اگر تیم ملی و تیم امید در صعود به جام جهانی و المپیک ناکام بمانند، یکی از دلایلش ایشان است. او فقط یک شخص نیست. بلکه نماد "مایلیکهنیسم" در ایران است. مردانی با مجموعهای از تناقضات سرگیجهآور، سخنگویان خودخواندۀ ملت. همه جا هستند. شهرداری، فدراسیون، دانشگاه، پارک. تخصصشان برپایی عدالت است به وسیله اهانت.
پست و مقام و پشتوانه و رسانه دارند. از شبکه اول تا شبکه آخر صداوسیما، حجم شگفتانگیز نفرت را با خود حمل میکنند. کاری از جامعه برنمیآید جز تحمل، چون آنها «نیت خیر» دارند و رانتِ ریش.
مایلی کهن دیروز در شبکه خبر برای صدمین بار با عصبانیت گفت "خیلیها خوردند اما من سالم ماندم وگرنه الان به 100 میلیارد میگفتم پول خرد."
- اگر کسی دزد نشده، چرا باید ابراز ناراحتی کند؟ فقط سالمهای پشیمان ممکن است عصبانی شوند!
گفت: «میتوانستم وزیر ورزش باشم.»
- مگر الان فتوکپی برابر اصل خودش روی کرسی وزارت ننشسته؟ یکی با همین "عقاید مایلیکهنی" آیا هشت سال نبود و آدمهایش به صدمیلیارد نمیگفتند پول خرد؟
مایلی کهن گفت: "حقم بیش از اینها بوده و میتوانستم مسئولیتهای مهمی داشته باشم."
- کسی حسرت حق را میخورد که غیر از سرمربیگری تیم ملی فوتسال و تیم ملی امید، دو دوره سرمربی تیم ملی شده و هر دو بار با سفارش عالیجنابان. بار اول، با -0- تجربه سرمربیگری در باشگاهها!
او میگوید: «از حق مربیان داخلی دفاع میکنم.»
- چه حرکت قشنگی! اما نه توسط کسی که شاخص هتاکی به مربیان داخلی است. به قلعهنویی گفته گروهبان قندلی، فیروز کریمی را حواله داده به باغ وحش، با توهین به دایی که سمبل فوتبال ایران در دنیاست، تا زندان اوین هم رفته.
او دیشب با برافروختگی گفت: «مگر رای مردم ملاک نیست، چرا برای دعوت رحمتی به تیم ملی نظرسنجی نمیگذارند؟»
- اگر رای مردم ملاک باشد، خواستار نظرسنجی هستیم برای صلاحیت مایلی کهن به عنوان مدیرفنی تیم امید، نخیر قاطعانه آحاد ملت به حاجی، شاید رکورد 98 درصدی رفراندوم دوازدهم فروردین 58 را هم بشکند!
مهدی رستمپور