مطلب ارسالی کاربران
🔶️آتش بازی در المپیکو؛ خاموشی یک ستاره در برنابئو
ستاره هایی که جرمشان تقریباً معادل جرم خورشید یا کم تر از آن است، زمانی که دیگر هیچ منبعی برای تولید انرژی ندارند به جسمی کم نور، فشرده و کوچک تحت عنوان کوتوله سفید تبدیل میشوند. این اجرام فضایی، آخرین مرحله تکامل بسیاری از ستاره ها هستند. در دنیای فوتبال اما درخشش یک ستاره نه تنها با چنین اصطلاحاتی به پایان نمیرسد بلکه بسیار پرطمطراق تر از برخی انفجارات کیهانی صورت میگیرد.
هفتهی اخیر انگار سفر در زمان بود. انگار بنا شده بود تا ایتالیایی ها را با خود ببرد به سال های پرشکوه گذشته. انگار قرار بود پرندهی خوشبختی برای دلجویی بازگردد و روی شانهی راست آن ها خانه کند. هفته ای برای التیام زخم ناکامی های اخیر، شکست های سنگین دور رفت، برای تسکین درد صعود نکردن به جام جهانی. برای پسگرفتن هویت گم شده از صاحبان جدید آن و همهی این ها برای جانلوئیجی بوفون که نقشی در آن سال های درخشان ایفا کرده معنای دیگری داشت. پایان تراژیک لیگ قهرمانان برای بوفون، چه مرگ یک رویاپردازی باشد و چه تکرار تلاش های نافرجام، از احتمال یک تاریخسازی جلوگیری کرد. تاریخسازی معجزه آسایی که جرقهاش در جای دیگری روشن شده بود. بدون اغراق میتوان گفت که یکی از مهم ترین عواملی که یوونتوس بی برنامه و منفعل دور رفت را به این انسجام و حمیّت تحسین برانگیز رساند، پیروزی رم برابر بارسلونا بود. جایی که گرگ های نیمه جان رمی شکار غیرممکن کاتالان ها را ممکن کردند تا روزنامهی تورینی توتو اسپورت خطاب به یووه تیتر بزند: "دیدی که میشود انجامش داد؟"
حماسهی عصر مدرن شهر رم، این شهر پر افسانه و حماسه، باور خودتوانمندی را در یوونتوس بیدار کرد تا سپیدی شکوهمند برنابئو را با سیاهی خشم خود تکمیل و تصاحب کند. کاری که بیش از ۹۰ دقیقه هم انجامش دادند اما به اتمام نرساندند. سوت مایکل الیور در دقیقه ۹۳ شبیه سوت پایان بازی بود. سوت پایان همه چیز. پایان یک رویا. این بار اما بوفون انگار نمیخواست مغلوب قصه باشد. این بار اشک نریخت. آن قدر فریاد زد تا اخراج شود. رفت. بدون اینکه گلی خورده باشد. با قدم هایی استوار آن قدر رفت تا دیگر رنگ پیراهنش از تاریکی راهروی ورزشگاه قابل تشخیص نباشد. تعجب آور است که بگوییم این خاموشی انفجاری را فقط زیدان، سرمربی تیم رقیب، به خوبی میفهمید. میفهمید که وقتی فشار رهبری تیمت را برای دستیابی به یک رویا بر دوش میکشی، در یک لحظه منفجر میشوی، چشمت را بر روی تمام ملاحظات میبندی، با سر به سینه حریف میکوبی، با خشم برای داور فریاد میزنی و بعد برمیگردی و عطای آن چه پشت سرت در مستطیل سبز در حال رخ دادن است را به لقایش میفروشی.
طعنه آمیز است وقتی میفهمیم فرانچسکو توتی، کسی که نامش بزرگ تر از تاریخ باشگاه و هم ردیف نام هایی مثل رموس و رومولوس، دو برادر بنیانگذار شهر رم، در تاریخ رم میدرخشد حتی در سال های طلایی خود هرگز به مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان اروپا نرسیده است در حالی که این اتفاق قبل و بعد از دوران حضور او رخ میدهد. نمیفهمیم که چرا طلسم فینال های اروپایی گریبان یوونتوس را گرفته در حالی که قبل از حضور بوفون قهرمان اروپا شده اند و بعد از او هم بعید نیست این امر را تکرار کنند. دلیل این تقدیر عجیب را نمیدانیم اما دلیل عصبانیت و فریاد های بوفون بر سر داور انگلیسی فرای درستی یا نادرستی پنالتی را متوجه میشویم. چیزی نشات گرفته از ذهنیت ایتالیایی او! همان ذهنیتی که سال های قبل یکی از مسئولین اینتر خطاب به الکس فرگوسن شرح داده بود: "میدانی فرق انگلیسی ها و ایتالیایی ها چیست؟ در انگلیس آن ها فکر میکنند فوتبال هرگز نمیتواند آلوده باشد. در ایتالیا فکر میکنند که فوتبال نمیتواند پاک باشد."
عادل عارفانی