مطلب ارسالی کاربران
گفت و گو با مارلون براندو "قسمت دوم"
فصل اول: ببینم، میخوای که در تاهیتی با من مصاحبه کنی؟
قسمت دوم
🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶
گرفتن این اطلاعات از براندو برای من مساله ای نبود، گرچه تردید داشتم این کار را بکند. مساله مهم تعیین یک قرار واقعی برای شروع مصاحبه بود. این مکالمه تلفنی در 23 ژانویه 1978 انجام شد و براندو پیشنهاد کرد که مصاحبه را از اول فوریه شروع کنیم. عملا پنج ماه و نیم دیگر طول کشید تا یکدیگر را ببینیم، اما الاقل پیشرفتی کرده بودم!
در این چند ماه، به قدر کافی مطلب درباره براندو خواندم تا بفهمم بسیاری او را بزرگترین بازیگر زنده دنیا می دانند؛ مردی که سبک فیلم ها را عوض کرد، تاثیرگذارترین و تقلیدشده ترین بازیگر نسل خودش شد. براندو، در نقش استنلی گووالسکی1، در نمایشنامه تراموایی به نام هوس2 از تنسی ویلیامز3 که نخست در برادوی روی صحنه رفت و بعد فیلم شد، با تی شرتی پاره، جویده حرف زدن، غرغر و اخم و فریادهای »استل...لا«، هوش از سر تماشاچیان برده بود. این آغاز زندگی حرفای لگام گسیخته براندو بود؛ لگام گسیخته مانند بسیاری از شخصیت هایی که او با مهارت تمام نقش آن ها را ایفا کرد.
براندوی بسیار منزوی، محرک احساسات و مسبب واکنش هایی شده که ورای موقعیت اجتماعی او به عنوان یک بازیگر و یا یک فعال سیاسی است. او را زیرک و مستعد، نادان و بی دست و پا، با ملاحظه، متکبر، نجیب و خودخواه توصیف کرده اند. او به یک اسطوره بدل و بخشی از تاریخ شده است. در میان پردرآمدترین و ارجمندترین بازیگران آمریکا، براندو یکی از هنرمندان برگزیده ای است که بی تردید در قرن آینده نیز همچنان یادها خواهد ماند.
از همان آغاز، براندو اقتدار بی سابقه ای را که تا آن زمان کسی بر پرده سینما ندیده بود به نمایش گذاشت. او از طریق حرکات بدنش با بیننده حرف می زد، هرگاه ضربه ای میخورد و از جا برمیخاست تماشاچیان به شدت منقلب می شدند. هر بیننده، آنچه را که به عنوان جرات و شهامت می شناخت، بارها و بارها در نقش آفرینی های او، از فیلم مردان و در بارانداز تا زنده باد زاپاتا به چشم می دید، و آنچه را که به عنوان شرارت می شناخت، با تفسیر و ابعاد نو، در بازی براندو در نقش یک گردن کلفت وحشی، افسر نازی، بچه دزد، سفیر زشت آمریکایی و سرکرده مافیا می یافت.
زندگی حرفه ای براندو مانند شخصیت های درام کلاسیک یونانی، پس از رسیدن به اوج در دهه پنجاه، دچار افتی ناامیدکننده در دهه شصت شد. با این همه، درست هنگامی که همه فکر می کردند او دیگر چیزی برای ارائه ندارد، با دو فیلم پدرخوانده و آخرین تانگو در پاریس بازگشتی باشکوه و خیره کننده به صحنه داشت. فیلم اخیر چنان صداقت بی رحمانه ای در مسائل جنسی داشت که به سبب افزودن بعدی تازه به هنر سینما، بسیار تحسین شد.
برتندو، که او را باد4 صدا می زدند، در سوم آوریل 1924 در شهر اوهاما5، در ایالت نبراسکا متولد شد. تا شش سالگی در سه شهر و پنج محل مختلف زندگی کرد. پدرش، که براندو از او به عنوان »مردی خشن و قوی که از مشروبخوری خوشش می آمد« یاد می کند، تولید کننده کودهای شیمیایی و حشره کش بود. مادرش، که او نیز میانه خوبی با مشروب داشت، بازیگری نیمه حرفه ای بود که یک بار در 1928 در اجرای نمایشی از یوجین اونیل6 همبازی هنری فاندا7 شد.
براندوی ورزشکار اما فقیر، به سبب سیگار، همان سال اول از دبیرستان لیبرتی ویل8 اخراج شد، مادرش قصد داشت او را به مدرسه ای آزمایشی مخصوص بچه های ناسازگار بفرستد، اما اراده پدرش پیروز شد و او در 1942 به آکادمی نظامی شتاک9 در فاریبولت10 ایالت مینه سوتا فرستاده شد. براندو نمی توانست محیط نظامی را زیاد جدی بگیرد و وقتی یکی از مسخره بازیهای بی شمار او باعث حادثه شد، از آنجا هم بیرونش کردند: او یک »بمب« ترقه ای پشت در اتاق یکی از معلمان کار گذاشت و از آنجا تا اتاق خودش خطی با محلول تقویت مو کشید، آن را آتش زد و با شیطنت، سوختن کف سالن را تماشا کرد. بعد از بازگشت به منزل، به والدینش گفت که قصد دارد به خدمت کلیسا درآید. آن ها او را از این تصمیم منصرف کردند. بعد به فکر افتاد که نوارنده شود، ون عاشق نواختن طبل های بانگو بود. وقتی هیچ کس گروه پنج نفره او را تحویل نگرفت، مدت شش هفته برای یک شرکت ساختمانی زهکشی انجام داد. و عاقبت به دنبال دو خواهر بزرگ ترش، که سرگرم تحصیل بازیگری و نقاشی بودند، به نیویورک رفت. او در 1943 در کارگاه بازیگری اروین پیسکاتور11 در مدرسه جدید مطالعات اجتماعی ثبت نام کرد. معلم او، استلا آدلر12 شاگرد کنستانتین استانیسلاوسکی بود که اعتقاد داشت ظهور نقش باید از اعماق وجود بازیگر باشد.
با مربی گری آدلر، براندو بازیگری را به طور جدی دنبال کرد. علاقه خاصی به گریم، کلاه گیس های مختلف و لهجه های خارجی نشان داد و شروع به فراگیری فلسفه، زبان فرانسه، رقص، شمشیربازی و یوگا کرد. با این همه، اساسی ترین کاری که انجام داد، مطالعه درباره صفات متمایزکننده افراد گوناگون و برگرداندن این صفات در قالب حرکت ها و حالت های فیزیکی بود. او که شلوار جین و تی شرت می پوشید، در آپارتمان های ارزان قیمت بسیاری زندگی کرد و مانند بسیاری از بازیگران تازه کار، در صف افراد بی کار ایستاد. گه گاه شغل های غریبی پیدا می کرد، مثلا نگهبان شب، و یا مامور آسانسور در فروشگاه بست13. چند صباحی نیز با یکی از همکلاسی های قدیمی اش، والی کاکس14 هم اتاق شد، دوستی که سرانجام چون نمی توانست بیش از این راکون دست آموز براندو را تحمل کند، او را ترک کرد.
در 1944 در نیویورک، براندو اولین نقش خود را در نمایشنامه ای از گرهارت هوپتمان15 به نام راه رستگاری هانل که توسط کارگاه بازیگری تهیه شده بود، در قالب عیسی مسیح ایفا کرد. سپس نقش هایی کوچک در نمایشنامه هایی از مولیر و شکسپیر داشت. در تابستان همان سال در شهر سی ویل16 لانگ آیلند، توسط بازیگریابی به نام می نارد موریس17 از بین هنرجویان کارگاه بازیگری »کشف شد«. موریس چند تست بازیگری از او گرفت و به او توصیه کرد که به گروه هنری راجرز و همرستاین18، که مشغول تهیه اثری از جان ون دروتن19 به نام من مادر را به یاد می آورم بودند، ملحق شود. به تشویق استلا آدلر، براندو بعد از آزمون بازیگری، نقش را گرفت، و به مدت یک سال با حقوق هفته ای 75 دلار، نقش فرزند ارشد یک خانواده مهاجر نروژی را بازی کرد.
در این مدت، زن میانسال دیگری وارد زندگی اش شد: واسطه ای به نام ادیت ون کلیو20 که متوجه توانایی های پرورش نیافته این بازیگر جوان شده بود. این زن نقش های دیگری برای براندو دست و پا کرد، اما هیچکدام عملی نشدند. تا آن که استلا آدلر، همسر تهیه کننده و کارگردانش هرولد کلرمن21 را متقاعد کرد که به براندو در نمایش کافه تراک لاین اثر مکسول اندرسن22 نقشی بدهد. کلرمن براندو را مجبور کرد به جای مِن مِن کردن، شمرده صحبت کند و در تمرین ها مدام از طناب بالا برود، فریاد بزند، سقوط بکند و کتک بخورد. تلاش او ثمربخش بود، اما نمایش دوامی نداشت و پس از دو هفته تعطیل شد. به رغم تعطیلی نمایش، براندو به شدت مورد توجه قرار گرفته بود. پاولین کیل23 جوان به خاطر می آورد که دیدن براندو بر صحنه او را به شدت آشفته کرده بود: »واقعا فکر کردم یکی از هنرپیشه ها دچار تشنج شده« - تا وقتی که می فهمد او نقش بازی می کند.
ادامه دارد...
1. Stanley Kowalski 2. Tennessee Williams
3. A Streetcar Named Desire 4. Bud
5. Omaha 6. Eugene O,Neill
7. Henry Fonda 8. Libertyville
9. Shattuck 10. Faribault
11. Ervin Piscator 12. Stella Adler
13. Best 14. Wally Cox
15.Gerhardt Hauptmann 16. Sayville
17. Maynard Morris 18. Rodgers and Hammerstein
19. John Van Druten 20. Edith Van Cleve
21. Harold Clurman 22. Maxwell Anderson
23. Pauline Kael