.
از آنجایی که او توانسته بود به راحتی در سیاستها و دشواریهای فوتبال تغییراتی بنیادین ایجاد کند، سبک بینظیری که همیشه خودش در نظر میگرفت، به عنوان "lo stile Juve" یا "سبک یووه" معروف شد. درست چیزی شبیه نیویورک یانکیز زیر نظر جورج استینبرنر، یوونتوس نسبت به سایر باشگاهها چه در داخل و چه در خارج از زمین، به سمت استانداردهای بالاتر حرکت میکرد. موهای کوتاه و مرتب، استفاده نکردن از گوشواره، نداشتن ریش و تتوهایی که قابل رویت باشد و البته رفتاری نجیبانه، چیزی بود که انتظارش نمیرفت یک مالک باشگاه از بازیکنان بخواهد، امّا او از بازیکنانش اینها را خواست.
باز هم چیزی شبیه به بمبافکنهای برانکس (لقب نیویورک یانکیزها)، بازیکنانی که حقوقها و دستمزدهای بالاتری داشتند در واقع یک چهره مطرح در عموم جامعه میشدند که حریم شخصی و تصاویر مربوط بهآن ها همیشه توسط باشگاه یوونتوس مورد محافظت قرار میگرفت. تبعیت از آن قوانین باعث شده بود تا حتی بازیکنان متوسط از مزایایی برخوردار باشند که نمیتوانستند حتی در یک جای دیگر فکر آن را بکنند، کسانی که یوونتوس را ترک میکردند و به تیم دیگری میگفتند، همیشه از قربانی شدن مزایایی که در یوونتوس داشتند، صحبت میکردند.
اگرچه در دوران پس از جنگ جهانی، آن تجملات نتوانست مانع از فروپاشی یوونتوس به عنوان قدرت برتر فوتبال ایتالیا، شود. اگرچه چیزی که این قضیه را برای دوستداران یوونتوس دردناک میکرد، این بود که حریف همشهری آنها یعنی تورینو، که استعدادهای فوق العاده ای را زیرنظر والنتینو ماتزولا افسانه ای در اختیار داشت، به بهترین تیم شبه جزیره ایتالیا تبدیل شد. اینجا بود که واجد شرایطترین عزبِ (مرد بی شوهر) فوتبال ایتالیا میآید و دست بانوی پیرش را میگیرد و نهتنها آن را به بهترین تیم ایتالیا تبدیل میکند، بلکه در طول دوران 56 ساله حضورش، این تیم را به یکی از بهترین تیمهای دنیا تبدیل میکند.
اومبرتو آنیلی - جیووانی آنیلی
همیشه خبرنگاران مشتاقانه میآمدند تا نقل قولهای او را ثبت کنند، او به کسی تبدیل شده بود که بهترین القاب را به بازیکنانش میداد، القابی که همزمان هم برای تعریف آنها و هم برای انتقاد از آن استفاده میکرد. لقب معروف پنتوریکیو را او به الساندرو دل پیرو اعطا کرده بود. او به زبگنیف بونیک، مهاجم لهستانی یوونتوس، لقب “bello di note” را داده بود، که به معنای "زیبای شب" بود، که هم تمجیدی از مهاجم لهستانی بابت عملکردش در شبهای مسابقات اروپایی و هم انتقادی از او بابت عملکرد ضعیفش در بازیهای خسته کننده لیگ که ظهرها برگزار میشد بود.
شاید در مجموعه یوونتوس طی این سالها تنها کسی که رابطه نزدیکی با آنیلی داشت، میشل پلاتینی بود، او یکی از سه توپ طلایی را که در دوران حضورش در یوونتوس کسب کرد را به آووکاتو (لقب آنیلی) هدیه داده بود. پلاتینی به او گفته بود :"این چیزی است که با تمام پولهایت نمیتوانی آن را بخری" آنیلی به او گفته بود این واقعاً تمامش طلا است؟ پلاتینی در پاسخ گفته بود: "اگر طلا بود که به تو نمیدادم." این دو رابطه بسیار دوستانه و نزدیکی در یوونتوس داشتند که بسیار به ندرت در مجموعه یوونتوس پیدا میشد. این احترام نشأت گرفته از دوران طلایی حضور او در باشگاه بود که مستمراً با رهبری او بهترین دوران این باشگاه را رقم زده بود. شهرت آنیلی حتی در زمان تحقیقات "دستهای پاک" که بسیاری از رهبران و چهرههای برجسته در ایتالیا را به خاطر مسائل مالی و فساد زیر سوال برد، تحت تأثیر قرار نگرفت و فیات و مالکانش که آنیلی باشند، هیچ مشکلی از بابت فساد مالی نداشتند.
با این حال، این ثروت عظیم و این سبک از زندگی باورنکردنی، خوشبختی را برای او تضمین نکرده بود، خودکشی پسر افسرده اش، ادواردو در سال 2000، بی سر و صدا، زخم خود را بر زندگی او زده بود. یوونتوس تنها نقطه و علاقه مشترک میان آنها بود، ادواردو در دهه 80 یکی از هواداران پر و پا قرص یوونتوس بود. در آوریل 1986 بود، دیدار مقابل لچه، ادواردو از روی سکوها پایین آمد و روی نیمکت کنار جیووانی تراپاتونی نشست. جیانی برای فرزندش بذل و بخششی نکرد و او را به دانشگاه دولتی پرینستون فرستاد تا به تحصیلش ادامه دهد. در طول مدت تحصیلش او به هند سفر کرد و دیداری با آیتالله خمینی داشت [ ادواردو از ملاقاتش با آیتالله خمینی میگوید] کسی که احتمالاً بیشترین تصمیم را در گرویدن او به اسلام داشت. دیدن این تغییرات در تنها فرزند، باعث شد که پدر بفهمد او وارث مناسبی برای ثروت این خانواده نبوده است و تصمیمات او باعث شد تا پسر جوانش، فاصله بیشتری از امپراطوری تجاری خانواده آنیلی بگیرد.
سال 1990 بود، ادواردو به اتهام حمل هفت اونس هروئین در کنیا بازداشت و محکوم شد و اواخر همان دهه، جنازه اش در نزدیکی تورین، در رودخانه ای که از زیر بزرگراه ویجوک میگذشت پیدا شد. زیر آن پل به مکانی برای انجام خودکشی تبدیل شده بود و بسیاری از نزدیکان خانواده آنیلی بر این باور بودند که این تراژدی، بیماری و در نهایت مرگ ادواردو را سرعت بخشیده است. آنیلی سال 1997 مشخص شد که به سرطان پروستات مبتلا شده است. وضعیت او خیلی بدتر شد و بعد از اینکه او در نیویورک تحت درمان قرار گرفت، مشخص شد که به پایان خط رسیده است. بعد از درگذشت زودهنگام جیانی در سال 2003، دیگر عضو خانواده، تصور میشد که کنترل باشگاه را برعهده بگیرد.
برادر جیانی، اومبرتو، کنترل باشگاه را در اختیار گرفت و همه در آن زمان از او به عنوان یکی از مدیران باهوش سالیان اخیر دنیای فوتبال یاد میکردند. او تنها یکسالش بود که پدرش را و در یازده سالگی نیز مادرش را در یک سانحه رانندگی از دست داده بود. اما سایه مرد بزرگی که یوونتوس و فیات آن را ازدست داده بود روی اومبرتو سنگینی میکرد. او در سال های 1959 تا 1961 هم رئیس فدراسیون فوتبال ایتالیا بود، اما در نهایت تصمیم گرفت به یک سناتور حزب دموکرات تبدیل شود وراهی عرصه سیاست شود. یوونتوس حتی زیر نظر اومبرتو، موفق به فتح اسکودتو شد تا همه به این باور برسند که "آنیلی" لفظی است که همواره در کنار موفقیت میآید. چیزی که سالها بعد در بازگشت یوونتوس از سری ب رخ داد و آندرهآ آنیلی، فرزند اومبرتو هدایت باشگاه را برعهده گرفت و بار دیگر این تیم را به عرصه فوتبال اول دنیا بازگرداند.