مطلب ارسالی کاربران
به بهانه اندیشه های تدافعی در یوروی 2016
قرن بیست و یک را بدون تردید، باید دوره ظهور بی حد و حصر تکنولوژهای نوین ارتباطی و عصر ماشینی شدن هر چه بیشتر اجتماع بدانیم که باعث تغییرات بنیادی در نحوه زندگی کردن و حتی فکر کردن انسان دانست به حدی که شاید کمتر جلوه ای از زندگی را بتوان تصور کرد که با صنعتی شدن و مکانیزه شدن جامعه دچار تغییرات و تحولات اساسی نشده باشد. در عرصه ورزش و فوتبال نیز به انحاء گوناگون، شاهد ورود تنکولوژی ها و ابزارهای گوناگون و پیشرفته ای هستیم که هر روز در پوشش تلویزیونی مسابقات فوتبال، مخاطبان را پیش از پیش راضی می کنند و یا تجهیزاتی که به کمک آنها کار قضاوت مسابقات را برای داوران آسانتر می کنند تا مانند گذشته تحت تاثیر یک اشتباه داوری مانند آنچه که شاید در جام جهانی 1966 اتفاق افتاده باشد؛ قهرمان یک مسابقه به کلی تغییر نکند. اما می توان در متأثر شدن فوتبال از انقلاب فناوارنه و تفکرات صنعتی قرن بیست و یکمی پا را فراتر هم گذشت و مدعی شد که که این تأثیر بر روی تاکتیک ها و تفکرات مربیان فوتبال و به طور کلی در هدایت کردن فوتبال به مسیری تازه نیز رد پای خود را به جای گذاشته است. امروزه در عوالم گوناگون هنر، فلسفه، ادبیات و ... زیبایی معنای پیشین خود را از دست داده است و تعاریف جدیدی به خود گرفته است که توضیح و تشریح در باب آن ها جایی دیگر را می طلبد؛ اما آنچه که واضح این است که معنای فوتبال و زیبایی آن و انتظاری که مخاطب امروزی از آن دارد. تا حد زیادی مطابق با این تحولات تغییر یافته است. این امر به خصوص در چند سال اخیر و با روی کار آمدن مربیانی با اندیشه های تدافعی مانند مورینیو، سیمئونه، و .. به خوبی خود را نشان میدهد مربیانی که تمام تئوری فکری و هم و غم خود را وقف سازمان دادن سیستم های دفاعی و تحت فشار قرار دادن بازیکن صاحب توپ با بستن فضاهای ممکن می کنند تا از این طریق بتوانند به نتیجه مطلوب خود دست پیدا کنند؛ از پیامدهای چنین رخدادی، دل بستن مربیان به نتیجه گرفتن روی ضربات ایستگاهی و شروع مجدد است؛ بدیهی است که وقتی به یک تیم در جریان مسابقه فرصت داده نشود چاره را در چنین مواردی خواهد جست، چیزی که در گذشته در قیاس با امروز کمتر به آن اتکا می شد. ناگفته پیدا است که هر چه فوتبال به سمت تدافعی شدن و تفکرات مقتصدانه و نتیجه گرا پیش برود، از زیبایی پیشین آن کاسته می شود. مسئله ای که فیفا در دهه 90 متوجه آن شده بود و امیتاز مسابقه مساوی را از دو امتیاز به یک امتیاز تقلیل داد و هم چنین قانون گل زده در مسابقات حذفی اعمال شد؛ تا شاید تیم ها از این طریق به بازی هجومی ترغیب شوند و البته تا حد زیادی نیز کارگر شد؛ اما اکنون این نسخه نیز دردی را دوا نمیکند و شاید وقت آن باشد که چاره ای دیگر در این باب اندیشیده شود؛ از دیگر آفات فوتبال تدافعی عدم رشد استعدادهای خلاق است به طوری که در چند سال اخیر کمتر شاهد بروز استعدادی های شگرف فوتبالی هستیم؛ چیزی که در دهه های گذشته به وفور دیده شده است. در حالی که تنها چنین بازیکنانی توانایی خلق لحظات غیر منتظره و برهم زدن معادلات مربیان تدافعی را دارند. در فوبتال امروز اگر چند مورد قلیل را مستثنی کنیم ، فوتبالسیت چندان بزرگی را سراغ نداریم در صورتی که در دهه های گذشته هر ساله برای کسب عنوان بهترین بازیکن سال چندین فوتبالیست درجه یک به رقابت می پرداختند و کسی تا آخرین لحظه نمی دانست چه کسی صاحب چنین عنوانی میشود؛ حقیقت این است که استعدادها تمام نشده اند اما شکل گیری اندیشه های نتیجه گرا و به شدت تدافعی امکان عرضه اندام را از بازیکنان مستعد فوتبال سلب می کند و گرنه نیمار می توانست مانند رونالدوی برزیلی و پوگبا چون زیدان و ... تماشاگر را به وجود آورند. اما آنچه که انکار شدنی نیست این است که اگر این رویکرد در فوتبال ادامه داشته باشد. پرورش چنین استعداد هایی و تولید بزرگانی چون مارادونا، رونالدوی برزیلی ، کرایف، ریوالدو، ... به کلی متوقف خواهد شد و تمرکز آکادمی های فوتبال بر روی تقویت تواناییهای بدنی بازیکنان به خصوص در قمست دفاعی معطوف خواهد شد و چه بسا هر روز بیشتر از دیروز علاقمندان فوتبال حسرت ایامی را بخورند که مارادونایی بود و کرایفی، پله ای بود و زیدانی و رونالدویی و ریوالدویی!!