اختصاصی طرفداری- فوتبال پر هوادار بود و این موضوع را نازی های آلمانی می دانستند. آن ها علاوه بر تبلیغ آرمان های خود می توانستند درآمد خوبی از حضور هواداران عاشق این ورزش در ورزشگاه ها کسب کنند. در سال 1931، میزبانی المپیک تابستانی پس از کش و قوس های فراوان به برلین واگذار شد. هیتلر آویخته شدن مدال زرین را بر گردن فوتبالیست های هم وطن خود ندید، اما مدارکی وجود دارند که نشان می دهند پیشوا کاری کرد تا حداقل هم نژادی هایش روی سکو بروند.
فوتبال
دو کشور اتریش و پرو جزو کشورهای قدرتمند و قوی دههٔ ۳۰ میلادی بودند. تیم ملی اتریش که لقب "تیم حیرت آور" یا "Wunder team" را گرفته بود. یکی از قدرت های فوتبال اروپا و جهان در دههٔ ۳۰ محسوب می شد. فدراسیون فوتبال اتریش روز هجدهم مارس سال ۱۹۰۴ و زیر نظر امپراتوری اتریش-مجارستان (امپراتوری اتریش پس از مرگ فرانس یوزف در سال ۱۹۱۶، در سال ۱۹۱۸ با اعلام انقراض خاندان هابسبورگ از بین رفت) تاسیس شد. نخستین بازی اتریش اما دو سال قبل برابر مجارستان و با برد ۵-۰ اتریشی ها همراه شده بود. با این حال، تیم رویایی هوگو میسل باید بهترین تیم تاریخ فوتبال اتریش بود و به افتخاراتی دست یافت که تا به امروز اتریشی ها حتی به نزدیکی آن ها هم نرسیدند. میسل بین آوریل ۱۹۳۱ تا دسامبر ۱۹۳۲ و در ۱۴ بازی که روی نیمکت اتریش نشست، بدون باخت بازی ها را به پایان برد. میسل زاده ۱۶ نوامبر ۱۹۸۱ در بوهمیا بود.
میسل پیش از اینکه مربی فوتبال شود، سابقه داوری در المپیک ۱۹۱۲ استکهلم و همچنین یک دیدار بین انگلیس و مجارستان در سال ۱۹۰۸ را داشت. علاقه بالای میسل به فوتبال موجب گسترش دادن رقابت های میتروپا کاپ، رقابت های قهرمانی اروپای مرکزی و همچنین لیگ حرفه ای اتریش در سال ۱۹۲۴ شد. او همچنین روابط دوستانه ای را با ویتوریو پوتزو سرمربی تیم ملی ایتالیا، هربرت چاپمن در انگلیس و دیگر مربی انگلیسی یعنی جیمی هوگان که در وین کار می کرد، ایجاد کرد. هوگان کمک زیادی به او کرد و تاکتیک های فوتبال در آن زمان را به میسل بیاموزد. میسل مربیگری در اتریش را در کنار هاینریش رتشوری در سال ۱۹۱۳ آغاز کرد. در سال ۱۹۱۹ اما به عنوان سرمربیگری تیم ملی اتریش رسید و این کشور را در راه موفقیت های دهه ۲۰ و ابتدای دهه ۳۰ همراهی کرد. او بود که رکورد ۱۴ بازی بدون شکست بین ۱۲ آوریل ۱۹۳۱ تا ۷ دسامبر ۱۹۳۲ را برای اتریشی ها خلق کرد.
آن ها پیش از جام جهانی ۱۹۳۴، با نتایج ۵-۰ و ۶-۰ آلمان را شکست داده بودند. سوئیس را ۶-۰ برده بودند و مجارستان را ۸-۲ شکست دادند. قهرمانی "رقابت های قهرمانی اروپای مرکزی" هم به اتریشی ها رسید؛ با برد ۴-۲ در تورین و برابر ایتالیا. در جام جهانی ۱۹۳۴ هم در یک بازی فیزیکی و درگیرانه که یک اخراجی داشت و یک پنالتی برای مجارستان گرفته شد و ضمنا جاناتان هورواس هم به دلیل مصدومیت ادامه بازی ها را از دست داد، اتریش موفق به شکست مجارستان شد تا برای رسیدن به فینال نیاز به عبور از سد محکم میزبان داشته باشد. شکست ۱ بر ۰ اتریش اما مانع از آن شد و تیم میسل پس از شکست از آلمان نازی از قرارگیری روی سکوی سوم هم بازماند.
از ستارگان تیم حیرت انگیز اتریش می توان به کاپیتان آن ها، ماتیاس سیندلار اشاره کرد. سیندلار در ۱۰ فوریه سال ۱۹۰۳ در کوزلوفِ امپراتوری اتریش-مجارستان متولد شد. سیندلار که لقب "موتزارت فوتبال" و "مرد کاغذی" را داشت، فوتبالش را در سن ۱۵ سالگی و از باشگاه هرتا وین آغاز کرد. در سال ۱۹۲۴ توسط باشگاه آستریا وین (که آن زمان Wiener Amateur-SV نام داشت) خریداری شد. او به باشگاهش در قهرمانی "جام اتریش" در سال های ۱۹۲۵، ۱۹۲۶، ۱۹۳۳، ۱۹۳۵ و ۱۹۳۶ و "لیگ اتریش" در سال ۱۹۳۶ و "میتروپا کاپ" در سال های ۱۹۳۳ و ۱۹۳۶ کمک کرد. سیندلار در نظرسنجی سال ۱۹۹۹ IFFHS به عنوان بهترین بازیکن قرن اتریش انتخاب شد و سال قبل از آن بهترین ورزشکار قرن بیستم این کشور نام گرفت. در سال ۲۰۰۱ هم در تیم منتخب قرن اتریش قرار گرفت. او بیشتر بخاطر کنترل توپ، پاس و دریبل های دیدنی اش شناخته می شود.
سیندلار بین سال های ۱۹۲۶ تا ۱۹۳۷ برای تیم ملی کشورش اتریش ۴۳ بار به میدان رفت که ۲۶ بار موفق به گلزنی هم شد. او در سه بازی ملی ابتدایی اش چهار بار گلزنی کرد. در جام جهانی هم نقش بسیاری برای رسیدن اتریش به جمع چهار تیم پایانی داشت. شاید تلخ ترین بازی سیندلار، آخرین بازی او در برابر آلمان بود که رقابتی برای جشن گرفتن الحاق اتریش به آلمان بود. در ده دقیقه پایانی، سیندلار و کارل سستا برای اتریش گلزنی کردند تا آخرین بازی اتریش پیش از یکی شدن با آلمان نازی را با برد پشت سر بگذارند. در پایان این بازی، سیندلار روبروی جایگاهی که مقامات نازی نشسته بودند خوشحالی کرد. در سال ۱۹۳۸، ماتیاس سیندلار به همراه نامزد خودش در خانه درگذشت. دلیل مرگ او هم گاز گرفتگی بود. برخی مرگ او را دستوری از سوی نازی ها دانسته اند.
با این حال مراسم تدفین باشکوهی برای او گرفته شد (در حالی که در قوانین آلمان نازی، فردی که خودکشی کرده بود یا او را کشته بودند، مراسمی برایش گرفته نمی شد). یکی دیگر از ستارگان آن تیم ژوزف اسمیستیک بود که معمولا در پست هافبک دفاعی و گاها در پست های دفاعی بازی می کرد. او که بیشتر بخاطر قدرت بدنی، استقامت و پاس های بلندش شناخته می شد، کاپیتان تیم ملی اتریش هم بود. او در باشگاه راپید وین نزدیک به ۲۰۰ بازی انجام داد و در تیم ملی اتریش هم ۳۹ بار به میدان رفت. والتر نوش هم که کاپیتان تیم به شما می رفت از دیگر ستون های اصلی تیم بود.
در قرن نوزدهم و با ورود انگلیسی های مهاجر به پرو، فوتبال در کنار ورزش هایی چون راگبی و کریکت، پرطرفدار شد. با این حال جنگ بین پرو و شیلی بین سال های ۱۸۷۹ تا ۱۸۸۳ جلوی پیشرفت روز افزون این ورزش را گرفت. پس از آن، رقابت بین دو شهر "لیما" و "کالائو" به شدت زیاد شد. در سال ۱۹۰۱ باشگاه آلیانز لیما تاسیس شد و در سال ۱۹۱۲ نخستین دورهٔ لیگ پرو برگزار شد. در سال ۱۹۲۲ فدراسیون فوتبال پرو تاسیس شد و چهار سال پس از آن پرو، در نخستین تورنمنت رسمی خود حاضر شد. آنها در سال ۱۹۲۵ به عضویت کنفدراسیون فوتبال آمریکای جنوبی در آمدند و دو سال بعد میزبانی رقابت های کوپا آمریکا را بر عهده گرفتند. در نخستین دیدارشان ۴-۰ به اروگوئه باختند اما در ادامه ۳ بر ۲ بولیوی را شکست دادند. با این حال به نتیجه چندان جالبی دست نیافتند و آرژانتین قهرمان این رقابت ها شد.
در جام جهانی ۱۹۳۰ هم حاضر شدند، اما خیلی زود از دور رقابت ها کنار رفتند. پرویی ها دارای یکی از خاص ترین پیراهن های ملی جهان هستند و از سال ۱۹۳۸ این پیراهن سفید با یک خط مورب قرمز را بر تن می کنند و از همین رو به آنها لقب "la Blanquirroja" یا سفید و قرمز ها داده شده است. پرو همچنین در مسابقات "Bolivarian Games" شرکت کرد و به قهرمانی رسید (دو سال پس از المپیک و در سال ۱۹۳۸). از ستارگان پرو می توان به خوان والدیویسو دروازه بان این تیم که از قضا در تیم آلیانز لیما هم بازی می کرد اشاره کرد. آلخاندرو ویلانووا هم از دیگر ستارگان پرو بود که به مانند والدیویسو در آلیانز لیما بازی می کرد و یکی از ستون های اصلی این تیم در دهه های ۲۰ و ۳۰ در خط حمله به شمار می رفت. برخی او را خالق ضربه برگردان در فوتبال پرو می دانستند و به او لقب "Manguera" داده بودند. ویلانووا اما خیلی زود و در سن ۳۵ سالگی بدلیل مبتلا شدن به بیماری سل درگذشت. پس از مرگ ویلانووا نام ورزشگاه تیم آلیانز لیما به پاس ۱۶ سال خدمت او به این تیم "Manguera" نام گرفت، که لقب ویلانووا بود.
بهترین، مهم ترین و شاید خطرناک ترین بازیکن تیم پرو اما "تئودور فرناندز مِیزان" ملقب به "لو لو" بود. برخی او را در کنار تئوفیلو کوبیاس بهترین بازیکن تاریخ فوتبال پرو می دانند. او جزوی از تیم پرو در المپیک ۱۹۳۶ برلین و البته کوپا آمریکای ۱۹۳۹ که به قهرمانی پرو منجر شد، بود. او در این رقابت ها هم آقای گل و هم بهترین بازیکن جام شد. بین سال های ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۷ کاپیتان تیم ملی پرو هم بود و در ۳۲ بازی برای این تیم ۲۴ بار گلزنی کرد. لو لو از دسته بازیکنان تک باشگاهی است: فقط و فقط برای یونیورسیتاریو بازی کرد. شش بار برنده لیگ پرو شد و هفت بار آقای گل لیگ شد و آن قدر مهاجم قهاری بود که به او لقب "El Cañonero" یا توپچی را دادند.
او بیش از ۱۸۰ بار برای یونیورسیتاریو به میدان رفت و ۱۵۶ بار برای این تیم گلزنی کرد و هنوز هم آقای گل این تیم محسوب می شود. لولو نزدیک به ۲۲ سال برای این تیم بازی کرد و در ۴۰ سالگی از فوتبال خداحافظی کرد. لولو در بازی های ملی هم درخشان ظاهر شد و در المپیک ۱۹۳۶ شش بار و در کوپا آمریکای ۱۹۳۹ هفت بار برای تیمش گلزنی کرد تا بالاتر از اروگوئه، این پرو باشد که به قهرمانی کوپا آمریکا می رسد. اتریشی ها در المپیک بدون تمام ستاره های ذکر شده اش و البته با سرمربی جدید تیم یعنی جیمی هوگان که به مدت یک سال روی نیمکت اتریش نشست در المپیک شرکت کردند. درست برخلاف پرویی ها که با تیم کامل خود راهی برلن شدند.
سیاست
آدولف هیتلر فردی نژادپرست، بیمار، عامی و خود بزرگ بین بود!
این جملاتی است که ویلیام شایر، مورخ و نویسنده کتاب مبانی تاریخی و فلسفی نازیسم در باب صدر اعظم آلمان و دبیرکل حزب نازی آلمان می گوید. پس از شکست سخت ژرمن ها در جنگ بین الملل نخست، در ۳۱ ژوئیه قانون اساسی ای جدید برای آلمان تصویب شد و نام این کشور هم به "جمهوری وایمار" تغییر کرد. وضع کشور به شدت اسفناک شده بود و فقر و بیکاری هم گریبان گیر مردم شده بود. غرامت های جنگ جهانی اول هم وضعیت را بدتر کرده بود. پول آلمان ها هم به شدت بی ارزش شده بود. به طور مثال در سال ۱۹۱۹، ۹ مارک برابر یک دلار آمریکا در بازار جهانی بود. اما درسال ۱۹۲۳ رقم باور نکردنی چهار تریلیون مارک برابر تنها یک دلار بود! با این حال دولت هنوز به چاپ اسکناسهای بیارزش ادامه میداد. این اتفاق، موجب اعتراضات کمونیست ها و افرادی چون آدولف هیتلر شد. آدولف هیتلر در سال ۱۸۸۹ در اتریش زاده شد و در نوزده سالگی به شهر وین رفت. در سال ۱۹۱۲ به آلمان رفت و به کارگری پرداخت. پس از آن چند سالی را به خدمت نظامی پرداخت.
پس از جنگ، جمهوری وایمار تشکیل احزاب را آزاد اعلام کرده بود. هیتلر در سال ۱۹۱۹ به "حزب کارگران" پیوست. در سال ۱۹۲۰ نام این حزب به "حزب کارگران ناسیونال سوسیالیست" تغییر یافت. تا سه سال آینده، جوانان زیادی به حزب پیوستند و پس از تسخیر "ناحیهٔ روهر" توسط فرانسوی ها و به عنوان غرامت جنگی، اعتراضات فراوانی از سوی حزب نازی (مخفف ناسیونال سوسیالیست) به جمهوری وایمار صورت گرفت. در اواخر سال ۱۹۲۳ طی فراخوان حزب، همه اعضای آن در شهر مونیخ گرد هم آمدند تا به مانند کاری که فاشیست های ایتالیایی کردند با تسخیر دولت، حکومت را در اختیار گیرند. حمله ناسیونال سوسیالیست ها اما در همان ابتدا توسط پلیس متوقف شد و هیتلر که به عنوان رهبر عملیات در آمده بود به پنج سال زندان محکوم شد. با این حال اعتراضات اعضای حزب جواب داد و هیتلر پس از یک سال از زندان آزاد شد.
در طول مدت حضور هیتلر در زندان، وی به نگارش کتاب "نبرد من" پرداخت و در آن نظریات خودش را نوشت. اندیشه های منحصر به فرد هیتلر در ابتدا چندان مؤثر واقع نشد و در نخستین انتخابات مجلس آلمان در سال ۱۹۲۸ نازی ها تنها ۱۲ کرسی بدست آوردند. تبلیغات روز افزون نازی ها موجب افزایش کرسی های آن ها در سال های بعد شد؛ به طوری که در سال ۱۹۳۰، صد و هفت کرسی و در سال ۱۹۳۲، ۲۳۰ کرسی بدست آوردند. به دنبال این و البته مهم ترین نظریهٔ هیتلر که همان "نظریهٔ نژاد برتر" بود، کارفرمایان بزرگی نظیر زیمنس، بایر، کروپ یا بُش حزب را شارژ مالی کردند. از بزرگترین کمک کننده های مالی نازی ها می توان به کارفرمای فولادسازی تیسن پرداخت که ۱۰۰ هزار مارک طلا به حزب کمک کرد.
بیشتر این کمک ها هم همانطور که در بالا گفته شد به دنبال نظریه نژاد برتر و بازگشت به روزهای آلمانِ قیصری بود. قدرت گرفتن نازی ها رئیس جمهور این کشور، مارشال پل فون هیندنبورگ را به اعطای مقام صدارت اعظمی به هیتلر وادار کرد. این اتفاق در روز سی ام ژانویه سال ۱۹۳۳ افتاد. حالا قدرت در دستان نازی ها قرار داشت و راهپیمایی های زیادی برای حمایت از آدولف صورت می گرفت. هیتلر به مانند دیگر دیکتاتور اروپایی در آن زمان یعنی بنیتو موسولینی همواره به دنبال راهی بود که قدرت کمونیست ها و سوسیالیست ها را به حداقل برساند. در ۲۷ فوریه همان سال، آژیر ماشین های آتش نشانی در شبانگاه برلن به گوش رسید. رادیو اعلام کرد که کمونیست ها مجلس رایشتاگ را به آتش کشیدند. چیزی نگذشت که اعضای حزب نازی که حالا مسلح هم شده بودند به مجلس آمدند و کمونیست ها و سوسیالیست ها را دستگیر کردند. با اینکه آن ها اعتقاد داشتند این اتفاقات از سوی اعضای حزب نازی بوده است اما روز ۲۴ فوریه آدولف هیتلر وضعیت کشور را حالت فوق العاده اعلام کرد و رهبر و ۴۵۰۰ نفر از اعضای حزب کمونیست آلمان را به زندان انداخت.
آزادی مطبوعات و اجتماعات هم لغو شد و یک ماه بعد با تعطیلی پارلمان آلمان، کشور آرام آرام رو به دیکتاتوری رفت. از سال ۱۹۲۸ پاول یوزف گوبلز به وزارت تبلیغات آلمان نازی منصوب شد. با اتفاقاتی که در اوایل دهه ۳۰ افتاد دست گوبلز بازتر شد و او از تمامی رسانه ها برای تبلیغ اندیشه های حزب استفاده می کرد. همچنین از سینماها برای تبلیغ اندیشه های پیشوا استفاده می شد و جوانان حزب هر چند وقت یکبار طی مراسمی با نام "مراسم کتاب سوزان" مقالات و نوشته هایی که بر بر ضد آلمان نازی چاپ می شد را آتش می زدند.
با وجود آزار و اذیت های نژادی که در آلمانِ هیتلری علی الخصوص بر ضد یهودیان وجود داشت اما وضعیت اقتصادی آلمان طی مدت حضور هیتلر به کلی تغییر یافت. در آغاز کار جمهوری وایمار همانطور که در بالا ذکر کردیم فقر و بیکاری در آلمان بالا گرفته بود. به طوری که نزدیک به ۳۰ درصد از مردم آلمان (حدود ۶ میلیون نفر) بیکار بودند. یارمال شاخت وزیر اقتصاد آلمان با استفاده از کسری بودجه (به همراه خود هیتلر که با تولیدات صنایع نظامی و استخدام جوانان در ارتش تا حدودی مشکل بیکاری را رفع کرده بود) هم توانست تورم را تا حد بالایی پایین بیاورد و هم موضوع بیکاری را برطرف سازد. این نوع اقتصاد به "اقتصاد کینزی" معروف است که در واقع در حکومت های توتالیتر یا دیکتاتور گونه جواب می دهد.
فوتبال و سیاست
آدولف هیتلر با هدف تبلیغات گسترده از حکومتی که در آلمان بوجود آورده بود میزبانی المپیک تابستانی ۱۹۳۶ را بر عهده گرفت. به مانند همتای خودش در ایتالیا یعنی بنیتو موسولینی، هیتلر هم سعی بر این داشت تا رقابت های المپیک سال ۱۹۳۶ را "رسانه ای برای پروپاگاندای" حکومت خودش درست کند. آلمان در پایان این رقابت ها با ۳۳ مدال طلا، ۲۹ نقره و ۳۰ برنز بالاتر از ایالات متحده آمریکا و مجارستان، بهترین عملکرد را در میان کشور های شرکت کننده داشت. پیش از شروع رقابت ها، تمامی نماد های مربوط به نازی ها و ضد یهودیت از سطح شهر برلن که میزبان رقابت ها بود برداشته شد. آلمان ها همچنین اجازه حضور ورزشکاران یهودی را به مسابقات داده بودند تا نهاد های حقوق بشری هم اعتراضی به میزبانی آلمان نداشته باشند.
کشورهای ضد نازی، پیش از شروع رقابت ها، کمیته المپیک را تهدید به بایکوت رقابت ها کردند و حتی بدنبال لغو میزبانی آلمان هم بودند اما چنین اتفاقی رخ نداد و در مسابقات شرکت کردند. ایتالیایِ ویتوریو پوتزو که دو سال قبل در خانه به قهرمانی رسیده بود شاید شانس اصلی قهرمانی به حساب می آمد. با این حال آن ها ۱۰ تغییر نسبت به تیم دو سال قبل خود داشتند. برخی از بازیکنان ایتالیایی که در المپیک حاضر شدند هم در جام جهانی فرانسه دو سال بعد حاضر شدند که از این بین می توان به آلفردو فونی، پیِترو راوا و اوگو لوکاتلی اشاره کرد. در بازی ابتدایی ایتالیا دو اتفاق جالب توجه افتاد؛ اولی گلزنی آلفردو فونی مهاجم عینکی آتزوری و دومی هم ماجراهای بوجود آمده بر سر اخراج آرچیله پیچینی پس از خطا بروی دو بازیکن آمریکایی. ژاپن هم با نتیجه ۳ بر ۲ سوئد را شکست داد تا نخستین برد آسیایی ها در جام جهانی یا المپیک را بدست آورد. آلمان میزبان با حساب ۸ بر ۰ لوکزامبورگ را در هم کوبید، اتریش با حساب ۳ بر ۱ رقیب آفریقایی خود، مصر را مغلوب کرد و پرو در روز ری پوکرِ فرناندز و بریس ویلانووا، فنلاند را با نتیجه ۷ بر ۲ شکست داد.
روز هفتم آگوست یک چهارم نهایی آغاز شد؛ با بازی بین ایتالیا و ژاپن که پوتزو با آوردن باجی (که در این بازی پوکر کرد) در نهایت توانست ۸ بر ۰ سامورایی ها را مغلوب کند. در دیگر بازی همزمان، آلمان در روزی که گوبلز، گورینگ، هس و هیتلر در ورزشگاه حاضر شدند با حساب دو بر صفر به نروژ باخت، آن هم با دو گل از یک یهودی نروژی ها یعنی ایساکسن. پس از حذف آلمان، هیتلر که برای نخستین بار به تماشای یک مسابقه فوتبال آمده بود با چهره ای آشفته ورزشگاه را ترک کرد (پیشوا بیشتر به ورزش های رزمی نظیر بوکس علاقه داشت). تاثیر هیتلر بر رقابت ها اما هنوز پابرجا بود!
هیتلر خواستار به موفقیت رسیدن دیگر کشور آریایی یعنی اتریش بود و از این رو میخواست به خواسته اش که پیروزی اتریش برابر پرو، در بازی روز بعد بود برسد. اتریش و پرو در روز هشتم آگوست و در ورزشگاه هرتا پلاتز شهر برلن به مصاف هم رفتند. اکثریت بازیکنان پرو در باشگاه های آلیانز لیما، یونیورسیتارو دِ دپورتز و قهرمان سال ۱۹۳۵ لیگ پرو یعنی اسپورت بویز، بازی می کردند. همانطور که پیشتر نوشتیم اتریش با برد ۳ بر ۱ برابر مصر و پرو با برد ۷ بر ۲ برابر فنلاند به این مرحله رسیده بودند. بازی به قضاوت تورالف کریستنسن نروژی و در حضور پنج هزار نفر تماشاگر آغاز شد.
والتر ورگینز در بیست و سومین دقیقه از بازی گل اول اتریشی ها را وارد دروازه والدیویسو کرد. کلمنت استینمتز در دقیقه ۳۷ توپ را از والدیویسو رد کرد تا اتریش با دو گل از پرو پیش بیفتد. خورخه آلکلید در دقیقه ۷۵ گل نخست پرو را زد تا پایه گذار کامبک سفید و قرمز پوشان شود. شش دقیقه بعد آلخاندرو ویلانووا گل تساوی بخش را وارد دروازه شاگردان جیمی هوگان کرد. تا پایان نود دقیقه گلی زده نشد تا بازی به وقت های اضافه کشیده شود؛ تازه شروع ماجرا بود! بازی در وقت های اضافه با بحث و جدل فراوان میان بازیکنان دو تیم آغاز شد. پرویی ها در وقت های اضافه ۵ بار دروازه ادوارد کینبرگر سنگربان اتریشی ها را باز کردند اما تورالف کریستینسن تنها دو گل آن ها را پذیرفت و سه گل دیگر پرویی ها را خطا اعلام کرد. با این حال در پایان ۱۲۰ دقیقه این پرو بود که با نتیجه ۴ بر ۲ اتریش را شکست داده بود.
پس از بازی اما اتریشی ها خواستار برگزاری بازی تکراری شدند. دلیل آن هم حضور هواداران پرو در زمین مسابقه پس از اتمام بازی بود. همچنین اتریشی ها اعتقاد داشتند که پرویی ها با بازیکنان و هواداران اتریشی بدرفتاری کردند؛ به طور مثال یکی از پرویی ها با هفت تیر وارد زمین شد. بعد از آن پرویی ها فراخوانده شدند اما ارتش آلمان از حضور آن ها جلوگیری کرد. بعدها مشخص شد که یوزف گوبلز با فرستادن پیامی، از صحبت کردن پرویی ها با مسئولان برگزاری رقابت ها جلوگیری کرده بود. گوبلز همچنین داور مسابقه یعنی تورالف کریستینسن را تهدید به مرگ کرده بود. با شرکت نکردن پرویی ها در جلسه (در واقع جلوگیری کردن از شرکت پرویی ها در این جلسه) کمیته المپیک و فیفا تصمیم برگزاری مجدد بازی در تاریخ ۱۰ آگوست و پس از آن ۱۱ آگوست گرفتند. پرویی ها این واکنش را تبعیض آمیز و توهین به خودشان پنداشتند و تمامی نمایندگان پرو و کلمبیا کشور آلمان را ترک کردند. آرژانتین، شیلی، اروگوئه و مکزیک هم به حمایت از پرو پرداختند. میگوئل داسائو یکی از نمایندگان کمیته المپیک پرو اظهار داشت:
ما هیچ اعتقادی به کارهای ورزشی اروپایی ها نداریم. ما اینجا آمدیم و یک دسته از تجار را پیدا کردیم!
پس از بازگشت پرویی ها به کشورشان و تقدیر هزاران نفر از مردم این کشور که آن ها را قهرمانان واقعی می پنداشتند، پیروزی از آن اتریش شد. چند روز بعد در پرو اما وضعیت اسفناک تر هم شد. هنگامی که مردم پرچم کمیته المپیک را به زمین انداختند و با سنگ به کنسولگری آلمان در پرو حمله ور شدند. آن ها همچنین به کشتی هایی که از آلمان برای آن ها وسیله می آورد، اجازه ورود ندادند. اسکار باناویدس لارئا که نامزد ریاست جمهوری پرو بود با سخنرانی های پر جنب و جوش خودش، آلمان را حیله گر خطاب کرد. با وجود تکذیب تمام اتهامات، بسیاری از افراد معتقدند که هیتلر و مقامات حزب نازی در این اتفاقات دست داشته اند.
سرنوشت
پس از جنگ جهانی نخست در مجلسی که در اتریش برپا شد اکثریت نمایندگان با پیوستن به آلمان موافق بودند اما بر اساس معاهده سن ژرمن که اتریش در سال ۱۹۱۹ مجبور به امضای آن شد، آن ها حق پیوستن به آلمان را نداشتند. در سال ۱۹۳۲ انگلبرت دولفوس در اتریش به قدرت رسید. او اعضای حزب ناسیونال سوسیالیست را به شدت تحت فشار قرار داد و یک حکومت دیکتاتوری در اتریش ایجاد کرد. در ژوئیه ۱۹۳۴ اما دولفوس به دست ناسیونال سوسیالیست های تحت حمایت آلمان به قتل رسید. در اوایل سال ۱۹۳۸ شوشنیگ که آن زمان صدراعظم اتریش بود خواستار برگزاری یک رفراندوم برای تعیین سرنوشت کشور شد اما در مارس همان سال آلمان ها با حمله ای ناگهانی اتریش را از آن خود کردند.
تیم ملی فوتبال اتریش هم زین پس با تیم ملی آلمان متحد شد. پس از جنگ بین الملل دوم هر چند اتریش همان کشور سابق شد، اما فوتبال آن ها هرگز به روزهای پرفروغ سابق بازنگشت. آن ها بدون ستارگان خود (نظیر سیندلار که در بالا ذکر کردیم) به مدال نقره المپیک رسیدند. ولی بدلیل یکی شدن با آلمان نازی در جام جهانی بعنوان کشوری متحد با آن ها شرکت کردند. پرو هم دو سال بعد در رقابت هایی با نام "Bolivarian Games" به قهرمانی رسیدند و در سال ۱۹۳۹ به قهرمانی کوپا آمریکا رسیدند.
منابع؛
کتاب «تاریخ تمدن یا داستان زندگی انسان» از محمود حکیمی
کتاب «مبانی تاریخی و فلسفی نازیسم» از ویلیام شایرر
سایت «روزنامه دنیای اقتصاد»
سایت «تجارت فردا»
سایت «Wikipedia»
سایت «TheGuardian»