Slkjda كامنتم طولاني بود توي دو تا كامنت گذاشتم .
قسمت اول كامنت :
كل داستان رو با جزييات شرح ميدم .
اين كل داستان حقيقي فيلمه :
اين ها رو ببينيد :
1-## لني توي رستوران كنار تدي : خاطرات ميتونن تحريف بشن . خاطرات يه چيز ظبط شده نيستن. اونا فقط برداشتي از حقيقت اند.##
2-تدي آخر فيلم : اين داستان رو هر دفعه كه تعريف مي كني بهتر و بهتر ميشه !
(The great story gets better every time you tell it )
3- خاطره ي انسولين زدن زنش كه اون رو تبديل به نيشگون گرفتن زنش كرده بود .
تا اينجا فهميدين كه خاطرات لني بسيار تحريف شده هستن و خيلي از جزييات دروغين از خاطرات وارد ذهنش شده و خاطرات تحريف شده جايگذين خاطرات اصلي شدن !
حالا بريم به ديالوگ لني و تدي توي ماشين ، بعد از اينكه لني از خونه ي ناتالي مياد بيرون :
تدي : تو حتي نمي دوني كي هستي .
لني : ----------
تدي : اين كسيه كه بودي . تو نمي دوني الان كي هستي ، نمي دوني به كي تبديل شدي بعد از ..... [تدي مكث مشكوكي ميكنه و ميگه ] حادثه !
اميدرارم فهميده باشين چي مي خوام بگم .
پس بزارين اين طوري بگم :
حادثه ؟؟؟
حادثه اي وجود نداره !!
خاطره ي اون حادثه يك خاطره ي تحريف شده در ذهن لنيه !!
شايد شك داشته باشيد . پس ادامه رو بخونيد !!!!!!!!!!!!!!!!
تو سكانس آوردن فاحشه ، وقتي لني يه صدايي ميشنوه و از خواب بيدار ميشه و ميره سمت حموم ......
اين صحنه خيــــلي خيــــلي شبيه به صحنه ي حادثه ي تجاوز نيست ؟؟؟؟
تو اين سكانس در حيني كه لني ميره كه در حموم رو باز كنه صحنه هايي از حادثه ي تجاوز پخش ميشه !!!!!!!!!!!! و ميبينيد كه اون صحنه ها از خاطره ي تجاوز چقدر با اين صحنه فيت هستن ، تا حدي كه بيننده فكر مي كنه الان كه در رو باز كنه صحنه ي تجاوز رو مي بينه !!!!!!!!!!!!
لني با آوردن اون زن و تكرار اين صحنه داره اون خاطره رو براي خودش دست كاري و تحريف ميكنه .
### تحريف خاطره با تكرار كردن خاطره همراه با جزييات تغيير يافته به شكل دلخواه ####
لني با تكرار يه سري صحنه ها براي خودش يه سري از خاطراتش رو به شكلي كه مي خواد تحريف مي كنه .
( تحريف خاطرات يه اتفاق طبيعيه و هر كسي هر خاطره اي كه داره كم و بيش تحريف شده ست .)
تدي آخر فيلم ميگه : داستان سمي رو بار ها و بار ها براي خودت تعريف كردي !
خودت رو مجبور به ياد آوري اين موضوع كردي !
ياد گرفتن از طريق تكرار !!
چيزي رو كه وجود نداشته (سمي) با تكرار كردن براي خودش و تعريف كردن براي بقيه تبديل به يه حقيقت كرده .
قسمت دوم كامنت :
و بعد از اين حرف تدي ، ميبينيم كه همون داستاني هم كه لني قبلا از سمي براي تدي تعريف كرده با چيزي كه الان در مورد داستان سمي تو ذهنشه فرق داره! و اون داستان رو هي براي خودش تغيير داده !
قبلا به تدي گفته بود سمي زن نداشت ، حالا ميگه اوني كه ديابت داشت زن سمي بود !!!
يعني قشنگ خاطره ي ديابت داشتن زنش و مردن زنش با انسولين رو انداخت به سمي !!!!
تدي ميگه : اين داستان رو هر دفعه كه تعريف ميكني بهتر و بهتر ميشه !
----
پس لني خاطره ي اون شب رو براي خودش تحريف كرده و به اين شكل توي ذهن خودش جا انداخته .
همون طور كه ديديد لني از فاحشه خواست كه در رو محكم ببنده كه لني بيدار بشه و بره سمت حموم و اين صحنه پيش بياد .
صحنه اي بسيار بسيار شبيه صحنه ي تجاوز( كه در واقع تجاوز نبوده ) ، و لي با جزيياتي تغيير يافته به شكل دلخواه .يعني لني هنوز هم داره خاطره ي اون صحنه رو تغيير ميده و به شكلي كه دوست داره در مياره .
لني براي سر هم كردن داستان تجاوز و مرگ زنش :
خاطره ي مرگ زنش با انسولين رو تبديل به مرگ زن سمي با انسولين كرد .
و همينطور : خاطره ي اون شب رو تبديل به خاطره ي حادثه ي تجاوز و مرگ زنش كرد !
حالا چند تا سوال پيش مياد .
وقتي كسي به زنش تجاوز نكرده ، چه دليلي داره اون صحنه ي تجاوز رو براي خودش بسازه ؟؟؟؟ وقتي همه چيز به اين خوبي بود ، بيماري ش از كجا اومد ؟؟؟مرگ زنش ؟؟؟؟؟؟
راستش اوضاع از اين بدتر و نا خوش آيند تر بوده !
داستان اينه كه :
لني قبلا تا حدودي با زنش مشكل داشته ، ( لني به ناتالي گفت ، زنم منو لني صدا ميكرد ، از اين متنفر بودم !!!!!! O_o)
تا اينكه يه اتفاقي ميفته ،
راستش اون صحنه ي تحريف شده ي تجاوز ، ،،، در واقع صحنه ي خيانت لني به همسرش بوده !!!!!! و بعد مي تونه لني با طرف در گير شده باشه و پاي پليس هم باز شده باشه و اينجوري تدي هم وارد داستان باشه .
از همون موقع لني به اين بيماري دچار شد .
مي دونيد كه اين بيماري مي تونه به علت رواني هم ايجاد بشه . ( با آوردن صحنه ي دعواي ناتالي با لني ، فيلم اين اطلاعات رو به بيننده ميده كه اين بيماري به علت رواني هم ميتونه به وجود بياد )علت رواني اين بيماري آگاهي از حقايقي هست كه آدم توانايي تحملشون رو نداره . كه اين جا ميشه با خبر شدن از خيانت همسر .اين يك وا كنش دفاعي بدن هست .كه تو كامنت قبلي در مورد عملكرد اين بيماري گفتم .
بگذريم ....
وبعد ، لني رو داريم با بيماريش ، وهمسرش كه خيانت كرده و به شدت عذاب وجدان داره .
زنش مي بينه كه لني به خاطر خيانت اون اين بيماري رو گرفته و از اين بابت احساس گناه ميكنه .
و زن لني دقيقا همونطور كه لني در مورد مرگ زن سمي تعريف ميكنه با انسولين مي ميره .
###جمله ي تدي : زنده موندن زنت بعد از اون اتفاق .... باور نكردن بيماري تو ....درد و عذابي كه اونو داغون كرد ....انسولين !!!!! .
و بعد لني ميگه كه اينا مربوط به سمي بود نه من .
و در واقع سمي اي وجود نداره . سمي شخصي غير واقعي در ذهن لني هست ، كه لني خيلي از خاطراتش رو به اون نسبت داده و از اون خاطرات خلاص شده.###
و بعد لني رو داريم با بيماريش و زن خيانت كرده ي مرده ش و زندگي ش كه نابود شده !!!
و ديگه دليلي براي ادامه ي زندگي نداره .
و بعد داستان جان جي رو براي خودش سر هم ميكنه و اينكه صحنه ي اون شب ، صحنه ي تجاوز به زنش بود و زنش بر اثر تجاوز مرد .
و اينكه زنش پاك و معصوم بود .
لني خيانت زنش رو براي خودش انكار كرد .
و بقيه ي داستان رو هم كه مي دونيد ........
#### يك نكته : ميدونيد آخر فيلم در حالي كه تدي داره بعضي حقايق رو به لني ميگه ، تو اون موقع صحنه هاي واقعي و صحيح رو از گذشته ي لني نشون ميده . و همون موقع كه تدي مي گه : " عذابي كه اون رو داغون كرد " تصوير زن لني رو نشون ميده كه توي چهره ش احساس گناه و عذاب وجدان پيداست .
پس با توجه به اين كه اون تصوير واقعيه و زن لني عذاب وجدان داشته ،
خوب علت عذاب وجدانش خيانت بوده ديگه !
وگرنه مورد تجاوز قرار گرفتن كه احساس گناه به وجود نمياره !!!