حجم واکنشها نسبت به درگذشت مرتضی پاشایی خواننده جوان پاپ و به طور خاص، جمعیت حاضر در تشییع پیکرش در کنار شدت برخی واکنشها نظیر اتفاقی که برای هانیه توسلی رخ داد، این پرسش را پیش کشید که چند درصد از جمعیتی که در مراسم تشییع هنرمندان به ویژه در مراسم اخیر حضور داشتهاند، طرفدار پاشایی بودهاند؟
پس از درگذشت مرتضی پاشایی شاهد ایجاد فضایی غیرقابل پیشبینی حتی برای رسانهها بودیم؛ فضایی که در همان شب درگذشت پاشایی منجر به شکل گیری تجمعاتی برای گرامیداشت او بود و آنچنان در شهرهای بزرگ کشور شاهد این تجمعات بودیم که ابعاد تشییع پیکر او قابل پیش بینی بود و در روز تشییع نیز تمهیدات لازم اندیشیده شده بود اما در عین حال، باز هم حضور جمعیتی چندده هزار نفری در تشییع او پیش بینی نمیشد.
با این حال این تنها اتفاقی نبود که در روزهای اخیر رخ داد و این موج به راه افتاده، هرآنچه به نقدش میپرداخت یا حتی همراهیاش نمیکرد، با خشونت با خود میبرد؛ خودکشی یک دختر برای پاشایی، طرح مواضع سیاسی برای او، زیر تابوت فرستادن استاد محمدرضا شجریان بخشی از اخباری بود که باعث گلایه خانواده این جوان نیز شد اما در عین حال شاید اوج این اتفاق را در خصوص حمله به هنرمندانی شاهد بودیم که حاضر نشدند علی رغم درخواستهای [ظاهرا] هواداران با این موج همراهی کنند و تسلیت بگویند.
در این میان اما نقدهایی به گروهی از این هواداران وارد آمده که اصلیترین آنها، واقعی نبودن این هواداری است و در این میان مصادیقی نیز مطرح شده است. شاید مهمترین مصداق در این زمینه میزان توجه افکارعمومی در زمان حیات او باشد و بتوان با مقایسه این توجه با یک خواننده غربی، به این نتیجه رسید که هواداران پاشایی، لزوماً هواداران مقطعی پس از درگذشتش بودهاند.
برای مقایسه بگذارید سراغ «تیلور آلیسون سوئیفت / »Taylor Alison Swift، خواننده و ترانه ساری زن 24 ساله آمریکایی برویم. او در اکتبر ۲۰۰۶، اولین آلبومش را که نام خودش را برای آن انتخاب کرده بود منتشر کرد و در سال ۲۰۰۸ نامزد بهترین خواننده جدید در جوایز گرمی سال ۲۰۰۸ شد. دومین آلبوم سوئیفت با نام بیباک در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و این آلبوم پرفروشترین آلبوم سال تبدیل کرد و سپس این آلبوم چهار جایزه گرمی دریافت کرد و این خواننده کانتری، جوانترین برنده جایزه گرمی برای بهترین آلبوم سال شد.
سومین آلبوم سوئیفت با نام حالا صحبت کن در سال ۲۰۱۰ منتشر شد که در اولین هفته انتشار آلبوم در ایالات متحده، بیش از یک میلیون نسخه از آن به فروش رسید و تور کنسرت آن در مدت سیزده ماه در سرتاسر جهان برگزار شد. سومین تکآهنگ این آلبوم با نام «پست» دو جایزه گرمی به دست آورد. چهارمین آلبوم سوئیفت با نام سرخ در ۲۰۱۲ منتشر شد که در اولین هفته، ۱.۲ میلیون نسخهاش در آمریکا به فروش رفت.
آلبوم پنجم او به نام ۱۹۸۹ در اکتبر ۲۰۱۴ منتشر شد که پیش بینی از فروش 750 هزار نسخهای اش در هفته نخست حکایت داشت اما در هفته نخست 1.3 میلیون فروش داشت که رکورد فروش را شکست تا این خواننده طی هشت سال به نقطه اوج در سبک خوانندگی اش برسد و تنها خواننده زن آمریکا باشد که سه بار رکورد فروش یک میلیون آلبوم در اولین هفته را در دهه اخیر ثبت نمودهاست؛ خواننده و سبک موسیقی که شاید لزوماً مورد پسند و نظر نگارنده نیست اما برای این مقایسه، کفایت میکند.
در مقابل مرتضی پاشایی متولد «1363 / 1984» نخستین آلبومش را با عنوان «یکی هست» در سال 2012 منتشر کرد، دومین آلبومش را با عنوان «گل بیتا» در سال 2013 منتشر کرد و سومین آلبومش را با عنوان «اسمش عشقه» در سال 2014 منتشر نمود. سوای مباحث فنی درباره کیفیت این آثار که باید اساتید موسیقی در این زمینه اظهارنظر نمایند و طبیعتاً با توجه به جو موجود سکوتشان استمرار خواهد داشت، مجموع فروش نسخههای این سه آلبوم بسیار عدد کوچکی است و شاید به یک دهم جمعیتی نرسد که در تشییع پیکر او شرکت کرده بودند.
با این اوصاف آیا جمعیتی 12 میلیون نفری در تشییع جنازه تیلور سویفت شرکت خواهند کرد یا هوادارانش در زمان حیاتش از او به همین شکل حمایت خواهند کرد و نشان خواهند داد هوادار واقعیاش هستند؟ این چالش بزرگی است که پیش روی همه هوادارانی قرار داد که تنها در مراسم تشییع چهرهها حضور مییابند و در نهایت، اوج حمایتشان، حمله به یک هنرمند برای تسلیت نگفتنِ درگذشت پاشایی است.
حقیقتاً آیا نباید حمایت از هنرمند مورد علاقه در زمان حیاتش و از همین راههای معمول نظیر خرید آلبوم موسیقی نمود عینی داشته باشد؟ این چه هواداری است که در زمان حیات یک هنرمند از دانلود و نقض کپی رایت و تضییع حقوق چهره مورد علاقهاش پرهیز نمیکند اما پس از مرگ همان هنرمند که گاهی به خاطر عدم دسترسی به امکانات مکفی در دوران حیات، تسریع شده، زیر تابوتش هایهایی سر میدهد که هر تماشاچیای را به تحیر وا میدارد؟