به جرات می توان گفت جالوروسی ها بیش از آنکه مغرور به درو کردن جامهای رنگارنگ باشند، سرمست از داشتن پسری شرور و دوست داشتنی هستند. پسری که هم فاتح جام ها بود و هم فاتح قلب ها.
فرانچسکو توتی؛ او میتواند آخرین سکانس از یک فیلم عاشقانه باشد که تماشاگر را لبخند به لب از پای فیلم بر می گرداند، لبخندی متاثی از وصال بی واهمه از فراق.
در کوچه پس کوچه های افکار جالو روسی ها عاشق و معشوق به هم وفادارند و علت آن را میتوان در سرگذشت توتی و رم جستجو کرد.
او میتواند یکی از دو قطب منظومه های عاشقانه باشد، شاید جهان امروز شکسپیر دیگری میخواهد تا در کنار رومئو و ژولیت، از توتی و رم افسانه ای بسازد.
چه کسی میتواند غرورش را انکار کند. نه به هنگام بالا بردن جام بر سرش، بلکه سر بلند کردن نام آ.اس رم بر روی قلبش.
او تنها بازمانده از نسل گلادیاتور هایی است که با شمشیر فریاد تظلم خواهی سر میدادند. فوتبال برایش نبرد است و توپ، شمشیر اوست و رم، کشورش. از دلیل رگهای متورم بر گردن و صورت سرخ و نگاه کبودش در چمن سبز نپرسید. او می گوید با رم آرامم. چه بر سکوی افتخار چه در قعر جهنم. جهنم را برای خود می خرد تا اندک بهشتی، ارمغان کودکان جالو باشد. خونی که در رگ های او جریان دارد خون یک لیدر است. او کسی است که قلمرو نفسانیاش را گسترش نداد.
آن هایی که حریص لمس توپ طلا بودند خبر از آرزوی همان توپ نداشتند که در حسرت بوسیدن دستهای گلادیاتور است.
جسارت میخواهد در برابر جالوها از توتی به عنوان بهترین 10 تاریخ نام نبرد.
اما همه فوتبالی ها می توانند لقب وفادارترین 10 تاریخ را به او بدهند حتی لاتزیوئی ها در خلوت! توتی! یکی از معانی فوتبال است و تنها معنی وفاداری.