مطلب ارسالی کاربران
سخنی چند با دوستان هم قطاری طرفدار چلسی
تقاضا دارم صبر پیشه کنید و متن رو تا آخر مطالعه کنید..
در اول به تمام دوستان طرفدار چلسی که حسابی وحشت برشون داشته با زبان سلیس انگلیسی میگم:
Chill bros, Chill... It ain't started, yet. Keep calm and just watch
الان هیچ اتفاق مهمی نیفتاده... کیفیت هیچ تیمی معلوم نشده. فقط آرسنال نشون داد که باید انتظاراتمون رو امسال ازش ببریم بالاتر! یعنی ممکنه بالاخره بتونن درست و سالم رقابت کنن و 4 ماه قبل از اتمام لیگ از کورس خارج نشن. ونگر هم حسابی نشون داد که بردن ما براش چه قدر مهمه. یادتون نره که خوزه بر خلاف امثال رئیس خودش یه وزنه سنگین برای قهرمانی تیم هست. و صد البته اولین تجربه مربی گری طولانی مدتش رو داره کسب میکنه و باید بهش اجازه بدیم که خودش رو برای همچنین نوع مربی گری آماده کنه و از اشتباهاتش درس بگیره که مطمئنم میگیره. یادمه که سال اول دوره رئال مادریدش چگونه مقابل بارسا تحقیر شد ولی یاد گرفت که بعد از زمین خوردن بلند شه و تیم سال بعد رو بهترین تیم فصل کنه و همه رکورد ها رو جابجا کنه. امسال اصلا نباید نحوه عملکرد خوزه رو به سال های قبلش مقایسه کرد. الان خوزه میدونه که اومده تا تیم رو بیش از 3 سال مربی گری کنه و از نحوه رفتار آبراموویچ هم به خوبی مشخص هست که قصد اخراج خوزه رو نداره. به خوبی میشه فهمید که چلسی الان به فکر گسترش برندشه. قصد داره تا یه دوره حکم رانی رو در انگلستان راه بندازه و صد در صد برای اینکار باشگاه باید یاد بگیره که چگونه از آکادمی نهایت استفاده رو ببره. ما به هیچ وجه قدرت ولخرجی رئال مادرید یا منچستر یونایتد یا حتی بارسلونا رو نداریم. منابعمون محدود و درآمد سالیانه مون در قیاس با تیم های نام برده ناچیزه. ما باید به فکر استفاده از منابعمون به نحو احسن باشیم. نمیتونیم هر سال خرج کنیم و بعد هم دوباره به خاطر افت فرم و کیفیت بازیکنان اصلیمون دوباره وارد بازار نقل و انتقالات بشیم. ما فقط میتونیم در صورت جدایی بازیکنان اصلی از تیم به فکر خرید بازیکنان جدید باشیم. ما باید آکادمی مون رو درست و درمون بیاریم توی کار. صد البته من مطمئن هستم و وقتی که میبینم امثال کندی و RLC و آکه قرض داده نمیشن و در تمارین تیم اصلی راه داده میشن و امثالهم، این بدین معنی هست که باشگاه به فکر اتخاذ روشی چون روش باشگاه بارسلوناست تا بتونه یه برند از خودش برای مردم بسازه. منکر نمیشم که باشگاه از لحاظ شمار طرفداران جزو 5 تای برتر دنیاست اما این نشون از برتر بودن ما در مورد برندمون نیست. شما به باشگاه هایی چون یونایتد و رئال و یا بارسا که دقت کنید متوجه میشید که سایر شرکت ها برای بستن قراردادهای آنچنانی با این تیم ها سر و کله میشکونن. درآمد سالیانه اونها به قدری هست که میتونن در هر دوره بیش از 50 میلیون پوند خرج کنن و دچار کمبود منابع نشن. ولی باشگاه چلسی اینگونه نیست. اگر 4 دوره بیش از 50 میلیون خروجی منابع داشته باشیم در طولانی مدت میشیم مثل باشگاه هایی چون لیورپول و آرسنال و میلان و اینتر در سال های اخیر که هدفشون صرفا موندن در جمع 4 تای لیگ داخلیشون شده و عملا هیچ تهدیدی برای رقبا نیستن. البته آرسنال هم داره ریز ریز خودشو میکشه بالا ولی تا این جایگاهی که امثال ما هستن هنوز 2 الی 4 سال فاصله داره.
تیممون و باشگاهمون به شدت نیاز به آرامش و اطمینان دارن تا بتونن خودشون رو آروم و آهسته بکشونن بالا و بشن رقیبی برای بارسا و رئال و یونایتد در معرفی برند خودشون در سراسر دنیا.
نگران ورودی ها هم نباشین. با ورود بابا رحمان و جان استونز قول میدم که تاکتیک و چیدمان تیممون عوض بشه. شاید بپرسین که ورود دو بازیکن چه تاثیری میتونه داشته باشه ولی بذارین براتون کمی شبه تخصصی شرح بدم:
دفاع های اصلی ما یعنی Cahill و Terry از نوع Low Block Defenders هستن. یعنی اینکه با اینکه بازی خوانی قابل توجهی دارن، اما به خاطر سرعت کمشون در بحث Ball Recovery مجبورن نزدیک دروازه خط دفاعی رو تشکیل بدن تا در صورت متحمل شدن ضدحمله های سریع از بازیکنان سریعی چون والکات و چمبرلین و امثالهم عقب نیفتن. این قضیه در دوره اول خوزه با وجود کاروالیو و ماکا و اسین ... برای ما دردسر درست نمیکرد چرا که بازیکنان نام برده علاوه بر سرعت بالا و بازیخونی عالی که داشتن به خوبی فضای خالی پشت جان تری و بعدا هم ایوانوویچ رو خیلی خوب پوشش میدادن و صد البته سبک بازی دفاعی چلسی هم به ندرت باعث میشد که تیممون فضای خالی در عقب زمین به حریف بده. اما جدیدا با ورود امثال فابرگاس و آزار و در درجه کمتر اسکار که به شدت علاقه به حضور در بالای زمین دارن این کار برای مدافعان ما بسیار سخت شده و تعادل تیم رو در بازی های مهم به هم زده. یعنی خط دفاعی ما بازی رو در جلوی زمین خودشون آغاز میکنن ولی با ضد حملات حریف کم کم به عقب زمین خودی رانده میشن و خط هافبک هم مجبوره حسابی به عقب بیاد تا فضای بین خط دفاع و مرکزی رو کاهش بده و عملا این منجر میشه به اتوبوسی شدن تیم.در این زمان تیم ما فقط میتونه با پوشش فضای خالی یکی از دفاع های کناری توسط امثال رامیرز و ویلیان و صد البته نگه داشتن یکی از دفاع های کناری که معمولا آزپیلی هست تعادل رو در حین ضد حمله ها رعایت کنه. صد البته با ضعف ایوانوویچ در بازیسازی(به درصد موفقیت سانترهاش دقت کنید) و تلاش امثال ویلیان و کوادرادو برای پر کردن جای خالی ایوانوویچ که اکثر مواقع به خاطر اشتباه او در جایگیری هنگام دفاع(صرفا به خاطر اینکه شخصیت فوتبالی او بر دفاع مرکزی بودن شکل گرفته) پیش میاد(در بازی های بعدی هنگام حمله حریف به جای خالی ایوا در سمت راست به خاطر زیادی جلو بودن و یا زیادی در وسط بودن توجه کنید) تیم ما در حملات از جناح راست ناقص عمل میکنه و به هم خوردن تعادل در جناح راست افرادی چون دیگو کاستا، اسکار، فابرگاس و در برخی موارد آزار مجبورن این تعادل رو با افزایش فاصله بین خودشون جبران کنن تا بتونن به وظیفه پخش توپ و بازیسازی برسن و صد البته در موارد احتمالی لو رفتن توپ در وقت حمله با جایگیری مذکور توانایی پرسینگ بازیکنان دفاعی حریف رو داشته باشن و از ایجاد ضد حمله جلوگیری کنن.
نکته بسیار مهم این سبک کنونی بازی که تیم ما داره پیاده میکنه روی فرم بودن هافبک های Roamer ما یعنی ماتیچ و میکل هست که اگر احیانا این دو نفر در فرم عالی خودشون نباشن(که اکثرا میکل به خاطر سرعت پایینش نیست) تیم ما دچار عدم هماهنگی بین خط مرکزی و تهاجمی میشه و نتیجه این هم خیلی ساده "خنثی شدن در بازیسازی و حمله" نامیده شده. یعنی همونطور که گفتم فابرگاس و ویلیان مجبورن ضعف به وجود اومده رو با عقب کشیدن خطوط تیم و سپردن عمل پرسینگ به کاستا و اسکار جبران کنن که همونطور که گفتم تیم ما در ظاهر کاملا به هم ریخته به نظر خواهد رسید. ولی اگر ماتیچ روی فرم باشه و تمام فضاهای خالی سه بازیکن اطرافش یعنی فابرگاس و آزار و اسکار رو پوشش بده تیم میتونه با ضد حمله موقعیت سازی کنه و شکل کلی خودش رو از دست نده. که صد البته بالاخره باعث میشه ماتیچ خسته یا محروم بشه ولی به دلیل اینکه هافبک فوق العاده و نعمتی برای ماست این اتفاق به ندرت بیفته.
اما برای اینکه تیم ما بتونه به خوبی وظیفه High Pressing رو انجام بده نیاز به مدافعینی هست که بتونن با سرعت بالای خودشون فضای پشت خط دفاعی و بین خط دفاعی و خط مرکزی رو پوشش بدن و برای اینکار به امثال زوما و استونز نیاز هست. البته ماتیچ و دفاع های کناری هم میتونن به کمک اون ها بیان. مثلا در بازی هایی که آزپیلی در کنار تری ایفای وظیفه میکنه میتونید مشاهده کنید که در امر پوشش فضاهای خالی آزار و جلوی تری، به خاطر قدرت خارق العاده بازیخونی که داره، چه قدر بی نقص عمل میکنه و عملا ما به ندرت از سمت چپ حمله میخوریم. حالا اگر دفاع های مرکزی ما بتونن از سرعت خودشون بهره ببرن و کمتر نیاز به پوشش دیگران داشته باشن تیم میتونه بدون نیاز به تغییر کلی که هم اکنون به خودش برای حمله میده و با یک نظم تیمی به حمله بپردازه و از تعادل خارج نشه. و این هم همون هدف مورینیو برای دوره دوم خودش در چلسی هست. یعنی خط دفاعی ما تحرک بسیار بیشتری نسبت به الانش داشته باشه. و همین نیاز به دفاع مرکزی سریع توجه زیاد خوزه به استونز رو توجیه میکنه.
اما اگر ما دفاع های مرکزی سریعی داشته باشیم تیم چگونه به حمله میپردازه؟ بسیار ساده ست. ما میتونیم با گذاشتن سه نفر در زمین خودمون یعنی ماتیچ و استونز(یا بسته به حریف، کاپیتان ایوانوویچ که به عنوان دفاع مرکزی ایفای نقش میکنه) و زوما و با حرکت دادن دفاع های کناری به جلو برای کمک به خط تهاجمی یعنی وینگ های چپ و راست قدرت تهاجمیمون رو بدون در نظر گرفتن قدرت بازیسازی اون ها و صرفا به خاطر عده بیشتر بالا ببریم. حالا اگر قدرت بازیسازی هم از نقاط قوت قابل توجه دفاع های کناری باشه به این معنی بیشتر شدن قدرت ما در حملات میشه. اما باید دقت داشته باشیم که برای این سبک بازی نه تنها دفاع های مرکزی بلکه دفاع های کناری و هافبک های Roamer باید به اندازه کافی سریع باشن تا تیم به خوبی در صورت ضدحمله حریف Recovery و برگشتن به شکل دفاعی رو در کمترین زمان ممکن انجام بده تا موقعیت خطرناکی بر روی دروازه ما ایجاد نشه که آزپیلی، بابا و ماتیچ این سرعت رو تا حدودی دارن. البته ماتیچ و آزپیلی میتونن با استفاده از قدرت بازیخونیشون ضعف کوچیکی در سرعت دارن رو جبران کنن.
خب همونطور که توضیح دادم با تشکیل شکل حمله تیم با پیوستن دفاع های کناری به خطوط تهاجمی قدرت بازیسازی ما هم به خاطر افزایش نفرات در دسترس بالا میره و صد البته قدرت تیم حریف در دفاع و یارگیری هم کاهش پیدا میکنه. یعنی اون دو نفر بیشتر در زمین مارکینگ و کاورینگ تیم حریف رو سخت تر میکنن و همین احتمال بر هم خوردن تعادل و شکل دفاعی تیم حریف رو افزایش میده. با بازیسازی و نفرات بیشتر موقعیت ها هم خطرناک تر هستن و صد البته محوطه خطر هم میتونه به دلیل وجود این دو دفاع کناری در زمین حریف توسط بازیکان خط تهاجمی و گاهی هم ،به دلیل زیاد عقب کشیدن حریف و تجمع در محوطه، توسط خط مرکزی شلوغ بشه تا افراد بیشتری برای دسترسی به سانترهای به درون محوطه در اختیار باشن. با عقب کشیدن تیم حریف به رسم همیشگی خط دفاعی هم میتونه با اطمینان از سرعت بالای دفاع های مرکزی به خوبی به بالای زمین منتقل بشه تا فضای بین دفاع و خط مرکزی رو کاهش بده و اینگونه ما میتونیم بدون بر هم زدن تعادل تیم به هدف مربی برسیم. یعنی پرسینگ از بالای زمین. البته علاقه خوزه به ضد حمله هم از این راه بهتر میتونه پیگیری بشه چرا که به خاطر وجود اطمینان به سرعت دفاع های مرکزی، در موقع حمله دفاع های کناری با استفاده از سرعت بالای خودشون به همراه خط تهاجمی به ضد حمله ملحق میشن و در صورت عدم موفقیت در ضد حمله هم نیمه جلویی تیم در یک حرکت هماهنگ اقدام به پرسینگ میکنه تا دفاع های کناری به سر جای خودشون برگردن. و اینجوری ما میتونیم به راحتی به هدف خودمون برسیم. یعنی دفاع تیمی بهتر. حملات زهردار تر و در نهایت بازی هیجان آورتر.
پس من همینجا اعلام میکنم که
خرید بابا رحمان به خاطر سرعت و قدرت کنترل توپ بالا
و
خرید جان استونز به خاطر سرعت بالای اون در Recovery و Covering
از واجبات این فرصت یک ماهه باقیمونده از پنجره نقل و انتقالاتی هست.
مطمئن هستم که باشگاه برای خریدشون اقدام میکنه و خرید رو هم انجام میده.
البته به دلیل افت اخیر میکل و رامیرز بهتره به فکر جانشین مناسب برای ماتیچ(هافبک Roamer) هم باشیم که اگر این اختیار دست من بود به دنبال اکسل ویتسل یا موسی سیسوکو یا تیاگو موتا میرفتم.
خب دوستان متشکرم که متن بنده رو مطالعه فرمودید و خدا قوت:))
Carefree & KTBFFH