میهمان *کصشعره سعید ... تو که کصشعرنگاه نمیکردی...
ما تلفیقی از جسم (بدن) و روح (اندیشه) هستیم ... غیر از اینه؟
تو این نوع دیدگاه ژاپنی ضرورت جسم پس زده میشه ...
پس محل ظهور عقل حقیقت نداره!!! این اصلا از نظر منطقی غیر قابل اثباته ... اینکه عقل باشه اما محل ظهورش نه ...
نکته دوم اینکه: هرکسی میتونه در آن واحد کس دیگه ای باشه ... قبول تو فیما میشه ... اینجا هم قبولش میکنم
بعد توضیح نمیده چطور زمان برای خدا تفاوت داره و تفاوتش چیه؟!! به طور احمقانه ای گفته نمیشه ضرورت زمان این وسط چی شد!!! میگه تو میتونی دهه 90 باشی!!! خب این اقا داره در زمان با تو خانوم خدا زندگی رو میگذرونه اگر ضرورت زمان خانوم عزیز واسه تو نیست پس چطور بهش میگی میخوام به فلان دهه بفرستمت!! پس ضرورت داره زمان اگر زمان برای تو وجود نداره خانوم جون، تو باید در یک "باش" تمام هستی رو پشت سر گذاشته باشی و این کن جدا از "شد" یعنی باش و شدت باهم یکی باشه ... این وسط اینکه نمیدونی مخلوقت نگران دخترشه هم باز یکم لق میزنه!!! یکم زیادی گوشش بازه ...
چه خدایی که بسکویت میخوره و حرف میزنه تا نشه بفهمی چی گفته!!!
چطور میتونه تمام دنیا رو در یک تخم مرغ جا کنه، اصلا تونستنش فقط واسه ما فضیلت محسوب میشه چون در حقیقت ما و جهانمون قطعا از یک غبار در اسمون هم کوچیکتره ... اما وقتی گفته میشه تخم مرغ پس ضرورت مکانی قائلیم ... تخم مرغی که آخرش دیدیم کنارش گذاشته و میخوابه ... اینکه ضرورت مکانی قائلیم پس قطعا ضرورت مکانی هم به قانون منطقی باید قائل باشیم ... چون زمان و مکان که از هم جدا نیست؟!
هست؟!
یعنی میشه جایی رو متصور بود که زمان برش نگذره!!!
خوشحال میشم واسم توضیح بده چطور یک مکان بدون ضرورت زمانی قائله و تفاوت زمان در دنیای خودش با دنیای ما چیه ... بعد میتونم این نظریه رو قبول کنم ...