امیر نصر سامانی تصمیم می گیرد به همراه سپاهیانش به طور موقت در باد
غیس (در خراسان آن زمان) اقامت کند، اما خوش آب و هوا بودن این منطقه
اقامت امیر را طولانی می کند. لشکریان که دلتنگ شده بودند و نمیخواستند
بیشتر در آنجا بمانند جرات بیان خواستهی خود را با امیر نداشتند و از رودکی
میخواهند امیر را به بازگشت ترغیب کند. رودکی که امیر را خوب میشناخت
تصمیم میگیرد با سرودن شعری بخت خود را برای راضی کردن امیر به
بازگشت به بخارا بیازماید.
رودکی در حضور امیر چنگ زنان قصیدهی «بوی جوی مولیان آمد همی» را
آغاز می کند. امیر با شنیدن قصیدهی رودکی چنان دلتنگ میشود که بی کفش
و رخت سفر سوار بر اسب تا بخارا میتازد!
روایت کاملتر را با قلم نظامی عروضی، نویسنده قرن 6 هجری بخوانید:
روایت دیگر مصرع نخست این قصیده چنین است: بانگ جوی مولیان آید همی
طرفداران این روایت میگویند جوی و رود معمولا بانگ دارند و نه بو. البته
ضبط «بوی جوی مولیان» در بین مصححان دیوان رودکی مشهورتر است.
چنین آوردهاند: که نصر بن احمد که واسطه عقد اهل سامان بود و اوج دولت
آن خاندان ایام ملک او بود و اسباب تمتع و علل ترفع در غایت ساختگی بود،
خزائن آراسته ولشکر جرّار و بندگان فرمانبردار زمستان به دارالملک بخارا
مقام کردی و تابستان به سمرقند رفتی یا به شهری از شهرهای خراسان. مگر
یک سال نوبت هرات بود، به فصل بهار به بادغیس. که بادغیس خرم ترین
چراخوارهای خراسان و عراق است. قریب هزارناو هست پر آب و علف که هم
یکی لشکری را تمام باشد. چون ستوران بهار نیکو بخوردند و به تن و توش
خویش بازرسیدند و شایستهی میدان و حرب شدند،نصر بن احمد روی به هری
نهاد و به در شهر به مَرغ سپید فرود آمد ولشکرگاه بزد. و بهارگاه بود و شمال
روان شد و میوههای مالن و کروخ در رسید که امثال آن در بسیار جایها به
دست نشود و اگر شود بدان ارزانی نباشد.آنجا لشکری برآسود و هوا خوش
بود و باد سرد و نان فراخ و میوهها بسیار و مشمومات فراوان. لشکری از
بهار و تابستان برخورداری تمام یافتند از عمر خویش … زمستان آنجا مقام
کردند و از جانب سجستان نارنج آورردن گرفتند و از جانب مازندران ترنج
رسیدن گرفت. زمستانی گذاشتند در غایت خوشی.
چون بهار درآمد اسبان به بادغیس فرستادند و لشکرگاه به مالین به میان دو
جوی بردند و چون تابستان درآمد میوهها در رسید.
امیر نصربن احمد گفت: تابستان کجا رویم که از این خوشتر مقامگاه نباشد،
مهرگان برویم.
چون مهرگان درآمد گفت: مهرگان هری بخوریم و برویم و همچنین فصلی به
فصل همی انداخت تا چهار سال برین برآمد زیرا که صمیم دولت سامانیان بود
و جهان آباد و ملک بی خصم و لشکر فرمانبردار و روزگار مساعد و بخت
موافق. با این همه ملول گشتند و آرزوی خانمان برخاست…دانستند که سر آن
دارد که این تابستان نیز آنجا باشد.پس سران لشکر و مهتران ملک به نزدیک
استاد ابوعبدالله الرودکی رفتند و از ندمای پادشاه هیچکس محتشم تر و
مقبولالقولترازاو نبود، گفتند به پنج هزار دینار تو را خدمت کنیم، اگر صنعتی
بکنی که پادشاه از این خاک حرکت کند که دلهای ما آرزوی فرزند همیبرد و
جان ما از اشتیاق بخارا همیبرآید. رودکی قبول کرد که نبض امیر بگرفته بود
و مزاج او بشناخته، دانست که به نثر با او در نگیرد، روی به نظم آورد و
قصیده ای بگفت به وقتی که امیر صبوح کرده بود درآمد و به جای خویش
بنشست و چون مطربان فرو داشتند، او چنگ برگرفت و در پردهی عشاق این
قصیده آغاز کرد:
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
پس فروتر شود گوید:
ریگ آموی و درشتی راه او
زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیرزی
میر زی تو شادمان آید همی
میر ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
آفرین و مدح سود آید همی
گر به گنج اندر زیان آید همی
چون رودکی بدین بیت رسید امیر چنان منفعل گشت که از تخت فرود آمدوبی
موزه پای در رکاب خنگ نوبتی در آورد و روی بخارا نهاد چنان که رانین و
موزه تا دو فرسنگ در پی امیر بردند، به برونه، و آنجا در پای کرد و عنان تا
بخارا هیچ بازنگرفت و رودکی آن پنج هزار دینار مضاعف از لشکر بستد.
نظامی عروضی چهار مقاله (مجمع النوادر)
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی های او
زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا ای بخارا شادباش و دیرزی
ای بخارا ای بخارا شادباش و دیرزی
میرزی تو شادمان آید همی
میرزی تو شادمان آید همی
میر ماهست و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
بوی جوی مولیان یاد یار مهربان
بوی جوی مولیان یاد یار مهربان آید همی
بوی جوی مولیان یاد یار مهربان آید همی
شعر: رودکی
آهنگ: (اصفهان) از روح اله خالقی
خوانندگان: مرضیه /بنان