وقتی یوهان کرایف در سال 1988 و این بار به عنوان سرمربی به نیوکمپ بازگشت( قبل از انبعنوان بازیکن حضور داشت)، بارسلونا اصلا وضع خوبی نداشت. بیش از 25 سال بعد، میراث او به شدت در نیوکمپ، و در سراسر دنیا، احساس می شود! «یوهان کرایف این کلیسا [بارسا] را رنگ آمیزی کرد، و هر که بعد از او آمد، نتوانست پیشرفت خاصی صورت بدهد» - پپ گواردیولا.
ساعت هفت بعد از ظهر است. 28 آوریل 1988. هتل هسپریا، در خیابان ورگوس، خیابانی باریک در قسمت شمالیِ مرکز شهر بارسلونا، که با ماشین، پنج دقیقه با نیوکمپ فاصله دارد. جای هیجان انگیزی است.
بیست و یک بازیکن بارسا به همراه سرمربی این تیم، لوییس آراگونس در یک سالن کنفرانس باشکوه، حضور دارند. کاپیتان الکسانکو، که مردی چهار شانه است، از روی یک متن، می خواند: «رئیس جوزپ نونز، به عنوان مردم عادی، ما را فریب داد و به عنوان بازیکنان حرفه ای، تحقیرمان کرد. در نتیجه، اگرچه این درخواست در انحصار اعضای باشگاه است، بازیکنان تیم، درخواست استعفای فوری رئیس باشگاه را خواستارند».
یوهان کرایف
این متن، به همان اندازه که بی سابقه است، شوک آور است. ویکتور مونز، هافبک تیم، اضافه می کند: «نونز چیزی از رنگ لباس این باشگاه نمی فهمد و هواداران را دوست ندارد. او تنها خودش را دوست دارد!». باشگاه، به طور واضح در حال جنگ است؛ با خودش. و بر سر پول. خرانه داری اسپانیا در حال تحقیق روی قرارداد های تمامی بازیکنان بارسلوناست و معتقد است که مالیات هایی برای پرداخت وجود دارند، زیرا هر یک از بازیکنان باید به طور جداگانه قرارداد بازی داشته باشند. وقتی باشگاه رسما از بازیکنان می خواهد که خودشان ما بقی مالیات را به اداره مربوطه پرداخت کنند، بازیکنان تیم، متفق القول، سر نونز را می خواهند!
این داستان که به "طغیان هسپریا" معروف شد، اتفاق ناچیزی در مقایسه با مسائلی که در بدترین فصل بارسا پس از 1940/41 رخ داد، بود. آراگونس، افسردگی دارد و در پایان فصل تیم را ترک می کند. بارسا در عرض تنها دو سال، از فینالیست بودن در اروپا، به جایگاهی خنده دار در این رقابت ها رسیده است. در این هنگام، نونز برای تغییر اوضاع، و انتخاب دوباره اش در انتخابات پیش رو که در ژوئن برگزار می شود، تنها برگ برنده اش را رو می کند.
...ادامه دارد...