MĐ ₣ĊBBundes fanاسکل دختر رو برده کافه مثل بز نشسته نگاش کرد تا تونست دیدزنی کرد بلد نبود با دختر حرف بزنه آخر سر هم بلند که میشن میرن برای حساب کردن درنمیاد به دختره بگه صبر کنید من حساب می کنم از این سس لیسی ها خلاصه احمق بر خیلی راحت پول شیک نوتلا خودش رو حساب کرد برداش رفت بیرون تا دختره هم مال خودش رو حساب کنه دختره هم ناراحت شد اومد با دوست دختر من دعوا کرد که احمق چیه به من معرفی کردی دوست دخترمون هم سر من بدبخت خراب شد خلاصه قهویی شدم رفت