تیئون گرجوی: ترسیدی؟
راب استارک: آره.
تیئون: خوبه نشون میده که احمق نیستی
دیالوگ از سریال بازی تاج و تخت روایت شده. راب استارک با غرور و جوانی اش برای اولین بار دست به شمشیر می برد. اینجا ترس معادل احتیاط می آید و تیئون از راب می خواهد که بی گدار به آب نزند.
خلاف این معنای ترس، ترس به معنای عام آن است. ترس برادر مرگ است. ترس قدم اول شکست و...
پس قبول می کنیم که ترس اشتباه است مگر در مواقعی که نترسیدن احمقانه است. مثل اینکه به جایی مرتفع رفته باشی و بدون ترس از افتادن به جاهای بسیار خطرناک بروی. اینجا ترس باعث زنده ماندن می شود و نترسیدن باعث مردن.
بیایید این بحث را به فوتبال و تاکتیک های آن تعمیم بدهیم:
ترس کجای فوتبال کاربرد دارد؟
کجای فوتبال بترسیم و کجا نترسیم؟
همیشه شجاعانه بازی کنیم و به دنبال بازی زیبا باشیم یا صرف نتیجه گیری برایمان مهم باشد؟
اولین جنگ خوزه و پپ جواب خوبی به پرسش ما است:
مورینیو با برد 3-1 مئاتزا به نئوکمپ رفت. دقایقی را شجاعانه جنگید و با زیرکی دست پر به دیدار برگشت رسید. در بازی برگشت ولی با ترس راب استارکی تمام نقاط نفوذ را به روی مهاجمان بارسا بست و نتیجه گرفت.
دو سال بعد نیز روبرتو دی متئو با تاکتیک ترس+احتیاط از دروازه اش مقابل حملات بی پایان تیم پرقدرت پپ محافظت کرد. پس ترس باعث زنده ماندن خوزه و دی متئو شد و آنها را به موفقیت رساند.
بازی شجاعانه
بازی شجاعانه یعنی استفاده از پتانسیل هایی از تیم خودی که اگر به فعلیت برسند می توانند در نقاط ضعف حریف ایجاد مشکل کنند. مدل BSG مدیریت مشاوره استراتژیک که به SWOT نیز معروف است توضیح می دهد که سازمان ها دارای نقاط Strengths و Weaknesses و Opportunities و Threats می باشند و ما باید به ترتیب نقاط قدرت خود را روی نقاط ضعف رقیب متمرکز و تهدیدهای محیطی را از روی نقاط ضعف خود پراکنده کنیم.
پاری سن ژرمن برخلاف اصول ترس و شجاعت در بازی نتوانست از نقاط قدرت فراوانش مقابل بارسا استفاده کند و بازی شجاعانه بارسا در نئوکمپ به انفعال سیستم تیم و تمرکز اونای امری انجامید. اونای امری که همانند مورینیو با دست پر از خانه آمده بود اندوخته اش را بجای اینکه با دستان و قلب مصمم نگه داری کند رو به بازی منفعل آورد و با افتضاحی تاریخی قافیه را به بارسا باخت.
اونای امری در بازی با رئال نیز نشان داد که ترسی که برادر مرگ است دست از سرش برنمی دارد و نیمه دوم برنابئو در نیمه مربیان نشان داد هرگز مرد نیمکت های بزرگ نیست.
کاری که آلگری نیز تکرارش کرد و به سرنوشت امری دچار شد. او ترس و استرس ناشی از باخت کاردیف را به بازیکنان منتقل کرده بود. مربی ای که بعد از روبرو شدن با بارسا در دور گروهی بگوید :
بارسا، بارسا، بارسا... بس است دیگر بارسا!!!
چه امیدی به پیروزی شاگردانش دارد؟ آیا تیمی که داعیه قهرمانی دارد باید از جدال با رقیب قدرتمندی هراس داشته باشد؟ پس فلسفه قهرمان بودن زیر سوال نمی رود؟
مورینیو نیز فوتبال دفاعی که حاکی از ترس کامل است در منچستر اجرا نمود. تاکتیک او در لیگ برتر کارساز است ولی در سطح بالاتر ناکارآمد و محکوم به شکست و دیدیم مقابل سویا که تیم درجه دو در اسپانیا به شمار می آید به زانو درآمد.
در تقابل / شجاعت همیشه خوب نیست /
دو رقیب امسال بارسا بدون ترس از نام و قدرت بارسا و با بازی باز و تهاجمی وارد کارزار با این تیم شدند:
چلسی: نمایش خوب شاگردان کونته که یکی از زیباترین بازی های این فصلشان بود شاید از نظر فوتبالی خوب بود ولی نتیجه در پایان به سود بارسا رقم خورد. بارسا در این فصل به نظر می آید قید بازی زیبا را زده و نتیجه گیری را مهمتر از بازی خوب می داند.
رم: دی فرانچسکو که به سخنان تهییج کننده دیگران برای عدم ترس مقابل بارسا دل باخته بود با بازی جسورانه اش فرصت ضدحمله های متعددی به بارسا داد. درست از جایی هم ضربه خورد که چلسی زمینگیر شد. " ضد حمله "
نتیجه گیری: در فوتبال امروز که هر نتیجه بر درآمد باشگاه، وجهه تیم، سرنوشت کادر فنی و بعضا بازیکنان سایه انداخته شاهد خواهیم بود که شجاعت زیرکانه چاشنی بازی محتاط آمیز خواهد بود. چیزی که به تدریج باید با آن کنار بیاییم و حملات همه جانبه را به خاطرات بسپاریم