مطلب ارسالی کاربران
وستهام، معجزه بیلیچ ضدانگلیسی: قاتل روزهای بارانی
میگویند روحیات شغلی هر شخص در طول زمان به بخش جدایی ناپذیری از شخصیت او تبدیل می شود. خشونت ذاتی یک قصاب در رفتار او نمود دارد، روحیات رمانتیک یک نویسنده در زندگی اش جاری است و از یک نوازنده سبک راک در موسیقی هم لابد انتظاری بیشتر از هم آغوشی اعوجاج و ضرباهنگ خشن راک با تمامیت خواهی و کمال گرایی موسیقی وجود ندارد.
- مردی از تبار جنگجویان
اسلاون بیلیچ در روزهای جوانی ضرباهنگ مرگ در جنگ بالکان را با ریتم فوتبال درآمیخت و وقتی بازیکن آلمان درگرماگرم بازی یک چهارم نهایی یورو 96 از درد به خود می پیچید، لگد ایگور استیماچ، نفر بغل دستی اش را روی بدن بازیکن سفیدپوش دید. خودش هم البته یک آنارشیست مولف بود و به خرابکاری از هر نوعی علاقه نشان می داد. نوازنده گیتار شد و به عضویت یک گروه راک معتبر کرواسی درآمد اما نغمه اصلی اش را در فوتبال سر داد؛ جاییکه پس از ناکامی در یورو 96 و کسب مقام سوم در جام جهانی 1998، ترجیح داد در سطوح بالاتری خودش را عرضه کند.
- تفکرات
استیماچ به آلمانی ها لگد زد و بیلیچ به جماعت آنگلوساکسون! بعد از اینکه بلای حذف در مقدماتی یورو 2008 را از آسمان ویمبلی روی سر مک لارن مجهز به چتر رنگی نازل کرد، اولین مربی ملی پیروز رقیب در ویمبلی جدید نام گرفت، چند دور زد و در بشکیتاش فصل قبل، تاتنهام و لیورپول را از پا درآورد. حالا هم به وستهام آمده و مشغول قلع و قمع تیمهای بزرگ در خانه شان و جلوی چشم تماشاگران شان است؛ ابتدا امید آرسنال را آنهم در هفته اول ناامید کرد، سپس لیورپول دارای 7 امتیاز از 3 بازی را به راحتی آب خوردن در آنفیلد برد و بالاخره در رقابتی که توپ هیچ علاقه ای به رفتن به تور دروازه وستهام شد در زمین منچستر سیتی، اولین شکست و گلهای خورده فصل میزبان قدرتمند را رقم زد. او به عنوان قاتل بزرگ در ورزشگاه های تقریبا همیشه بارانی جزیره با لشکری آماده و تلفیقی از جوانانی مانند وینستون رید، زاراته، والنسیا، ساخو، موزس، پایه و البته بازیکنی به نام نوبل که 12 سال پیش برای وستهام به آرسنال گل زد، برخلاف سیستم های متداول امروز به دنبال کنش و واکنش گرایی نیست و یک دست حمله و یک دست دفاع می کند. این سبک بازی مخاطرات زیادی در پی دارد چون همان طور که امکان به گل رسیدن را به حداکثر می رساند، فضای زیادی برای رقیب جهت باز کردن دروازه به وجود می آورد. سبک بازی وستهام بخصوص در 45 دقیقه دوم بازی با سیتی، یادآور اتوبوس های پارک شده آقای خاص بود اما تفاوت آنجایی شکل گرفت که این اتوبوس بسیار سیال و مدام در حال جابجایی بود. درضمن هر ضدحمله تیم هم با سرعت و برتری عددی ناشی از جایگیری مناسب و قدرت بدنی مطلوب همراه می شد.
- توانایی و انگیزه
تفاوت بیلیچ با تیم سام آلردایس در انگیزه و شور خلاصه می شود. حدود 60 درصد بدنه تیم، همان گروه تحت نظر مربی قبلی است اما انگیزه و حس جنگجویی اسلاون، شوری دوباره به تیم داده و مثلا مارک نوبل پس از مدتها، بعضا به همان بازیکن موثر وستهام در مقاطع کلیدی تبدیل شده است. سبک بیلیچ درتمام مدت دوران مربیگری اش چیزی بین کلوپ و مورینیو بوده؛ او درست شبیه سرمربی سابق دورتموند از بازیکنانش فرو رفتن در گل و لای به قصد تصاحب توپ را می خواهد و شبیه مورینیو به دفاع علاقه زیادی دارد اما نه مثل کلوپ، بی محابا دستور تهاجم می دهد و نه شبیه مورینیو، بازی واکنشی از خودش نشان می دهد. در قاموس این مربی کم طاقت و هیجان زده به انتظار نشستن برای حدس زدن تاکتیک رقیب معنایی ندارد. در فصل پر رقابت اخیر، احتمالا وستهام او در رویایی ترین حالت دوباره به لیگ اروپا می رود اما اگر سرمربی این تیم، اسلاون بیلیچ است، هیچ مربی بزرگی حتی در خانه هم نمی تواند به خواباندن مچ وستهام امید بیش از حدی داشته باشد! البته چنانچه نتایج ضعیف مقابل تیمهایی مانند بورنموث تازه لیگ برتری ادامه داشته باشد، وستهام راه دوری نمی رود چون به هر حال در هر لیگی، بزرگان در اقلیت هستند و برای به دست آوردن امتیازات، بردن تیمهای متوسط و ضعیف در اولویت است! وستهامی ها در دوران جنگ های داخلی انگلیس سرودی به نام «با من تاب بیاور» را در حمایت از طبقه کارگر جامعه فوتبالی لندن سرودند و حالا دهه ها بعد، تاب آوردن تیم فیزیکی بیلیچ، آرزوی نهان همه آن ساکنان آخر هفته آپتون پارک است.
مرتضی یاسرینیا / فوتبال ایرانی