مطلب ارسالی کاربران
Antonio - The Hammer
شکست را مشابه مرگ میداند. متولد لچه ،جنوب ایتالیا، ست اما ۱۳ سال از عمر خود را در فضای آمیخته با فرهنگ نه چندان غریب پیروزی خواهی بانوی پیر سپری کرده. جایی که به باختن آلرژی پیدا کرد. دیگر برای تغییر روحیه اش دیر شده. میل به پیروزی در او به سان یک بیماری رخنه کرده. چه میشود انتظار داشت وقتی اسم یکی از عزیزترین هایش را "ویتوریا" گذاشته...
فصل ۱۹۹۹-۲۰۰۰ و ۵ روز بی خوابی به خاطر سرخوردن مدال قهرمانی سری آ در آخرین لحظات از دستانش. پیرلو در موردش اعتقاد دارد که وسواس او همچون یک شکنجه درونی ست که "نه آغازش مشخص است و نه پایانش..." و او را فراتر از لیپی و آنچلوتی میداند. "... کنته یک نابغه است و همانند سایر نابغه ها، کمی دیوانه..."
روش زندگی اش بردن است. "چیِ" وجود خود را با بردن یافته، اما برای آن از جسم فیزیکیش به مانند یک قربانی بهره میبرد.
" بیست و چهار ساعت در یک روز داریم. برای من میشود، ۵ ساعت خواب و سه ساعت خانواده و آنچه میماند باید صرف جنگیدن شود."
جیمز هورنکسل از همسرش نقل میکند که نیمه شب از خواب بیدارد میشود و آنتونیو را خیره به صفحه جعبه اسرار آمیز میبیند، در حال بررسی و تحلیل حریف خود.
پیرلو میگوید:" در جریان بودم که ساعت سه شب بیدار میشد و به دنبال نقاط ضعف رقیب میگشت. واقعا خوش شانس است که اینچنین همسر صبوری دارد"
سال ۲۰۱۲، به دلیل عدم گزارش تقلب حین حضورش در سیه نا چهار ماه از همراهی تیمش در کنار زمین محروم شد...
"به خاطر این قضیه آنقدر دیوانه شده بود که رختکن ها را اشتباه میگرفت. برای اینکه اغراق نشود باید اعتراف کنم که تعدادی از آن ها البته به خاطر این داستان نبود." پیرلو، اتوبیوگرافی.
آنقدر از دور بودن از نیمکت تیم به هم ریخته و آشفته بود که همسرش برای تسلی بخشیدن به دردش، نیمکتی مشابه نیمکت تیم در اتاق پذیرایی خانه اش برایش تدارک دید...
"کنته دوست ندارد کار کند بلکه نیاز به کار کردن دارد."
این خصلت او توسط شاگردانش هم حس میشود. تلاش های بی پایان و تمامی ناپذیر را از آنها میخواهد. جملاتی که حین تمرین ادا میکند معمولا لبریز از "از خود گذشتگی"،"درد و عرق" اند. به بازیکنانش میگفت که باید چمن زمین را با پایشان درو کنند. از بازیکنانش میخواهد که زمین را با دهان خون آلود ترک کنند. حتی روزی از ماتیا دسترو خواسته بود ساعت پنج صبح سر تمرین انفرادی حاضر شود.
"البته شب عروسیش بود و زودتر نمیتوانست بیاید" آنتونیو لبخند میزند و ادامه میدهد: "اگر دست من بود بلافاصله بعد از برش کیک باید می آمد!"
کنته هیچوقت مثل یک پدر خندان نصیحت نمیکند. مثل یک رهبر عصبانی در وسط جنگ، داد میزند و از آن ژنرال های صبور هم نیست که به پای دشمن، منتظر بنشیند. به استقبال دشمن میرود.
پیرلو مجبور بود برای امنیت خود در بین دو نیمه پشت در کمدش قایم شود... "یک لحظه هم آرامش ندارد! صدای شکستن بطری ها تمامی نداشت. امنیت جانی نداشتیم! رختکن یووه کنته بین دو نیمه خطرناک ترین جای تورین بود. حتی اگر از حریف جلو هم میبودیم باز هم خوشحال نبود. اصلا هیچوقت آنزمان شادمان ندیدمش... یک جای کار برایش همیشه میلنگید..." پیرلو، زندگی نامه.
"همه آن حرکات برای من عین عشق و تعصب است. اگر مربی باشید، باید بدانید که کوچکترین ضعفی دردسرساز است. باید همیشه تنش را حین بازی بالا نگه داشت."، آنتونیو کنته.
بهترین نشانگر واهمه آنتونیو از اشتغال ذهن بازیکنان، بازی آخر او با یووه در لیگ. در حالی که 99 امتیاز گرفته و اسکودتو قطعی شده، بازی با کالیاری مانده و سه امتیاز تا رکورد شکنی. کنته در حال آنالیز حریف برای شاگردان خود که ناگهان بوفون به همراه ماروتا وارد میشود تا در مورد پاداش های تیمی از کنته وقت بگیرد تا ماروتا صحبت کند... آنتونیو از فرط عصبانیت بر سر بوفون فریاد میکشد:"دیگر حتی یک کلمه هم نمیخواهم بشنوم! از تو انتظار نداشتم! پاداش؟ ناامیدم کردی! از همان لحظه که دهان به سخن گشودی شکست خود را نشان دادی، مثل همه این بزدل ها!"
ناگفته نماند یووه آن بازی را سه به صفر پیروز شد...
دوران نوجوانی کنته، شکوه کالچیو بود... قهرمانی 1982 ایتالیا در جام جهانی، حضور مارادونا و پلاتینی در سری آ و ... . بهترین لیگ آن زمان!
الگوهای او، مارکو تاردلی و جوزپه فیورینو، ملقب به Furia(خشم)، بودند که خود نمایانگر روحیات اوست. هر دو بازیکنان یووه، تیم مورد علاقه آنتونیوی جوان...
از قضا دانش آموز ممتازی هم بود. درس میخواند و اوقات فراغت خود را با بازی برای یوونتینا لچه زیر نظر پدرش سپری میکرد... زمین تاب شور و حرارت آنتونیو و دوستانش را نداشت...
"ما همانند مشتی سنجاب بودیم. در یک زمین پر از چاله انگار که از درخت بالا میرفتیم، فوتبال بازی میکردیم. زمین برایمان مهم نبود چرا که فکر میکردیم در سن سیرو بازی میکنیم! از بین همه چیز در آن موقع، فقط یک توپ میخواستیم و اراده برای وفق یافتن با هر شرایطی..." ،آنتونیو کنته.
در 13 سالگی به لچه ملحق شد، به قیمت دویست هزار لیر(صد پوند) و 8 تا توپ فوتبال که سه تایشان پنچر بودند... زیر نظر یوجنیو فاشِتی اولین بازی حرفه ای خود را انجام داد و سپس تحت هدایت کارلو ماتسونه کلیدی شد. با اینکه فقط یک گل زد ولی در مصاحبه ای دو سرمربی مذکور را تاثیرگذارترین بر فوتبال خود دانست.
در سال 91 رویای کودکی به حقیقت پیوست. زیر نظر تراپاتونی و در کنار اسطوره ای چون باجو و هم بازی چون دل پیرو... فصل اول برایش چنان موفقیت آمیز نبود. واقعیت بسیار رویایی مینمود و کنته، 21 ساله و طرفدار سرسخت یووه. زیادی احساساتی شده بود... فصل دوم اما آنتونیو اطمینان لازم را کسب کرد و پایه ثابت تیم شد. با استعدادترین فوتبالیست تیم نبود اما با رهبری و اراده مثال زدنی و هوش خود کمبود را جبران میکرد. آنچنان خوب بازی کرده بود که عضوی از تیم ملی برای جام جهانی 94 باشد اما تنها در یورو 2000 فرصت بازی یافت. سرمربی ایتالیا: آریگو ساکی! آنچنان وابسته به فوتبال که ثانیه ای از بحث درباره آن دست نمیکشید... آلسندرو کاستاکورتا میگوید که نیمه شب بر در اتاق بازیکنان میکوبید و آخرین نکات را برایشان، در فضایی بین خواب و بیداری، گوشزد میکرد. حتی در خواب خود هم بازیکنان را کوچ میکرد. همه از دستش کلافه شده بودند. آنقدر ساکی درباره فوتبال با شوق و حرارت به بحث مینشست که همه سر میز شام صندلی کنارش را خالی رها میکردند... به جز یک نفر! آنتونیو...
به یووه بازگردیم... یووه آن فصل را با تغییر سرمربی آغاز کرد. لیپی به جای تراپاتونی و در کنارش آنچلوتی. تیم زیرنظرشان؟ یک قلدرخانه به تمام معنا... پائولو مونترو، ادگار داویدز، دشام، فرارا... هنوز کسی به رکورد 16 کارت قرمز مونترو در سری آ نرسیده. حال فرض کنید کنته در این تیم چغر و سرسخت رهبر بود که این خودش قطعا نیاز به توانایی منحصر به فرد در کنترل گروه و جذب هم تیمی ها دارد!
"میدیدم که آنتونیو در همه زمان ها به دقت تماشا میکرد و گوش میداد و یاد میگرفت. میدانستم که روزی مربی میشود..." کارلو آنچلوتی، تلگراف.
کنته هم واقعا مدنظر داشت که مربی شود. در رشته علوم ورزش در دانشگاه فوژیا در کورسیانو درس خوانده بود و مدتی هم دستیار لویجی دی کانیو در سیه نا بود. البته حاضر نبود همه چیز را فدای مربی گری کند... "اگر موفق نمیشدم، زمان بیشتری را به خانواده اختصاص میدادم تا مربی گری"
سال 2006 موفق شد در باشگاه آرِتسو در سری B شروع به کار کند. به خوبی پیش نرفت و بعد از چند ماه اخراج شد... 9 بازی و بدون پیروزی. البته جانشینش هم موفقیتی دست نیافت و آنتونیو دوباره در ماه مارس یه نیمکت تیم بازگشت... 5 بازی را برد اما برای ماندن در لیگ کافی نبود...
بین این دو دوره، آنتونیو به هلند سفر کرده بود تا از شخصی که برایش احترام زیادی قائل است دانش و تجربه کسب کند. لویی فن خال. همسرش را با خودش برد و تمرین تیم آلکمار را مشاهده کرد اما جرئت آنرا نداشت که مستقیما با فن خال صحبت کند. فردای آنروز، آنتونیو ،که حالا خود را قانع ساخته بود تا رو در روی فن خال بنشیند، دوباره به مشاهده تمرین تیم رفت اما این بار به در های بسته خورد. از سوراخی تمرین را نگاه میکرد که ناگهان نگهبانی که به گفته آنتونیو شبیه رونالد کومان بود اما شرور تر به او اشاره ای کرد:
-"داری جاسوسی آقای فن خال را میکنی؟"
-"جاسوس نیستم! بازیکن... بازیکن قدیمی... یوونتوس... تمرین... ببینم!"
زبان انگلیسی آنتونیو آنچنان ایراد داشت که الیزابتا از خنده روده بر شد...
"درآن لحظه بود که تصمیم گرفتم که مشق شب من باید زبان انگلیسی را هم در خود جای دهد." آنتونیو کنته، اتوبیوگرافی، مجله تایمز.
نصف سال گذشت تا کنته به نیمکت بازگشت... در دسامبر 2007 سرمربی باری شد و آن فصل در نیمه های جدول فصل را به اتمام رساند. فصل بعد، اما قهرمان سری B...
کنته در آن مقطع زمانی از باری و یووه پیشنهاد داشت، اما به دلایلی به هیچکدام نرسید و سر از آتلانتا در آورد اما نهایتا اواسط همان فصل به دلیل نتایج بد مورد هجوم اولترا ها قرار گرفت و فردای آن روز در حالی که تیمش در منطقه سقوط بود استعفا داد...
شکست در هدایت آتلانتا کنته را مجبور کرد که به سری بی باز گردد. سیه نا... هدف بازگشت به سری آ بود و کنته هم با سیستم 4-2-4 بر اساس پاس های سریع و پرسینگ بالا با برنامه تمرینی طاقت فرسا(فصل قبل بازیکنان آخرین بازی را با شکست پشت سر گذاشته بودند. کنته دستور داد بازیکنان به کمپ تمرینی سیسیل، 400 مایل آنطرف تر بروند و تمامی تعطیلات آن ها را دواند!) موفق شد به سری آ باز گردد...
فصل بعد از آن، چالش جدید برای آنتونیو در تیم جدید و مورد علاقه اش، یووه!
یووه زمان ورود کنته، آن یووه همیشگی نبود... سقوط به دسته پایینتر به خاطر کالچوپولی در سال 2006، بازگشت به سری آ با دیدیه دشام، سوم لیگ با رانیری، دوم لیگ و سپس سه فصل متوالی رتبه هفتم با فرارا، زاکرونی و دلنری. این نتایج برای یووه کمتر از تحقیر نبود و با شعار همیشگی یووه –"بردن تنها کار مهمی نیست بلکه تنها جیزی ست که اهمیت دارد!"- به هیچ عنوان تطابق نداشت.
تغییرات در کادر مدیریت و باشگاه یووه هم از قضا به کمک آنتونیو آمد و پایه های مناسب برای پروژه او را زمین نهاد. انتقال به ورزشگاه جدید به معنی درآمد اقتصادی بهتر، حضور آندره آ آنیلی به عنوان شخص اصلی باشگاه، و ماروتا، که با خرید آرتورو ویدال، میرکو ووچینیچ و در یکی از بهترین خرید های سری آ پیرلو را رایگان از میلان گرفته بود راه را برای آنتونیو باز کرد.
مصالح برای دیوار دفاعی یووه حی و حاضر بود. بوفون، بونوچی، کیلینی و بارزالی، اما مشکل آنجا بود که این مصالح ارزشمند دو فصل گذشته را هفتم تمام کرده بودند و نیاز به تغییر روحیات داشتند. باید گفت: چه کسی بهتر از آنتونیو!
روز اول تمرینات... آنتونیو با بازیکنانش اینگونه صحبت میکند:" بچه ها، ما دو فصل پیش را هفتم تمام کردیم. وحشتناک است! آبروریزی ست! من نیامده ام تا شاهد این خرابکاری ها باشم! وقت آن است که دیگر افتضاح نباشیم..."
نیروی پنهانی که از لابه لای سخنانِ کنته بازیکنان را مانند پتک میکوبید سهمگین بود و پیرلو برای متقاعد شدن همان چند واژه را نیاز داشت...
تیم روزهای استراحت هم گهگاهی تمرین میکرد. تمامی بازیکنان تنبل پس فرستاده شدند. الخرو ایلیا حتی فرصت صحبت کردن با کنته را نیافت و تنها چهار بار رنگ چمن تورین را دید.
ماه نوامبر و یووه صدر جدول... کنته به بازیکنان گفته بود که پیروزی کثیف را به شکست زیبا ترجیح میدهد... میخواست بازیکنانش شرور باشند! انگار بازیکنان میدانستند که اگر ببازند آخر الزمان میشود! وقتی یووه اینتر را در جوزپه مه آتزا شکست داد کنته سیمونه پپه را از بال راست به بال چپ منتقل کرد تا مایکون را تحت کنترل در بیاورد. "سیمونه بازیکن چند پسته و عالی بود. البته من رازی در مورد او دارم! وقتی میبینم از شدت تلاش او کم میشود او را با چماقی پر میخی ام تهدید میکنم!" کنته، گاردین.
انعطاف تاکتیکی کنته بسیار اثر بخش واقع شد. او میخواست 4-2-4 پیاده کند اما چون پیرلو و ویدال مناسب این چینش نبودند به 4-3-3 و سپس به 3-5-2 روی آورد. پیرلو پشت ویدال و مارکیزیو جادو میکرد در حالی که بال های کناری به کمک مهاجمین میرفتند. هنگامی که پیرلو خنثی میشد بونوچی نقش بازیساز فرعی را بازی میکرد... چینش طلایی به دست آمده بود!
یووه انعکاسی از کنته شده بود! پر تلاش، پِرِس سنگین و حمله های پرسرعت و مهم تر از همه، پیروز! بدون شکست برای یک فصل. تنها تیمی که در لیگ 20 تیمه سری آ شکست ناپذیر قهرمان شد!
"این موفقیت منحصرا متعلق به کنته بود! تنها نتیجه ای که ممکن بود همان بود که رخ داد. کنته انگار به تسخیر روح خدایان یووه درآمده بود. ذاتش سراسر یووه بود و قلبش به عشق یووه میتپید!" پیرلو، زندگی نامه.
در ماه آوریل، اوج رقابت یووه و میلان بر سر قهرمانی، کنته به گفته فوتبال ایتالیا دوازده دقیقه با تیمش تنها صحبت کرد: "همه یک صدا از یووه تعریف میکنند! مو به تنم سیخ میکند. چرا؟ چون میترسم! میترسم از اینکه در بین شما کسی بخواهد با آسوده خیال باشد. تشویق و شادمانی گولتان نزند! حقیقت این ها نیستند! حقیقت عرقی ست که برای تیم میریزید! حقیقت فداکاری شماست! این حقیقتی ست که باعث شده که ما اینجا برای قهرمانی بجنگیم ولی هنوز قهرمان نشده ایم! ..."
پیرلو مینویسد که کنته از روی قصد دیوار رختکن یووه را آکنده از مطالب و مقالات روزنامه نگاران منتقد از یووه میکرد تا بازیکنانش را تحریک کند! محرک ترین جملات با رنگ قرمز مشخص شده بودند. هفته ای حداقل یک بار کنته بازیکنان تیم را به کنفرانس مطبوعاتی میبرد تا بازیکنان صدای منتقدان خود را بشنوند...
- "یووه نقطه ضعف دارد"
- بازیکنان: "چرند محض است مربی!"
یا
- "یووه به زودی افت میکند..."
- بازیکنان:" این هم چرت و پرت خالص است مربی!"
شخصی هم در این بین یووه را دوست نداشتنی تیم دنیا خوانده بود. کنته در جوابش به بازیکنان گفته بود: "درست میگوید. وقتی او را در زمین دیدید از او تشکر کنید. این نشانگر این است که یووه برگشته!"
فصل بعد هم یووه استاندارد های خود را همچنان بالا نگه داشت. وقتی در ماه نوامبر برای اولین بار به اینتر باختند، 49 بازی در لیگ را بدون شکست سپری کرده بودند... کنته البته در آن بازی کنار تیمش نبود. ده ماه به خاطر داستان تقلب در بازی ها محروم شده بود. او نه تنها از اینکه مردم او را بی اخلاق میخواندند عصبانی بود، بلکه اتهام او بیان میداشت که تیم تحت نظرش به عمد با تمام قوا فوتبال بازی نمیکرده. عملی که برای شخصیتی چون کنته قابل تحمل نبود. محکومیت البته در ادامه به 4 ماه و اجازه تمرین دادن تیم کاهش یافت. در این مدت آنجلو آلسیو و ماسیمو کاررا تیم را از کنار زمین رهبری میکردند که به گفته پیرلو تنها عروسک خیمه شب بازی کنته بودند و حتی تک تک کلمات آنها در کنفرانس مطبوعاتی قبل و بعد از بازی توسط کنته انتخاب میشد. البته کنته اجازه نداشت حین بازی با نیمکت خود تماس برقرار کند.
نهم دسامبر کنته به کنار زمین بازگشت. مطبوعات آن روز را بنام کنته نامگذاری کردند. اسکای یک دوربین را تنها به کنته برای 90 دقیقه بازی اختصاص داد. بعد از اینکه یووه آن بازی را برد کنته در کنفرانس مطبوعاتی آن چهار ماه را "چهار ماه شکنجه و درد" نامید و از اینکه یووه هنوز 4 امتیاز با تیم بعدی جدول فاصله داشت ابراز خرسندی کرد.
" باید با شرایط میساختم. تیم به زیبایی هر چه تمام تر با نبود من کنار آمد. این نشان میدهد که بازیکنانی خاص در تیمی خاص دارم. چه میدانم... شاید من هم خاص باشم."
از آنجا به بعد هیچ تیمی دیگر به گرد پای یووه نرسید. یووه با تمام قدرت به سمت قهرمانی به پیش رفت. با 9 امتیاز بیشتر از ناپولی قهرمان شد... در خلال شادمانی قهرمانی بازیکنان کنته را در حمام یخ انداختند...
روش های کنته ترکیبی از ساکی و فن خال بودند. تمرینات سفت و سخت با توجه بسیار به جزئیات. در تمرینات، یووه یازده در برابر هیچ بازی میکرد و بازیکنان مداوم موقعیت خود را تغییر میدادند تا فاصله بین خطوط تیمی به دقت هرچه تمام تر و مناسب اجرا شود. با این حال، کنته همیشه اشکال ها و نقاط ضعف تیم را میافت و گوشزد میکرد. به قول پیرلو او به اشتباهات وسواس داشت...
کنته اهمیت چندانی به نبوغ فردی نمیدهد. مثل یک قطار که روی ریل حرکت میکند، موقعیت ها باید طبق فرمول و زیر مجموعه عملکرد سیستیمک و با حرکات تیمی ایجاد شوند و نه نبوغ فردی.
"در دوران بازیکنی ام، گاهی پیش می آمد که تک و تنها در یک مخمصه گیر می افتادم و توپ را از دست میدادم. طبیعی بود چون استعداد باجو یا زیدان را نداشتم. اما از همان روز اول مربی گری ام به دنبال راهکار بودم تا بازیکنانم بدانند وقتی در چنین موقعیتی می افتادند بدانند چکار کنند." آنتونیو کنته، فوتبال ایتالیا.
شاید جملات بالا، علاقه زیاد کنته به بازیکنان پر تلاش را نسبت به بازیکنان با تکنیک توجیه کند... روشی که زیر نظر مربیانی چون فن خال، ساکی و بنیتز بتوان با شدت متفاوت مشاهده کرد. جالب آنجاست که کنته، فن خال و بنیتز هر سه هافبک های تدافعی بودند و هیچکدام هم سریع یا با تکنیک چشم گیر نبودند.
در سال 2013 خیلی ها از اینکه یووه بتواند فرم قبلی خود را ادامه دهد شک داشتند. پیش فصل اصلا چنگی به دل نمیزد، با اینکه که ماروتا کارلوس توز را به کنته هدیه داده بود. بر خلاف انتظار ها یووه باز هم همه را انگشت به دهان گذاشت و با پیروزی یک بر صفر مقابل فیورنتینا در ماه مارس سری آ را برای باری دیگر فتح کرد. کنته باید خوشحال به نظر میرسید، اما آنگونه که فقط از خودش بر می آمد، به شدت دفاع پر اشتباه تیمش مینالید. در ماه ژانویه یوونتوس به خاطر نبوغ فکری کنته از رم پیشی گرفت اما او میگفت: " خطر 8 امتیازجلو بودن این است که شما را بی خیال میکند."
آن فصل اما تاریخی تمام شد. با پیروزی برابر کالیاری یووه درحالی که تمامی بازی های خانگی را برده بود با کسب 102 امتیاز اولین تیمی شد که با رد کردن از مرز صد امتیاز، لیگ را از آن خود میکند.
پایان آن فصل اما هاله ای از ابهام البته اطراف ادامه کار کنته به عنوان مربی یووه را گرفت. خیلی ها گمان میکردند که کنته هر آنچه میتوانسته را به یووه داده و دیگر چیزی برای ارائه ندارد. پیشرفت بیش از این در لیگ غیرممکن به نظر میرسید و نتایج یووه در اروپا هم چنگی به دل نمیزد. شکست مفتضحانه برابر بایرن در سال دوم و حذف مفتضحانه تر از گروه در سال سوم بعضی ها را به این فکر انداخته بود که دفاع سه نفره برای اروپا قدیمی است اما کنته اعتقاد داشت که بودجه مالی باشگاه کمبود دارد و در کنفرانسی اعلام کرد: "شما با ده دلار در جیبتان نمیتوانید در یک رستوران با غذاهای صد دلاری غذا بخورید..."
یووه اما با این تصمیم با قاطعیت هر چه تمام تر رفتار کرد. در کمتر از 24 ساعت ماسیمو آلگری به عنوان سرمربی یووه معرفی شد. این حرکت در عین اینکه عجیب بود واکنش های منفی بسیاری را نیز به همراه داشت. آلگری کسی بود که اجازه داده بود پیرلو میلان را ترک کند و منتقدین میگفتند که او کاریزمای کنته را ندارد. وقتی که ماشین آلگری از ورودی محل تمرین یووه گذشت طرفداران آن را محاصره کردند و با آب دهان و تخم مرغ و لگد از آن پذیرایی کردند.
آلگری اما از آن زمان دو اسکودتو برده و به فینال لیگ قهرمانان رسیده. گویا در رستوران صد دلاری آلگری تخفیف گرفته بود. به گفته برخی، آلگری از لحاظ تاکتیکی به یووه راهی را نشان داده بود تا با تیم های بزرگ همان طور بازی کنند که یووه در سری آ بازی میکرد. بازی با رئال مادرید در سال 2015 و یوونتوس در سال 2016 نمایانگر آن است.
"آلگری به بازیکنان آزادی حرکت بیشتری نسبت به کنته میدهد. زیر نظر کنته ما با دو مهاجم و پست های ثابت بازی میکردیم اما زیر نظر آلگری پست ها فقط وقتی که توپ را نداریم ثابت اند و در بقیه زمان ها تیم کاملا شناور بازی میکند." کارلوس توز، ال پاریس.
کنته تصمیم داشت پس از یووه بر روی زبان های دیگر تمرکز کند و منتظر تیم بزرگ دیگری بماند. اما انگار نوبت، نوبت تیم ملی ایتالیا بود...
جام جهانی 2014 تیم ایتالیا زیر نظر پراندلی افتضاح بود و اینگونه شد که فدراسیون فوتبال ایتالیا در حرکتی مثال زدنی خواستنی ترین مربی ایتالیا را برای هدایت تیم ملی انتخاب کرد. کنته سومین مربی پر درآمد ملی در جهان شد و فدراسیون برای تقبل هزینه ها به اسپانسر ها روی آورد.
ابتدای حضور کنته در تیم ملی چشم گیر نبود. ایتالیا در برابر فرانسه، مرده فوتبال بازی میکرد. در میانه راه کنته بسیاری از نوبت های تمرینی تیم را لغو کرد چرا که باشگاه ها بازیکنان خود را در اختیار او نمیگذاشتند. او از تعداد کم بازیکنان ایتالیایی در لیگ سری آ مینالید. در یکی از تمرین ها که مارکیزیو به شدت مصدوم شد، تهدید های به مرگ از سوی طرفداران یووه و اتهامات سران باشگاه به سمت کنته روانه شد. شدت اعترضات به حدی رسید که گفته میشد در همان شش ماه اول کنته قصد استعفا داشت.
چند ماه قبل از یورو، کنته که از عدم حضور روزانه فوتبال در زندگی اش سرخورده شده بود در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد که ماندن در گاراج و ماشینش اصلا به کیفیت بوی چمن زمین فوتبال نیست. منتقدین این سخنان را بی احترامی کنته به تیم ملی میدانستند و اعلام مربی گری او در چلسی در فصل بعد، قبل از شروع یورو هم کمک چندانی به هجمه انتقادات نکرد.
اما موفقیت کنته در فرانسه دوباره نام او را بر سر زبان ها انداخت. آن هم ایتالیایی که به گفته خیلی ها ضعیف ترین ایتالیای تاریخ بود. اما کنته به این راحتی ها تسلیم نمیشد. تمرینات تیم در مون پلیه پشت درهای بسته و سیم های خاردار و مراقبت های شدید پیگیری میشد.
با برد دو بر صفر مقابل بلژیک خود را به عنوان بهترین مربی تورنومنت معرفی کرد. در ادامه با نبوغ مثال زدنی تاکتیکی اسپانیا را کنار گذاشت. ایتالیای تورنومنت هرآنچه کنته میخواست را به نمایش گذاشته بود. هماهنگی فوق العاده، پرسینگ خستگی ناپذیر و حملاتی که حتی با چشم بسته هم قابل انجام بودند. در کنار زمین کنته با اراده ای مثال زدنی و خستگی ناپذیر فریاد میزد و نقاط حضور بازیکنان برای پرسینگ را نشان میداد.
"یک ماه است که تاکتیکی، تکنیکی و ذهنی تمرین میکنیم. میخواستیم همه را انگشت به دهان کنیم و فکر میکنم تا حدودی موفق هم شدیم."
ایتالیا تنها یک پنالتی از رسیدن به نیمه نهایی فاصله داشت. کنته با غرور بازیافته به ایتالیا بازگشت.
بعد از چند هفته استراحت کنته به سراغ چالش جدید رفت. چلسی که فصل گذشته با عملکرد ضعیف خود حتی تا مرز سقوط هم پیش رفته بود...
کنفرانس مطبوعاتی معارفه او خبرنگاران را به توانایی قابل توجه او در تکلم زبان انگلیسی مواجه کرد. کنته هرآنچه طرفداران میخواستند بشنوند را به زبان می آورد و همه چیز خوب به نظر میرسید.
پیش فصل در کالیفورنیا، او روزی 6 ساعت تیم را کوچ میکرد. آنقدر فریاد زد که در کنفرانس خبری گفت که برای درمان گلودردش قرص میخورد.
در تمامی بازی های پیش فصل چلسی بیش از هر تیم دیگری مرتکب خطا شد. کارت قرمز فابرگاس تنها کارت قرمز کل تورنومنت ICC بود.
در این حین کنته در کنار زمین همانند دیوانه ها فریاد میزد و اندازه بازیکنانش عرق میریخت و خش خش صدایش از فرط فریاد زدن ها نمایان بود.
در نهایت برای توصیف کنته به جمله بونوچی اکتفا میکنیم:" فرقی نمیکند تیم تمرین میکند یا بازی دوستانه است یا یک مسابقه حساس. او همیشه و در همه زمان ها یک جور رفتار میکند. کنته شبیه یک پتک است."
حالا چند روز مانده به شروع لیگ برتر، در حضور رقبایی چون مورینیو، گواردیولا، کلوپ و ونگر، آنتونیو خود را در سخت ترین چالش مربی گری خود میبیند... نهایت این فصل مشخص نیست اما میدانم که کنته همیشه برای متحیر کردن تماشاچی حاضر و آماده است و کم نمیگذارد....
مقالهی Thor Haugstad
ترجمه: CFC FOREVER