مطلب ارسالی کاربران
پس از بازی....
سوت داور ب منزله ی پایان بازی بود و تساوی دیگر برای پدیده البته این بار در برابر استقلال.بعد از بازی در ورزشگاه جو عجیبی بود عده ای به ابراز احساسات مرزبان پاسخ میدادند و عده ای در حال شتاب برای خروج از ورزشگاه و جمعی نیز شتابان ب سمت تنها اب خوری ورزشگاه ثامن. اما من بر خلاف دیگران در گوشه ای نشسته و طبق عادت همیشگی منتظر بودم تا ورزشگاه خالی شود تا درگیر ترافیک و شلوغی پارکینگ ها نشوم.با گذشت نیم ساعت از پایان بازی به سمت پارکینگ رفتم در جاده خبری از ترافیک و هیاهوی ماشین ها نبود هوا تاریک شده بود و جاده بسیار خلوت بود در کنار جاده موتور سواری ایستاده بود و پشت موتور با رنگ سفید بطور ناشیانه ای نوشته بود ده روسی.کنار جاده توقف کردم پیاده شدم هوا بسیار سرد شده بود متوجه شدم موتورش خراب شده و کاری از دستش بر نمیاید تصمیم گرفت تا ورودی شهر با من بیاید.سوار ماشین شد ساکت بود و سعی میکرد خود را گرم کند تا اینکه پرسیدم ورزشگاه بودی؟؟این سوال کافی بود برای شکستن سکوتش و اغاز حرف هایش یا به قولی درد دل هایش.دیگر گفت و گفت....از اینکه نامش اکبر است و عاشق فوتبال بالاخص سری ا و رم.و اینکه در تیم نوجوانان پیام و ابومسلم بازی کرده است اتفاقا شماره ی ده هم میپوشیده است اما به خاطران هزاران دلیل غیر فوتبالی و شاید نداشتن پدری پولدار نتوانسته است در رده های بالاتر برای خود تیمی پیدا کند و اینکه بعد از فوتبال به هر بدبختی شده است لیسانس فیزیک محض گرفته اما با وجود ان که 27 سال سن دارد هنوز کار ثابتی ندارد شیرین صحبت میکرد و احساس میکرد در زندگی به حقش نرسیده است که تابلوی ورودی مشهد نشان گر پایان راه و خداحافظی بود اکبر پس از کلی تشکر پیاده شد.بازی ساعت ها بود که تمام شده بود اما در ذهن من شاید بازی جدیدی شروع شده بود.جوانانی که هیچ تفریحی نداشته و از راه دور و نزدیک تنها به امید تماشای بازی زیبا سختی مسیر دور و برخورد بد ماموران انتظامی و امکانات بسیار کم درون ورزشگاه را بر خود هموار میسازند اما دریغ....
جوانانی که هیچ گاه به ناحق اعتراض نکرده اند و هرگز چیز زیادی نخواسته اند اما...
ایا زمان ان نرسیده است که مسئولان سرزمین ما از خواب غفلت بیدار شوند؟؟؟؟؟؟