اختصاصی طرفداری - در تاریخ فوتبال بازیکنان زیادی بوده اند که تعویض باشگاه به جای این که سکوی پرتابشان شود، باعث افت و نابودی کامل فوتبالشان شده است. بازیکنانی که حتی بعضی از آنها توانستند بالاترین افتخار ممکن، یعنی فتح توپ طلا را بدست بیاورند. ولی هر کدام به دلایلی بعد از تعویض باشگاه به شکل عجیبی از صحنه فوتبال محو شدند و هیچوقت نتوانستند به سطح و فرم سابق خود بازگردند. قصد داریم که در این یادداشت، مروری داشته باشیم بر فوق ستاره هایی که با یک انتخاب اشتباه فوتبالشان به طور کامل دچار حاشیه شد و خیلی زودتر از آنچه که تصور میشد از صحنه اول فوتبال خارج شدند.
آندری شوچنکو (آث میلان به چلسی)
هنوز فریادهای شوچنکو شوچنکو، بعد گل رویایی اش به یوونتوس در ذهنمان مانده است. یک سوپر گل بی نظیر به بوفون و محو کردن مدافعان بزرگ آن زمان یوونتوس، که اوج هنر یک فوق ستاره را به ما نشان می دهد. آندری در سال 1999، بعد از درخشش خیره کننده اش در دیناموکیف، به میلان ایتالیا پیوست و خیلی زود فاتح قلب روسونری شد. او در اولین سال حضورش در میلان آقای گل سری A فوتبال ایتالیا شد. ستاره ای خوش چهره، خوش استایل و یک تمام کننده بی نظیر که تمام خصوصیات یک سوپر استار را در خود داشت. شوچنکو در میلان خیلی زود به مهاجمی کامل تبدیل شد. و گلزنی هایش از عوامل بزرگ موفقیت های میلان بین سالهای 2000 تا 2007 بود. اوج موفقیت او با میلان درفینال لیگ قهرمانان فصل 2002-2003 باشگاه های اروپا بود. در فینالی که در ورزشگاه اولدترافورد برگزار شد، میلانی ها در ضربه های پنالتی، تیم یوونتوس را مغلوب کردند. و شوچنکو زننده گل سرنوشت ساز و پیروزی بخش تیمش بود و به این ترتیب او توانست کسب قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا را تجربه کند. شوا در فصل ۲۰۰۴، با گلهای پیاپی خود به میلان کمک کرد، تا برای هفدهمین بار اسکودتو را فتح کند. او این افتخار را داشت. تا در فاصله ۲ هفته مانده به پایان رقابتها، با گلزنی در دقایق ابتدائی بازی مقام رم، قهرمانی را به هواداران افراطی و متعصب میلانی تقدیم کند. درخشش او در این سال به حدی بود، که مجله فرانس فوتبال، شوا را بهعنوان برنده توپ طلای اروپا معرفی کرد. به اين ترتيب او بعد از اولگ بلوخين در سال 1975 و ايگور بلانوف در سال 1986 تبديل به سومين اوكراينی شد كه بعد از فروپاشی شوروی بر بام اروپا میايستد.
شوچنکو در آن سال ها بهترین بازیکن جهان بود و در رویاها سیر می کرد. گل های پی در پی و افتخاراتی که هرگز تمامی نداشتند. او سال به سال بهتر و پخته تر میشد و نبوغ و ابتکارش را به رخ حریفان می کشید. هفت سال بی نظیر و استثنایی با 173 گل زده برای این تیم، مثل برق و باد می گذشت و شوا روز به روز دارای مقام والاتری در این تیم می شد. در پایان فصل 2005 -2006، در حالی که او آقای گل لیگ قهرمانان در آن سال هم شده بود، شوا پیشنهاد مالک متمول میلان یعنی برلوسکونی را برای تمدید قرارداد رد کرد و در میان بهت همگان، اعلام کرد که قصد جدایی از تیم را دارد. خیلی ها این حرکت شوا را بهانه ای برای افزایش حقوق می دانستند. ولی او دلایل خاص خودش را داشت و تصمیمش برای جدایی قطعی بود. برلوسکونی که علاقه شدیدی به آندری داشت، تلاش زیادی برای حفظ او در میلان را انجام داد. ولی او هر روز بهانه ای تازه برای جدایی داشت. در نهایت در پایان فصل او با 30 میلیون پوند، مسئولان میلان را راضی، و به چلسی پیوست. انتقالی که رکورد وقت فوتبال انگلیس را شکست. پیوستن شوچنکو به چلسی باعث شد که او وارد طلسم عجیبی در گلزنی شود. او در غرب لندن تبدیل به یک بازنده تمام عیار شد و در طول حضور خود در استمفوردبریج هیچ گاه نتوانست آمادگی کامل خود را به دست بیاورد. او در بازی اول برای این تیم گل زد و در ادامه فصل حتی سایه ای از شوچنکو میلان هم نبود. او مشکلاتی برای انطباق با سیستم دفاعی ژوزه مورینیو داشت. چلسی از بازی رو به جلو و هجومی پرهیز می کرد و تیم مورینیو اکثر اوقات به دنبال کسب نتیجه بود. در نتیجه در حضور دروگبا و درخشش بی نظیرش در چلسی و اعتقاد مورینیو به سیستم تک مهاجمه، شوچنکو به ناچار در گوشه های زمین به بازی می پرداخت و در نهایت مصدومیت باعث شد که یکی از بهترین مهاجم های جهان در آن سال ها دچار افتی عجیب و وحشتناک شود. شوچنکو در فصل نخست در 30 بازی تنها 4 گل به ثمر رساند و در فصل دوم هم بسیار ضعیف ظاهر شد و در 17 بازی تنها 5 گل وارد دروازه حریفان کرد. بعد از دو سال وحشتناک در چلسی، شوچنکو بار دیگر به میلان بازگشت. ولی او دیگر شوای سابق نبود. کیفیت فنی او و اعتماد به نفسش به حدی کاهش یافته بود که در گل کردن ساده ترین موقعیت ها هم با مشکل مواجه می شد. پیوستن شوا به چلسی در شرایطی که او تبدیل به یک پادشاه در میلان شده بود، در لیست یکی از بدترین نقل و انتقالات تاریخ فوتبال قرار خواهد گرفت، سوپر استاری که با ترک میلان در 30 سالگی فوتبالش به پایان رسید.
ریکاردو کاکا (آث میلان به رئال مادرید)
از کاکا میتوان به عنوان یکی از خوش استایل ترین و تاکتیک فهمترین بازیکنان تاریخ فوتبال یاد کرد که خیلی زود از صحنه فوتبال محو شد. او فوتبال خود را از جوانان سائوپائولو شروع کرد. درخشش و نبوغ او به حدی در این تیم چشمگیر بود که مسئولان وقت میلان را وادار به بستن قرارداد با این بازیکن 21 ساله برزیلی کرد. از این انتقال به عنوان یک انتقال با ریسک بالا یاد می شد ولی کاکا بلافاصله توانست خود را با شرایط میلان و تفکرات کارلو آنچلوتی مربی وقت این تیم تطبیق دهد. به طوریکه او خیلی زود به عنوان یکی از کلیدی ترین بازیکنان تیم مطرح شد و نقشی بزرگ در قهرمانی فصل 4-2003 سری آ داشت. هر چه زمان به جلو پیش میرفت کاکا بیشتر در تیم جا می افتاد و به نقطه ای رسید که به همه کاره میلان بزرگ تبدیل شده بود. ترکیبی از دریبلهای بکر در کنار قدرت تمام کنندگی بالا از او یک جادوگر و بازیکنی غیر قابل مهار ساخته بود. او توپ را از نیمه زمین خودی دریافت می کرد و با سرعت و مهارت استثنایی خود توپ را به محوطه حریف می رساند و در کم ترین زمان با هوش بالای خود بهترین استفاده را از توپ می برد. درخشش خیره کننده او در سال 2007، در سالی که او توانست با قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا، برنده توپ طلا شود هیچ گاه از یادها نخواهد رفت. در این فصل کاکا نمایشی در حد بزرگان تاریخ داشت و مسئولین وقت رئال مادرید و پرز را که در حال ساختن پروژه کهکشانی های دو بودند را مجاب به خرید این خودش کرد.
کاکا با هزاران امید و تبدیل شدن به قهرمانی که بتواند پس از سال ها رئال مادرید را هم چون میلان بر بام اروپا برساند به این تیم پیوست. ولی هیچ یک از اتفاقات خوشایندی که در میلان برای این ستاره افتاد در رئال مادرید تکرار نشد. فصل اول حضور در رئال مادرید با مربی گیری مانوئل پیگیرینی همراه بود. مربی ای که توانست بهترین بازی را از کاکا در رئال مادرید بگیرد و تا حدودی ابتکار میانه میدان را به او بسپارد ولی بعد از اخراج پیگیرینی و روی کار آمدن مورینیو شرایط برای این فوق ستاره پرتغالی به شکل عجیبی دچار تغییر شد. مصدومیت های مداوم و عدم اعتماد مورینیو به این بازیکن باعث شد که او در چهار فصل حضورش در سانتیاگو برنابئو نتواند ثابت کند که خرید خوبی برای کهکشانیها بوده است. او در فصل دوم حضورش جای خود را در ترکیب اصلی به مسوت اوزیل داد. و به یک نیمکت نشین در این تیم تبدیل شد. او در چهار سال حضورش در رئال 29 گل و 32 پاس گل داشت. این در حالی است که در میلان 95 گل و 46 پاس گل داشت.کاکا در رابطه باوضعیت بدش در رئال گفته بود:
ژوزه مورینیو، مربی بسیار سختگیری در ارتباط با من بود. برای این که به من فرصت بازی بدهد بسیار صبر کردم اما این اتفاق نیفتاد. بسیار تمرین کردم و برای قرار گرفتن در ترکیب اصلی جنگیدم و حتی متوسل به دعا هم شدم اما باز هم فایدهای نداشت و نتوانستم اعتماد مورینیو را جلب کنم. وقتی فهمیدم که ماندنم در رئال مادرید فایدهای ندارد این تیم را ترک کردم.
کاکا بعد از بازگشت مجدد به میلان هم دیگر نتوانست کیفیتی همچون سال های اول حضورش در این تیم را تکرار کند و خیلی سریع و زودتر از آنچه که تصور می شد از صحنه اول فوتبال محو شد.
مایکل اوون (لیورپول به رئال مادرید)
یک تمام کننده بی نظیر در قرن جدید که با توجه به جثه کوچک خود به شکل عجیبی سریع و باهوش بود. اوون خیلی زود و در 17 سالگی به لیورپول پیوست و توانست خیلی زود خودش را به سطح اول فوتبال معرفی کند. پیشرفت او به حدی سریع بود که توانست در 19 سالگی از ارکان اصلی تیم انگلستان باشد و در جام جهانی ۱۹۹۸ هنر خود را به عنوان یک اعجوبه به دنیا نشان دهد. اوون در در دیدار مقابل آرژانتین در مرحله یک هشتم نهایی جام جهانی 1998 در صحنه ای عجیب به تنهایی از نیمه وسط زمین حرکت کرد و توپ را به تور دروازه حریف دوخت. صحنه ای که هنوز هم از آن به عنوان یکی از صحنه های دیدنی و جذاب در تاریخ فوتبال یاد می شود. اوون همچنین با وجود سن کم خود نقش مهمی در موفقیت لیورپول در فصل 2001-2000 داشت. او در این سال با لیورپول جام اتحادیه، جام حذفی انگلیس، جام یوفا، سوپرجام انگلیس و سوپرجام اروپا را برد. این پنج جام باعث شد که او در حالی که فقط 21 سال و یازده ماه سن داشت برنده توپ طلا شود. فقط رونالدو نازاریو در سنی کمتر از اوون این جایزه را برده بود. این بازیکن در سال 2001 تبدیل به دومین بازیکن کم سن از نظر کسب این جایزه شد.
اوون در سال 2004، در 25 سالگی در حالی که در بهترین فرم فوتبالی خود از لحاظ پختگی و تجربه قرار داشت، با دوازده میلیون یورو به رئال مادرید ملحق شد اما نتوانست حتی ذره ای از توانایی و موفقیت هایی که در لیورپول بدست آورده بود را در این تیم تکرار کند. با حضور رائول در رئال مادرید، اوون هرگز شانسی برای خودنمایی نداشت. این یعنی این که اوون باید بهترین سال های خود را روی نیمکت ذخیره های مادرید گذراند. او تنها یک فصل در رئال مادرید دوام آورد و در 45 بازی فقط 16 گل زد تا پس از یک فصل با 24 میلیون یورو به نیوکاسل برود. اوون بعدها از اشتباهی که مرتکب شد سخن گفت و با حسرت از آن یاد کرد:
سال 2004، زمانی که رئال مادرید از من خواست که به این تیم ملحق شوم، نیمی از وجودم را احساس غرور فرا گرفته بود و نیمه دیگر را ابهام. یادم هست که آن زمان رئال تیمی بود که در آن بازیکنانی مانند زینالدین زیدان، رائول، دیوید بکام، رونالدو نازاریو، روبرتو کارلوس و لوئیز فیگو بازی میکردند. چه کسی است که نخواهد کنار این بازیکنان بازی کند؟ با این حال آن موقع چیزهای زیادی از ذهنم عبور میکرد. در نهایت واقعیتی که شکل گرفت این بود که اگر من تا پایان دوران بازیگریام در لیورپول میماندم. مانند استیون جرارد یا جیمی کاراگر، میتوانستم حرفهای باورنکردنی داشته باشم و لیگ قهرمانان را ببرم، افتخاری که آنها یک سال بعد کسب کردند.
اوون پس از آن که رئال را ترک کرد هرگز نتوانست به آن بازیکن سابق تبدیل شود. او بعد از نیوکاسل در منچستر یونایتد هم دچار وضعیتی مشابه به رئال شد تا آن که در استوک برای همیشه کفش هایش را آویخت.