با سلام خدمت دوستان گلم یه چند وقتی بود به دلایلی کم پیدا بودم امروز که وقتشو داشتم نشستم و این مقاله رو نوشتم امیدوارم خوشتون بیاد.اول میخواستم مقاله رو قسمت قسمت کنم ولی دیدم اینطوری حال نمیده!!!پس شما تو خوندن قسمت قسمتش کنین اگه میخواین راحت باشین!چون فک کنم زیادی طولانیه ;)
پرده اول:صعود
در گروه سختی بودیم گروهی که سه مدعی داشت،چلسی-لورکوزن و والنسیا
بازی اولمان با لورکوزن بود.آلمان ها برای قدرت نمایی پا به میدان گذاشته بودند و بسیار هم عالی بازی کردند اما ما تیمی با انگیزه در ورزشگاه خانگیمان داشتیم.آندره ویاس بواس هرچند متزلزل ولی اولین بازی اش را با برد شروع کرد.شوت فوق العاده لوییز در دقیقه 67 بود که چلسی را پیش انداخت.گل او همه ما را به یاد گل حیاتی فصل پیشش به یونایتد انداخت.آن بازی را با گل دقایق آخر ماتا دو بر صفر پیروز شدیم و با نفس راحتی به راهمان ادامه دادیم.
بازی دوم در خانه حریف به مصاف والنسیا رفتیم.فرانکی در دقیقه 57 مارا پیش انداخت ولی این بد شانسی بود که به ما رو کرد در دقیقه 87 والنسیایی ها با گل سولدادو نتیجه را به تساوی کشاندند.
بازی بعدی با خنگ بلژیک بود که فوق العاده بازی کردیم.تیم بواس بالاخره همان بازی تهاجمی مورد نظر را در خانه خودی انجام داد و با دو گل تورس و گل های برانا و کالو و میرس پیروزی اش را جشن گرفت.
بازی چهارممان بازی برگشت با همین خنگ بود که با گلزنی رامیرس به پیروزی نزدیک بودیم اما پنالتی از دست رفته توسط لوییز روحیه تیم را تضعیف کرد و در نهایت با گلی که در دقیقه 66 از وسن خوردیم به تساوی با خنگ رضایت دادیم.
همه کمی نگران شده بودیم تیم بواس در لیگ هیچ ثباتی نداشت و این تساوی مقابل خنگ در اروپا مارا بسیار نا امید کرده بود.بواس مربی ای نبود که بخواهد ما را به جایی برساند اما باز هم امیدوار بودیم.
بازی برگشت مقابل لورکوزن دیدیر دوست داشتنی مان کسی که از جام ملت های آفریقا باز میگشت با گلزنی اش ما را خوشحال کرد اما دردیوک روی اشتباه بازیکنان به گل رسید و در دقیقه 91 بود که فردریک باز هم روی اشتباه مدافعان ما آب سردی بر پیکره تیم ریخت و ما تن به شکست دادیم.همه امیدواریهایمان به باد رفته بود.
چلسی و والنسیا 8 امتیازی بودند و لورکوزن 7 امتیازی فقط باید میبردیم.احتمال کمی داشت که لورکوزن مقابل خنگ امتیاز از دست بدهد و اگر چلسی با والنسیا به تساوی یا باخت میرسید در گروهمان حذف میشدیم اما در این همه استرس و نا امیدی یک بازیکن که مرد بازیهای بزرگ بود باز هم به دادمان رسید بازی برگشت با والنسیا که یکی از حیاتی ترین بازی های فصل بود تفاوت را فقط دروگبا رقم زد.این مرد ساحل عاجی در دقیقه 3 برایمان گل زد این گل موجب افزایش روحیه در خانه برای تیم شده بود.در دقیقه بیست و دوم بود که باز هم او به دادمان رسید و با پاس فوق العاده اش رامیرس را صاحب گل کرد.گذشت و گذشت و در دقیقه 76 بازهم دیدیر دروگبا گلزنی کرد و چلسی صعود کرد.آندره ویاس بواس هرچند سخت ولی توانسته بود حداقل انتظار هواداران را برآورده کند.چلسی صعود کرده بود ولی تیم کاملی نبود همگی آرزو داشتیم که حداقل در مرحله اول به تیم قدرتمندی نخوریم
پرده دوم:کاوانی و لاوزی
تیم بواس با ناکامی های پیاپی در لیگ برتر فقط یک امید برای اعاده حیثیت داشت که آن هم سی ال بود.در بازی رفت در ناپ دروگبا کاپیتان بود و تری و لمپارد در لیست 11 نفره بواس حضور نداشتند. بواس هنوز هم بدون توجه به سیل منتقدانش سیستمش 4-3-3 بود حتی با وجود مهاجمان زهر دار حریف حتی با وجود بازی ای که در خانه حریف بود.در دقیقه 27 بازی بودیم که پائولو کاناوارو کاپیتان و مدافع وسط ناپ روی اشتباهی بچگانه گلی را تقدیم به خوان ماتا کرد.کاناوارو به منظور دفع تو به زیر توپ زد ولی توپ پشت سر او و مقابل پای ماتا ، وی را با دی سانکتیس تک به تک کرد و ماتای محبوب آن روز های آبی ها دروازه را گشود.اما با وجود برتری چلسی در خانه حریف بازهم بواس اسرار به حمله داشت تا اینکه در دقیقه 39 ایکوییل لاوزی با پاس عالی کاوانی به گل رسید و بازیکنان چلسی را نا امید کرد.همه چیز دوباره از صفر شروع شده بود با این تفاوت که ما یک برتری نسبت به آنها داشتیم و آن هم گل خانه حریف بود.با وجود هنرنمایی های پیاپی پتر چک همه منتظر پایان نیمه اول و تساوی چلسی بودند اما در دقایق اضافه نیمه اول این ادینسون کاوانی بود که خوشحالی بازیکنان چلسی را نقش بر آب کرد و با زدن گل دوم ناپ آب سردی بر پیکره چلسی و ویاس بواس ریخت.پس از شنیدن سوت داور فقط افسوس برای هوادارن بود و بس.چلسی در یکی از 4 زمان مهم بازی گل خورده بود در آن زمان هایی که روحیه تیم بسیار ضعیف تر از حد معمول میشود و رو به نابودی میرود.تیم اصلا هماهنگ نبود.در نیمه دوم حتی هافبک ها 5 پاس درست پیاپی نمیتوانستند بدهند.هیچ رهبری نه در دفاع و نه در حمله دیده نمیشد.امیدمان به مالودا و استوریجی بود که بسیار بی انگیزه بازی میکردند تا اینکه در دقیقه 69 باز هم لاوزی روی پاس طلایی کاوانی دروازه چک راگشود.نتیجه باورنکردنی بود.تیمی که در سال های نه چندان دور طوفان و پدیده اروپا بود تیمی که فقط با اما و اگر میشد آنرا حذف کرد مقابل ناپلی که پس از سالها دوباره به اوج برگشته بود با نتیجه تحقیر آمیزی باخته بود.لمپارد در دقیقه 70 به بازی آمد ولی دیگر دیر بود تنها سود این تعویض این بود که او با کنترل بازی دیگر اجازه نداد که چلسی بیشتر از این گل بخورد.بازی تمام شد و شاید باورتان نشود که وقتی فردای آن روز ما هواداران چلسی از اخراح بواس با خبر شدیم در پوست خود نمیگنجیدیم.به دنبال گاس هیدینگ یا یک مربی در سطح او بودیم تا اینکه شنیدیم روبرتو دیمتئو جانشین وی شد.تنها چیزی که از او میدانستیم این بود که او یک کچل اخموست!!!کمتر میدیدیم که هنگام پیروزیها مانند بواس بخندد ولی یک نکته مثبت در مورد او وجود داشت او قبلا بازیکن بوده است.اگر یک مربی بازیکن باشد میداند که چقدر سخت است فرانک لمپارد باشی و ذخیره تیم باشی میداند که چقدر سخت است مانند جان تری کاپیتان باشی ولی زیر این همه فشار رسانه در تیم خودت نیز ذخیره باشی.میفهمد که نمیتوان سلطان هواداران چلسی را در آخرین فصل احتمالی اش ذخیره تیم گذاشت و به بازیکنانی مانند استوریج بازی داد.نکته مثبت دیگری هم بود روبرتو دیمتئو بازیکن همین تیم چلسی بوده است.رنگ آبی و عشق به این تیم در پوست و گوشت او نهفته بود.او بازیکن نسل فوق العاده جان زولا و مارسل دسایی است و میداند که چگونه باید روی تیم با غیرت بود.
با این حال بازی برگشت در استمفوردبریج خیلی از هواداران همانند من نا امید بودیم و حتی برای تماشای بازی هم هیچ تلاشی نکردیم ولی...ولی معجزه شد.شاید بتوانیم بگوییم که در آن شب انگلیسیهای زیادی به وجود خدا یقین پیدا کردند.
در دقیقه 29 بود که روی سانتر دقیق و استثنایی رامیرس اسطوره مان دروگبا مارا به گل رساند.با یک ضربه سر دقیق و فنی.تیم روحیه خود را حفظ کرد تا با همین نتیجه نیمه اول به پایان رسید.همگی به دنبال نتیجه 2-0 بودند نتیجه ای که شاید ساده ترین راه برای صعود بود ولی با وجود جان تری به دور از فرم یا دیوید لوییز بی تجربه کلین شیت پتر چک کمی به دور از انتظار بود.در همان شروع نیمه دوم روبرتو دیمتئو به نتیجه دلخواهش رسید.روی یک ضربه کرنر و روی هوشمندی ماتا این جان تری بود که با ضربه سر گل دوم را به ثمر رساند.مطمئنم که هنوز هم فریاد های کاپیتان پس از کلی که زد را همه هواداران چلسی به یاد دارند.تیم تدافعی تر شد و این تصمیم از طرف دیمتئو عاقلانه بود ولی 10 دقیقه بعد باز هم آبی ها روی ناکامی را چشیدند.اینلر بازیکن فصل پیش اودینزه و بازیکن تیم ملی سوییس با شوتی دقیق دروازه چک را گشود.کار سخت تر از حد معمول بود.همگی نا امید بودند و البته انتظار بیشتری هم نداشتند.تیممان بسیار ضعیف شده بود و از دیمتئو بیشتر از این هم بر نمی آمد اما شاید به خود گفته باشید کجای این بازی معجزه بود اگر هوادار چلسی بودید دروازه خالی خراب شده ناپولی در دقیقه 70 را معجزه میدیدید. روی ضربه زیبای زونیگا توپ از پتر چک هم گذشت اما این کاوانی بازیکن ناپولی بود که برای ما دفاع کرد!!! البته قبل از آن هم دو دروازه خالی را کاناوارو برای ناپ ها نجات داده بود.دقیقه 75 شد و باز هم از روی ارسال از کرنر این بار ایوانویچ ضربه ای مهیب روانه دروازه کرد که دوسنا کاملا عمدی برای جلوگیری از گل شدن برای ناپ دروازبانی کرد و نتیجه اش پنالتی شد برای چلسی.پنالتی ای که فرانکی با قدرت به گوشه ی دروازه کوبید.شاید باورتان نشود ولی سرعت توپ به قدری زیاد بود که فقط با صحنه آهسته میشد آنرا دید.چلسی متحول شده بود سه گل زده بود که برروی هر سه گل نیز به طور مشخصی کار شده بود.هر سه از روی ارسال و ضربه سر بدست آمده بودند و دیمتئو هرچند در مدتی کم اما تاثیر خودش را گذاشته بود.دقیقا نتیجه برگشت جبران شده بود و این بار توسط سه اسطوره:دروگبا-تری-لمپارد. سه ستون تیم که فقط به آنها امید داشتیم رو سفیدمان کردند و کار به وقت های اضافه کشید البته. نمیشود از بازی خوب تورس کنار دروگبا گذشت.او دقیقا مثل تورس لیورپول موقعیت سازی میکرد و فوق العاده بود.در دقیقه 99 سومین دروازه خالی آبی ها هم خراب شد.توپی که روی اشتباه دی سانکتیس پشت او به تورس رسید ولی مهاجم اسپانیایی چلسی با بدشانسی این موقعیت را از دست داد.در دقیقه آخر نیمه اول وقت های اضافه باز هم روی همکاری دروگبا و رامیرس و روی پاس محشر دروگبا موقعیتی خلق شد که برانیسلاو ایوانویچ قدر آن را دانست و توپ را به زیر طاق دروازه فرستاد و حساب کار را 4-1 کرد.
چلسی پیروز شد و شایسته آن هم بود.در تیم دیمتئو تلاشی بی وقفه میدیدیم و غیرتی بی پایان.مطمئنم هر هواداری که پس از اتمام بازی نتیجه بازی را شنید حس جنون پیدا کرده بود.حسی وصف ناپذیر بود.به شخصه هنگامیکه شنیدم تیمم 4-1 ناپولی قدرتمند را درهم کوبیده است از شادی نزدیک بود سرم را به دیوار بکوبم.هر چه نگون بختی در لیگ برتر و در طول فصل با تیم چشیده بودیم جبران شده بود.دیمتئو هم دقیقا حس مارا داشت.دیمتئو پس از بازی بسیار خوشحال بود به حای دست دادن و حرکات رسمی دیوانه وار به بالا و پایین میپرید و بازیکنانش را بغل میکرد.همان موقع بود که خوشحالی آر دی ام را برای اولین بار دیدیم و پس از کمی تفکر دلیل تفاوت اخلاقش را فهمیدیم.دلیلش این بود که ما در طول فصل چیزی برای خوشحالی نداشتیم که از او انتظار شادی داشته باشیم.چلسی پیر و نا امید بواس به تیمی خستگی ناپذیر و شحاع و پر تلاش تبدیل شده بود.
پرده سوم:نه سخت و نه آسان
چلسی شخصیت خودش را گرفته بود.تیم دیمتئو تیم ترسناکی بود و هوادارن به او ایمان آورده بودند. همگی آرزوی تیم بزرگی در این مرحله را داشتیم.جسی با ما بود حسی که میگفت این تیم به این زودیا از پا در نمی آد.قرعه مشخص شد و خوردیم به بنفیکا.تیمی پرتغالی که خیلی وقت بود در رقابت های اروپایی به جایی نرسیده بود.چلسی کار بزرگ خودش را کرده بود و با این قرعه خود را در نیمه نهایی میدید.با روحیه ای فوق العاده و هماهنگی بی نظیر تورس و کالو چند بار به نزدیکی دروازه آرتور رسیده بودیم اما نیمه اول گل نزده بودیم.در ترکیب دیمتئو هیچ ایرادی وجود نداشت با اینکه دروگبا نبود ولی تیم بسیار عالی بازی میکرد و میرلس انگیزه ای مهار نشدنی داشت.دشمنی دیرینه اش با هواداران بنفیکا موجب شد که چند شوت خارق العاده روانه دروازه آنها کند اما نشد که نشد.در همان اوایل نیمه دوم هم این دیوید لوییز بود که مقابل شوت سهمگین بنفیکایی ها روی خط دروازه مقاومت کرد.دیمتئو فقط با انگیزه ها را گذاشته بود.پائولو فریرا یی که سالی یک بازی میکرد به خاطر سابقه حضورش در پورتو 80 دقیقه در زمین بود.لوییز و رامیرس هم که از جمله بازیکنان اسبق بنفیکا بودند 90 دقیقه بازی کردند.دقیقه 60 بازی خوان ماتا دروازبان بنفیکا را جا گذاشت ولی دروازه خالی را به تیرک دروازه زد.چلسی بسیار تهاجمی تر از بنفیکا در خانه حریف بازی میکرد و لوییز و تری هم به آنها اجازه گلزنی نمیدادند.در دقیقه 75 رامیرس با وجود خطای حطرناک مدافع بنفیکا توپ را به تورس رساند و از شدت مصدومیت روی زمین خوابیده بود.اما تورس قدر این موقعیت را دانست و 40 متر دوید و با پاسی دقیق کالو و دروازه خالی بنفیکا را تنها گذاشت تا چلسی متحول شده دیمتئو در خانه حریف به پیروزی 1 بر صفر برسد.جالب است بدانید که رامیرس پس از به ثمر رسیدن گل به بیرون زمین منتقل شده و از گل چلسی با خبر نشده بود و در مصاحبه پس از بازی ابراز خرسندی از تساوی مقابل بنفیکا کرده بود!!!
در بازی برگشت همه برای چلسی بازی ساده ای را پیش بینی میکردند و چلسی هم در اوایل بازی بسیار روان بازی میکرد تا اینکه اشلی کول در دقیقه 20 از خاوی گارسیا پنالتی گرفت و فرانکی هم مثل همیشه گل زد تا خیال هواداران چلسی از صعود راحت تر شود.در دقیقه 29 باز هم یاری خدا چلسی را نجات داد.شوت کاردوزو از چک گذشت ولی این تری بود که توپ را از روی خط دروازه بازگرداند.در ادامه مالکیت کاملا از آن چلسی بود و نتیحه اش هم اخراج مکسی پریرا و گرفتن کارت زرد دوم کاپیتان بنفیکادر دقیقه 40 شد.خودمان را در آستانه صعود میدیدیم.حمله های پیاپی داشتیم پتر چک هم با واکنش هایش رو سفیدمان کرده بود.در دقیقه پنجاه روی پاس عالی کالو ، رامیرس نتوانست دروازه خالی بنفیکا را باز کند.توپ در جند قدمی او بود که مدافعین بنفیکا با شارژ کردن او موفق به نجات دادن یک گل شدند و داور هم صحنه را خطا تشخیص نداد.بازیکنان بی انگیزه بودند.تیمی که در لیگ برتر بدترین نتایج را کسب میکرد هم اکنون در حال صعود به نیمه نهایی بود ولی موقعیت ها یکی پس از دیگری خراب شدند تا اینکه در دقیقه 85 خاوی گارسیا یک ضربه سر طلایی روانه دروازه کرد و بازی یک بر یک شد.تعویض خای دیمتئو ، دروگبا و میرلس بودند.میرلس هر بار پا به توپ میشد توسط بنفیکایی ها ، هو میشد ولی روحیه اش را نباخت و با انگیزه تر شد این بود تاثیر یک تیم با روحیه و یک مربی فوق العاده.در دقیقه 92 میرلس 60 متر را پا به توپ دوید استارت حرکتش از وسط زمین خودی و بایک دریبل سرپا بود و در ادامه رامیرس با یک حرکت بدون توپ مدافع بنفیکا را فریب داد تا اینکه میرلس از فاصله 18 متری با شوت کات دار و دیدنی کنج دروازه آرتور را به لرزه در آورد.صعود کردیم.رویایی غیر منتظره.شادی میرلس پس از گلش دیدنی بود.انتقامی دیدنی از بنفیکا و هوادارانش گرفته بود و چلسی را به نیمه نهایی رسانده بود.
شاید برای هوادارن بقیه تیمها مانند یک شوخی بی مزه بود ولی تنها نماینده جزیره در اروپا به دور بعد صعود کرد.تیمی که در لیگ ششم شده بود حالا در جمع 4 تیم برتر اروپا بود.رقبای مان مشخص شده بودند.یا بایرن یا رئال و یا بارسا.همگی آرزوی تقابل با بارسلونا را داشتیم.
پرده چهارم:صرفا انتقام و دیگر هیچ
هواداران چلسی ، بارسلونا را ترجیح میدادند زیرا به تیمشان ایمان داشتند از دروازبان گرفته تا نوک حمله و مربیشان همگی بازی سال 2009 را به یاد داشتند حتی اگر عضوی از باشگاه در آن موقع نبوده باشند.فشار رسانه ها بیشتر و بیشتر میشد و جان تری و لمپارد نیز برای حفظ تیم از حواشی در مصاحبه هایی به تمجید از تیم کنونی بارسلونا پرداختند اما...اما با این مصاحبه ها نمیشد حواشی بازی را کنترل کرد تام هینینگ اوربو طی مصاحبه ای جنجالی ناداوری مشهودش را در بازی سال 2009 رد کرد و حتی مصاحبه ای که پس از بازی در آن اقرار کرده بود نیز منکر شد وی حتی از طرفداران چلسی نیز شکایت داشت.از تیم چلسی کسی واکنش نداد ولی همه اینها بر روی مغز هواداران راه میرفت ، هوادارانی که وقتی همه دنیا آنها را از شکستی تحقیر آمیز بیم میدهند سینه سپر میکنند و از برد تیمشان خبر میدهند ، هوادارانی که به تک تک بازیکنانشان ایمان کامل داشتند و میدانستند که چلسی باید پیروز شود ، به خاطر حفظ آبروی لیگ انگلستان ، به خاطر اثبات شایستگی خودشان و به خاطر انتقام ، انتقامی سخت و زجر آور.اما حواشی تمام نشده بود و همانطور که همه منتظرش بودند میشل پلاتینی نیز وارد عمل شد و در مصاحبه ای شگفت انگیز اعلام کرد که از الکلاسیکو در فینال چمپیونزلیگ استقبال خواهد کرد!!!
تا دوساعت قبل از بازی هیجانی وصف ناپذیر حاکم بود.هیچ کس خواب و خوراک نداشت و همگی ثانیه شماری میکردند.خبر مصدومیت لوییز پیچیده بود ولی هواداران بازهم مصمم بودند تا اینکه لحظه موعود فرا رسید کاپیتانمان در زمین بود لمپارد هم و دروگبا نیز.همه چیز آماده یک برد جذاب در خانه مان شده بود اما خط دفاعی ضعیفی داشتیم ضعیف تر از تصور نه بخاطر اسم و رسمشان به خاطر اینکه 8 ماه کامل با سبکی غلط و با مربی غلط تمرین میکردند و نتایج عجیبی هم در دفاعمان رقم میخورد و این ها تاثیرشان را گذاشته بودند در دقیقه 9 اینیستا با پاسی دقیق سانجز را صاحب موقعیتی کرد که او قدرش را ندانست بگذارید از همین الان به عنوان پاورقی یک جمله را به شما بگویم روی این جمله تاکید دارم و برایم خیلی خیلی مهم است مهم تر از تصور:
"چیزی به نام شانس وجود ندارد همه اش خواست خدا است و بس"
جمله معروفی که گوینده اش گمنام است ولی حرف حق میزند،اگر کسی بر شانس اعتقاد داشته باشد قبول دارد که پدیده ای بدون علت اتفاق می افتد و این را همگان میدانند که علت همه چیز خداست و چه چیز برای نفوذ قدرت خدا بهتر از همین شانس؟شانسی که همه از آن میگویند ولی از دلیلش خیر... بگذریم و به خاشیه نرویم ، هنگامی که سانچز توپ را از بالای سر چک رد کرده بود همه ما قلبمان فرو ریخت حتی میتوان گفت بازیکنان نیز خشکشان زده بود ، همه چیز در چند ثانیه رخ داده بود و سنگر بان مورد اعتمادمان در حال تسلیم شدن بود اما یاری خدا یا به قول بعضیها این شانس بود که موجب شد توپ به تیرک دروزاه برخورد کند ، جان تری تا روی خط دروازه پا به پای توپ دویده بود اما در بازگشتش این کیهیل بود که توپ را دفع کرد به نظر بازی سخت و پر استرسی در انتظارمان بود.بارسلونا حملات فراوانی میکرد ، حملاتی که گاه خطرناک و گاه بچگانه به نظر میرسیدند.توپ در زمین ما در حال چرخش بود ولی آردی ام هیچ تلاشی برای تغییر بازی نداشت هیچ تغییری نداده بود و هیچ فریادی نمیکشید مصمم و مطمئن بود ، مطمئن بود که پتر چک و مدافعانش به این زودی تسلیم نمیشوند مطمئن بود که بالاخره ضد حمله ای در کار خواهد بود همه ما این انتظار را میکشیدیم ، مشکل خیلیها این است که نمیتوانند دروازبان را جزئی از تیم تصور کنند دروازبان گاهی کاپیتان است ، گاهی کاندید توپ طلا میشود و گاهی تنها امید یک تیم.دروازبانی داشتیم که 540 دقیقه از مسی هیچ گلی دریافت نکرده بود و در 45 دقیقه نمایشی خیره کننده داشت ، اگر هم توپی از پیتر میگذشت این مدافعان بودند که به سرعت توپ را پوشش میدادند.تیم متحد بود ، فوتبال زیبایی را میدیدیم بارسلونا تلاشش را در حمله میکرد و ما در دفاع ، شاید حرکات ترکیبی خاصی از میزبان در کار نبود شاید برا مالکیت توپ و حفظ توپ پاس های دو متری به هم نمیدادند ولی نقشه همین بود نباید هم تیم بحران زده آن دوران ما مقابل بهترین و مقتدرترین تیم جهان کاری جز این میکرد ما هم سبکی از فوتبال را انتخاب کرده بودیم و برای هواداران سبکی غرور انگیز بود چرا که بازیکنان از همه چیزشان میگذشتند که گل در خانه مان نخوریم فقط همین بالاخره دقیقه دوم وقت های اضافه نیمه اول همان اتفاقی افتاد که همه انتظارش را داشتیم ضد حمله ای طوفانی و برق آسا این سوپر فرانکی ما بود که از لیونل مسی در اواسط میدان توپ ربایی کرد و بدون نگاهی به بالا و با عکس العمل سریع توپ را به رامیرس رساند او با استوپ سینه ای عالی استارت زد و پاس عرضی اش را از میان سه مدافع بارسلونا به گلادیتور ما رساند دروگبا چند تصمیم متفاوت میتوانست بگیرد شاید مهاجم ها مدرن تر شوت با بیرون پا را ترجیح میدادند ولی دروگبا کوله بار تجربه بود و به صورت تک ضرب با پای چپش دروازه والدس را خیلی ساده گشود.بازیکنان بارسا باورشان نمیشد و همینطور هوادارانشان و همینطور هر کارشناس و هر میشل پلاتینی که وجود داشت. آنها تازه به حرف ما رسیده بودند ؛ تیمی که با قلبش بازی کند به نتیجه میرسد حتی اگر بدترین تیم دوران خودش باشد.فقط 6 ثانیه طول کشید تا توپ با دو پاس به محوطه بارسلونا و گل دروگبا رسید و چند ثانیه بعد سوت پایان نیمه اول زده شد. بارسلونا در خانه حریف در یکی از اوقات حساس و خطرناک بازی گل خورده بود ، در همان اوقاتی که بر روحیه تیم تاثیر بالایی دارد.نیمه دوم شروع شده بود و بارسلونا با پاس های کوتاهش بازی را تحت سلطه داشت و موفق به ایجاد چند موقعیت مختلف شد که باز هم هنرنمایی سنگربان آبی ها همه را انگشت به دهان کرده بود.هیچ کس تصور سیو های چک را مقابل ضربه سر پویول و شوت آدریانو نمیتواند بکند.این دروازبان ما بود که چند سال پیاپی حقش را خورده بودند و حالا برتری اش را نسبت به هر دروازبانی بر روی کره خاکی دیکته میکرد.روبرتو دیمتئو تغیراتی در تاکتیک تیمش داده بود او زیاده خواه نبود و بر حفظ نتیجه تاکید داشت برای همین هم دروگبا مدافع چپ شده بود همانند سیستم های تدافعی مورینیو در اینتر که اتوئو مدافع چپ بود ، دیمتئو دفاعی لایه ای مقابل بازیکنان بارسلونا گذاشته بود که اگر هم از آن رد میشدند این پیتر چک بود که ناکامشان میگذاشت. گواردیولا هر تعویضی کرد موثر نبود و نتیجه باری همانگونه به پایان رسید ؛ نتیجه ای که بسیاری اش را مدیون یاری خداوند و در مراحل بعدی غیرت بازیکنان و تدبیر مربی و پیتر چک و پیتر چک و پیتر چک بودیم.
پرده پنجم:بدون شرح!!!
بیست و چهارم ژوئن 2012 تاریخ بازی برگشت بود تاریخی که همه انتظارش را میکشیدند از هوادارن عصبی بارسلونا گرفته تا هواداران مغرور چلسی ، از بازیکنان تحت فشار هر دو تیم گرفته تا افرادی که کاملا بی طرف بودند؛طرفداران فوتبالی که بی نهایت از جدال این دو تیم لذت میبردند ، جدال هایی که آنهارا به یاد 4 تایی شدن بارسلونا در 5 سال پیش مقابل همین چلسی می انداخت و به یاد گل دقیقه آخر و تساوی ناحقی که موجب کسب 3 جام برای بارسلونا در 3 فصل پیش شد.منتقدان و کارشناسان دیگر چلسی را باور کرده بودند.جملاتی مانند:"چلسی همانطور که به ناحق بارسلونا را به عرش برد هم اکنون به فرش می آورد."شنیده میشد البته کارشناسانی که تیم محبوبشان شکست را پذیرفته بود که متاسفانه از این موارد در مملکتمان کم نداریم هم جمله هایی تحقیر آمیز روانه آبی ها میکردند،اما این هواداران گوششان پر بود ؛ هواداران مظلومی که وقتی تیمشان رکورد لیگ جزیره با آن همه عظمت را میشکست باز هم تعریفی نمیشیدند ، هوادارانی که همیشه داوریها سر تیمشان را بریده بود و هم اکنون نوبت به مقابله با صفت اتوبوس رسیده بود ، صفتی بچگانه برای تاکتیکی جدید از فوتبال ، تاکتیکی که به صورت پاک به تیم هایی که در شرایط رقیبشان نیستند فرصت مقابله با رقبایشان میداد.
با همه این حواشی گذشت و بعد از دو هفته انتظار تقابل با بارسلونا در نیوکمپ فرا رسید.چلسی بازی گذشته اش را مقابل تاتنهام با پیروزی بی نظیری جشن گرفته بود و 5 بر 1 رقیب دیرینه اش را در دربی لندن مغلوب کرده بود.
تقریبا همان ترکیب بازی گذشته توسط دیمتئو به زمین آمده بودند.بازی شروع شده بود و غرور در چشمان بازیکنان نمایان بود ؛ تک به تک ها یکی پس از دیگری توسط چک و مدافعانش مهار میشد.لیونل مسی یک موقعیت طلایی را مقابل دروازبان شایسته آبی ها خراب کرد ولی شاید شما بگویید بدشانسی به آبی ها رو کرد اما من میگویم که این هم خواست خدا بود که گری کیهیل در دقیقه 12 بازی مصدوم شود ، لوییز هم قبلا مصدوم بود و فقط یک تاکتیک باقی مانده بود:ایوانویچ کنار کاپیتان در دفاع وسط و بوسینگوا به جای او در دفاع راست.تیم منسجم پیش میرفت تا آن دقیقه 35 انتظار همه سر آمد و بالاخره دروازه چلسی باز شد در همان لحظه میشد به ظرافت و دقت سیستم دفاعی دیمتئو پی برد چرا که فقط چند ثانیه غفلت موجب باز شدن دروازه چلسی شده بود فقط چند ثانیه فرصت دروازه خالی برای سرخیو بوسکتس را فراهم کرده بود و پتر چک و مدافعانش مغلوب شده بودند.نتیجه دقیقا با بازی رفت برابر شده بود و تنها تاکتیکی که برای لندنی ها باقی مانده بود دفاع بود و تلاش برای کشاندن بازی به وقت های اضافه اما دو دقیقه بعد روحیه تیم به طرز عجیبی نابود شد این چاکر ترک زبان و داور ضد انگلیسی بود که به دنبال فرصتی برای اخراج کاپیتان ما جستجو میکرد و آنرا هم پیدا کرده بود ؛ جان تری بخاطر اشتباه بچگانه و خطای به دور از توپ اخراج شد اما شاید فوتبال دوستان منطقی بتوانند درک کنند که این خطای تری صرفا از روی فشار بازی بوده و نه هیچ قصد و غرض دیگری ؛ تری به خاطر خطایی که سانچز مطمئنا به خاطرش بزرگنمایی کرده بود اخراج شد ، اخراجی که به گفته درصدی از کارشناسان شاید کارت زرد هم برایش کافی بود اما علاوه بر مصدومیت لوییز و کیهیل هم اکنون کاپیتانمان را نیز از دست داده بودیم.همگی به عقب بازگشته بودند که نگذارند به همین سادگی زحمت هایشان به باد رود از خوان ماتا تا دروگبا همگی یک پارچه دفاع بودیم با غیرتی بی نظیر دفاع میکردند و قلب هزاران هوادار در سراسر دنیا برایشان میتپید اما 6 دقیقه بیشتر طول نکشید تا آندرس اینیستا همان کسی که همه نگاه ها از شروع بازی گذشته تا همین بازی به او بود به علت گل دقیقه آخرش در همان بازی مشهور همان کس گل زد و کار چلسی را به تعبیر خیلیها تمام شده کرد. آنتی بارسایی های زیادی بودند که پس از آن گل و با توجه به ده نفره بودن چلسی تلویزیون خود را خاموش کردند اما ما هواداران چلسی اصلا نا امید نبودیم حسی به ما میگفت که تا اینجا را به سختی و با چنگ و دندان آمده ایم و مقرر نیست که مقابل رقیبی که آرزوی تقابل با آن را داشتیم مساوی کنیم.خستگی از چهره بازیکنان نمایان بود آن پاس فوق العاده مسی و ضربه دقیق اینیستا آب سردی بر پیکره چند تن از بازیکنان ما بود اما دیمتئو تاکتیک را عوض کرد دیگر نباید دفاع میکردیم ، باید تلاش میکردیم که گل بزنیم فقط کافی بود که یک گل به ثمر برسانیم و خود را بالاتر بکشانیم.دو دقیقه از همکاری و پاسکاری بازیکنان ما نگذشته بود که پاس تو در و فوق العاده فرانکی مدافعان مشهور بارسلونا ، مدافعانی که همیشه در لیست منتخب فیفا قرار داشتند تسلیم شدند و یک رامیرس فوق العاده بود که از فاصله ای 10 متری با ضربه چیپ زیبای خودش دروازه والدس را گشود.هرکس که آن صحنه را میدید شوکه بود ، شوکه و نه چیز دیگر این گل به معنای واقعی توصیف ناپذیر بود و فقط و فقط با مشاهده میتوان آنرا درک کرد.بارسلونا بازهم در دقایق اضافه بازی گل خورده بود و همان تاثیر و همان روحیه هایی که در بازی رفت همچین موقعی همه داشتند.ما هواداران چلسی قفط انتظار دفاع داشتیم.دیمتئو به نتیجه ای که بدست می آورد قانع بود و هیچ گاه زیاده خواه نبود پس هنگامی که به نتیجه دلخواه برای صعود میرسیدیم همه چیز تمام بود.نیمه دوم آغاز شد و فقط دفاع بود و دفاع اما 4 دقیقه بیشتر طول نکشید که داور خطای دروگبا را تشخیص داد و پنالتی برای بارسلونا ، دروگبا دو ماه بعد در مصاحبه ای با اسکای اسپورتس درباره پنالتی گفت که من خطایی نکردم و بازکن بارسلونا به زمین خورد.در آن لحظه تلویزیون نیوکمپ فقط از یک نما صحنه را پخش کرد ولی پس از بازی بود که مشخص شد پای دروگبا 10 سانتی متر با فابرگاس فاصله داشته است ؛ به هر حال این پنالتی گرفته شد و بارسلونا در یک قدمی کسب نتیجه بود ، نتیجه ای که با گلزنی مسی از روی نقطه پنالتی آنها را به فینال میرساند. اما باز هم میگویم که یاری خدا فقط یاری خدا وبس موجب شد که مسی ضربه اش را به تیرک افقی دروازه بکوبد در چند ثانیه بارسلونا بازهم ناکام شد و روحیه اش خرابتر ، لمپارد در مصاحبه اش گفت:"مثل اینکه ما باید صعود میکردیم و همه چیز در آن بازی به نفع ما رخ میداد" چلسی سرتا پا دفاع بود و اگر توپی از دفاع رد میشد از چک رد نمیشد ؛ دفاع و تقابل با شوت های ماسکرانو و مسی برای چک واقعا بازی زیبایی را باعث شده بود.در دقیقه 76 بازی بودیم که دروگبا از فاصله 70 متری و از زمین چلسی و از روی خط اوت شوتی روانه دروازه بارسلونا کرد ، شوتی عجیب و غیر عادی ، شوتی که در چارچوب بود و مثل موشک و بدون هیچ افتی در ارتفاع پیش میرفت تا اینکه ویکتور والدس مانع یک سوپرگل از دروگبا شد و با دفعی ناقص توپ را به کرنر فرستاد.چند دقیقه بعدروبرتو دیمتئو دست به تغییر بزرگی زد و دروگبا را تعویض کرد یار تعویضی همیشگی او فرناندو تورس به بازی آمد بازیکنی که گلزنی اش به بارسلونا در همه دنیا مشهورش است ، سر انجام در دقیقه 92 بازی اشلی کول با پای غیر تخصی اش به منظور دفع توپ ، توپ را به تورس رساند و تورسی که کاملا منتظر چنین موقعیتی بود از آن به نحو احسنت استفاده کرد و 50 متر دوید و پس از جا گذاشتن والدس ، دروازه بارسلونا را باز کرد ؛ همه چیز تمام شده بود ، تمام تمام ؛ تورس دقیقا تلافی گل اینیستا را کرده بود دقیقا همان دقایقو با همان ارزش ، کار تمام شده بود این بار نسبت به 3 سال پیش همه چیز برعکس بود فریادهای دیمتئو را میدیدم و نا امیدی بارسایی ها.چلسی با فوتبالی پاک انتقامش را گرفته بود و تنها نماینده انگلستان به فینال صعود کرده بود ؛ مسی باز هم مقابل چک ناکام بود و چلسی برای کسب سهمیه فصل بعد میتازید.
پرده ششم:جنگ جنگ جنگ
در تب و تاب بازی فینال در مونیخ در یک مقاله برای پیش بازی چلسی و بایرن مونیخ به جمله قشنگی برخورده بودم:هر تیمی که سخت تر صعود کرده باشد بیشتر برای قهرمانی میجنگد.
بایرن مونیخ هم به سختی در ضربات پنالتی موفق به شکست دادن رئال مادرید ژوزه مورینیو شده بود پس آنها هم به سختی صعود کرده بودند اما اگر به تمام بازیهای اروپایی آن فصل نگاه کنیم متوجه میشویم که چلسی راه سخت تری را پیموده است و به این سادگیها هم تن به شکست نمیدهد چرا که تمام زحماتشان مقابل ناپلی-بنفیکا و بارسلونا به باد میرفت و باز هم ناکامی دیگری را در فینال مونیخ میچشیدند ، ما که به علت ضعف عجیب آندره بواس در اوایل آن فصل امتیاز های زیادی را از دست داده بودیم تنها امیدمان برای کسب سهمیه سال بعدی سی ال همان فینال بود ، تنها امیدمان نیز برای خداحافظی با شکوه اسطوره ای که 8 سال با گل هایش شادی را به لبهایمان می آورد و البته تنها امیدمان برای کسب اولین جاممان در لیگ قهرمانان.
باشگاه چلسی و یوفا به توافق رسیده بودند که اگر چلسی قهرمان شد ، جان تری بتواند جام را بالای سر خود ببرد.
ایوانویچ-میرلس-رامیرس و جان تری جمع محرومان چلسی بودند و همینطور دیوید لوییز به تازگی از بند مصدومیت رها شده بود.مایکل بالاک اسطوره هر دو تیم شانس بایرن را به علت میزبانی و البته محرومان چلسی بیشتر دانست.بایرن اولین فینالیست میزبان در این مسابقات بود و چلسی اولین فینالیست میزبان ؛ همه چیز بر علیه ما بود اما به غیر از هواداران بایرنی هیچکس کار چلسی را تمام شده نمیدید چرا که در آن فصل معجزه های زیادی برای چلسی اتفاق افتاده بود.
نوزدهم می 2012 فینال در آلیانز آرنا ؛ فینالی پر از هیجان و البته پز بیننده ، فینالی که در شبکه هایی مانند شبکه سوم سیما موجب میشود جوان ترین گزارشگرشان را برگزینند!!! که البته از حق نگذریم متاسفانه یا خوشبختانه گزارشگری خوبی داشتند.ترکیب چلسی اعلام شده بود
سیتستم همان 1-3-2-4 بود ، بوسینگوا در دفاع بازیکنی بود که به اجبار و در پست ایوا بازی میکرد. لمپارد عقب تر آمده بود و ماتا به جای او هافبک بازیساز بود و کالو و برتراند سمت چپ و راست چلسی را تامین میکردند و در نهایت هم دروگبا مهاجم نوکمان بود.ترکیب خوبی بود ، به عبارتی با این بازیکنان بهترین ترکیب ممکن همین بود نکته جالب ترکیب این بود که رایان برتراند اولین باز ای را در چمپیونز لیگ در فینال آن انجام میداد که به عقیده خیلیها به علت خصوصیات دفاعیش شاید او و اشلی کول هر دو مسئول روبن بودند.
بالاخره ماتا به دروگبا پاس داد و بازی فینال مونیخ آغاز شد ، خیلیها پیشبینی بازی تهاجمی را از چلسی میکردند اما چلسی باز هم تدافعی بود ، چون سرمربی زیاده خواه و البته بازیکنان ایده آلی نداشتیم.در دقایق اول کروس و گومز فشارهایی آورند و جتی در دقیقه 18 نزدیک بود که ژوزپه بوسینگوا ی پر اشتباه دروازه خودی را باز کند.بایرنی ها برخلاف بارسلونا شوت در چارچوپ خیلی کمی داشتند و اکثر موقعیت هایشان را به بیرون میزدند ولی با این حال در دو صحنه پتر چک عالی بود.باز هم همان لشکر با غیرت و تدافعی با سبک خاص خودشان بازی را کنترل میکردند تا اینکه در دقیقه 37 روی همکاری دروگبا و لمپارد و از روی یک ضد حمله موقعیتی نصیب کالو شد که شوتش را نویر گرفت.در دقیقه 53 مانند بازی گذشته با بارسلونا تیم میزبان یک گل آفساید به ثمر رساند.شاید خیلیها این گل آفساید را یکی از اتفاقات عادی بدانند ولی ما میگوییم که این گل ها برای یک هدف بود آن هم اینکه دفاع چلسی به خودش بیاید و جدی تر ادامه دهد.روبن و ریبری به هر دری میزدند با دفاعی عالی توپشان دور میشد تا اینکه در دقیقه 73 دروگبا دو سه بازیکن مونیخی را جا گذاشت و با پاسی دیدنی یک دروازه خالی برای کالو ساخت ولی هوشمندی مدافعین بایرنی مانع از گلزنی ما شده بود.در دقیقه 74 سانتر کول و دفع ناقص نویر موجب ساخته شدن یک موقعیت طلایی برای دروگ شده بود که او با پای چپش به صورت تک ضرب شوتی زد و نویر آنرا مهار کرد.چلسی کم و بیش موقیتهایی بدست می آورد اما در آن طرف زمین بایرنی ها بسیار بیشتر حمله میکردند.پیترچک در نیمی از دقیقه های بازی در حال واکنش دادن بود و واکنش های او مارا فقط یاد کارتون ها می انداخت.تا اینکه در دقیقه 83 سانتر عالی کروس و ضربه سر چکشی مولر روانه تور دروازه چلسی شد و طاق دروازه را به لرزه در آورد.به عقیده همه دیگر تمام شده بود حتی برخی از هوادارن چلسی اما کورسوی امیدی در دل خیلی ها بود تاکتیک دیمتئو حمله و جبران نتیجه بود اما بایرنی ها دست بردار نبودند و آرین روبن باز هم حمله میکرد و تیم ما هم به ناچار بازهم دفاع میکرد تا اینکه در دقیقه 86 بازی یوپ هاینکس فان بویتن بلژکی را برای دفاع بیشتر به میدان فرستاد ، ما یک نفوذ نصفه و نیمه کردیم که موجب بدست آمدن کرنر شد.20 کرنر بایرنی ها زده بودند و این اولین کرنر ما بود.ماتا مثل همیشه به پشت توپ رفته بود ، همه چیز به سانتر او بستگی داشت ؛ همه مدافعان برای گلزنی به جلو آمده بودند و همان شد که باید میشد باو وجو فان بویتن و 4 مدافع دیگر بایرنی ها و حتی ماریو گومز این دروگبا بود که ضربه ای فوق العاده روانه توپ کرد ؛ او به سمت جلو پرید و ضربه سر زاویه داری را روانه کنج دروازه نویر کرد و نویر تسلیم شده بود.دوباره همه چیز برابر شده بود و آب از سر چلسی گذشته بود ، چلسی فقط 5 دقیقه برای جبران نتیجه فرصت داشت و همان فردی که همیشه گل های مهمی میزند بازهم موثر بود.در دو دقیقه باقیمانده هر دو تیم در شوک گل دروگبا بودند و وقت قانونی بازی به پایان رسید.پس از 5 دقیقه استراحت نیمه اول اوقات اضافه آغاز شد ، هنوز 4 دقیقه از وقت اضافه اول نگذشته بود که دروگبایی که در آن زمان به عنوان مدافع چپ بازی میکرد مرتکب یک پنالتی دیگر شد.وی دو ماه بعد در مصاحبه اش با اسکای اسپورتس این پنالتی را صحیح قبول کرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد.دیگر کار چلسی در حال اتمام بود ، آرین روبن پنالتی زن به پشت توپ رفته بود و انگیزه فراوانی داشت.پتر چک اما باز هم خونسرد خونسرد بود ، دیگر تمام امید ما به او بود.داور در سوت خودش دمید و روبن به سمت توپ رفت و ضربه را به سمت چپ پتر چک فرستاد مانند اکثر بازیکنان پا چپ.پتر چک نیز به سادگی و در دو مرحله توپ را دفع کرد.باز هم شوکی دیگر به بایرنی ها وارد شد.آنها دوباره تا یک قدمی پیروزی پیش رفته بودند اما پتر چک مانع گل شدن توپ شد. او حتی آبروی دروگبا را نیز نجات داده بود.پس ار آن پنالتی بایرنی ها مالکیت بازی را در اختیار داشتند اما حاصل تلاششان چیزی بیشتر از دو موقعیت نبود که آنها هم مدافعین چلسی دفع کردند.
پرده آخر:آخرین قربانی
صد و بیست دقیقه پر هیجان و فوق العاده پر از تعصب و جنگندگی بین دو تیم تمام شده بود.دوباره یک جدال تماشایی آلمانی - انگلیسی خیلیها را مجذوب خود کرده بود و اینبار حاصلش پنالتی بود.
پنالتیهایی که یک سرش پتر چک و سر دیگرش مانوئل نویر بود.
پشت دروازه ای که برای پنالتیها مقرر شده بود فقط هوادار بایرنی دیده میشد.چلسی پنالتیهای دوم را میزد و به تعبیری این به نفع آبیها بود.پنالتی اول فیلیپ لام ، کاپیتان مونیخی ها به پشت توپ رفت و با ضربه ای محکم توپ را به سمت چپ چک فرستاد ؛ پتر چک مسیر توپ را تشخیص داده بود و فقط چند سانتی متر با مهار توپ فاصله داشت اما دروازه باز شده بود.خوان ماتا پنالتی زن اول چلسی بود ، پا چپی که توپ را به سمت چپ نویر زد ولی او به خوبی توپ را مهار کرد و شماره 10 آبیها تمام امیدشان را به یاس تبدیل کرده بود ؛ اما هنوز هم پتر چکی درون دروازه بود.
گومز به صورت زمینی و باز هم به سمت چپ چک توپ را زد و باز هم چک مسیرش را تشخیص داده بود اما توپ سریع تر بود و دروازه گشوده شده بود.داوید لوییز دومین پنالتی زن ما بود.لوییز 6 متر دورخیز کرده بود و این چیزی تقریبا بی سابقه بود.همه انتظار یک ضربه مانند ضربه راموس در بازی گذشته با مونیخ را داشتند اما لوییز توپ را به کنج دروازه زد ، او کارش را عالی انجام داده بود و نویر مسیر توپ را اشتباه تشخیص داده بود ؛ با این ضربه کمی روحیه و به چلسی بازگشته بود. پنالتی زن سوم بایرنی ها شخص عجیبی بود فقط کافی بود که توپ فوتبال را بشناسید تا متوجه شوید که این انتخاب هاینکس صرفا برای تخریب روحیه چک بود ؛ مانوئل نویر پشت توپ قرار گرفته بود.نویر گوشه سمت راست چک را نشانه گرفت و باز هم با وجود تشخیص چک ، پنالتی وارد دروازه او شد.شواین اشتایگر دست هایش را مشت کرده بود و فریادی از سر پیروزی میزد.اما کار تمام نشده بود این بار سوپر فرانکی پشت توپ بود.هرکس که او را میشناخت مطمئن بود که این اسطوره به هیچ وجه در همچین شرایطی با خراب کردن پنالتی اش تیم را تنها نمیگذارد.پس او هم ریسک نکرد و ضربه اش را به گوشه های دروازه نفرستاد ، او با ضربه ای محکم و تماشایی توپ را به وسط دروازه و البته زیر طاق دروازه فرستاد.حالا با ضربه های برابر چلسی یک پنالتی عقب بود و یک پا چپ دیگر مامور مونیخی ها بود ، پاچپی که به جای ریبری به زمین آمده بود و آخرین بازی اش را برای بایرن انجام میداد ، ایبیکا اولیچ.باز هم همان جایی که تمام پاچپ های این بازی پنالیتیهایشان را زده بودند ، این بار دیگر چک موفق بود و باز هم مسیر توپ را تشخیص داده بود و با یک دست توپ را مهار کرد.نوبت به اشلی کول رسیده بود تا همه چیز را برابر کند ، اشلی کول بازیکنی با کوله بار تجربه بود و بعید به نظر میرسید که مانند ماتا پنالتی اش را خراب کند، ضربه اش را هوایی و مانند سایر پاچپ های بازی به سمت چپ دروازه بان زد اما توپ فقط به خاطر شدتش بود که گل شد و نویر به خوبی محل توپ را تشخیص داده بود ؛ به هر حال و به سختی دوباره همه چیز برابر شده بود و ما مدیون پتر چک بودیم.پنالتی زن آخر بایرنی ها شواینی بود ، کسی که تا همین چند دقیقه پیش ، پس از گلزنی نویر خوشحالی میکرد هم اکنون نوبت به پنالتی زنی اش رسیده بود ، کسی که تا آن موقع پنالتی زن اول آلمان نیز بود.شوانی پس از یک متر دویدن یک مکث نیز انجام داد ولی چک فریب نخورد و او توپ را به سمت چپ دروازه زد اما این بار گل نشد ، توپبه تیرک دروازه خورده بود ، شاید باورتان نشود ولی به گزارش سایت تریبال فوتبال آن ضربه پس از برخورد به انگشتان چک به تیرک دروازه خورده بود.این یعنی با وجود تلاش باوارایی ها برای تخریب روحیه چک او دو ضربه بعدی را مهار کرده بود و چلسی در آستانه تمام کردن این آرزوی دیرینه یعنی گرفتن جام برای لندنی ها بود.دروگبا نفر پنجم بود ، همه دوربین ها به یاد پنالتی پنجم معروف چلسی در سال 2008 در همین فینال و در همین شرایط به منچستر ، چهره جان تری را نشان میدادند.اما مرد ساحل عاجی تکیه گاهی فراتر از تصور بود.او نویر را فریب داد و با ضربه ای ساده و زمینی چلسی را قهرمان اروپا کرد.پس از بازی او بهترین بازیکن زمین شناخته شد و این جایزه را حق پتر چک دانست.پس از سالها انتظار بالاخره یک تیم از پایتخت انگلستان قهرمان اروپا شده بود و آن چلسی بود ، پس از آن بازی مطابق انتظار کارشناس های شبکه سوم سیما اظهار تاسف کردند ولی همه کارشناسان بین المللی این پیروزی دراماتیک را جزئی از فوتبال دانستند.یوفا و در راسش میشل پلاتینی کاملا غافلگیر شده بودند و انگلیسیهایی که در 8 تیم برتر لیگ قرمانان و حتی لیگ اروپا فقط و فقط به یک تیم امید داشتند ، همان تیم آن ها را قهرمان کرد.باراک اوباما ، دیوید کمرون و آنجل مرکل در جلسه ای هر سه فوتبال را تماشا میکردند و دیوید کمرون و اوباما خوشحال ولی مرکل نا امید و غمگین بود ، همین چیزها بود که این بازی را یک بازی فراتر از فوتبال نشان میداد و از آن به بعد بود که به جمع دشمنان آبیها ، بایرنی ها نیز افزوده شدند.پایانی خوش برای دروگبا و البته آغازی برای زمینه های تمدید قرارداد دیمتئو ی دوست داشتنی.
THE END :D
__________________________________________________________