8-پرسونا persona
پرسونا فیلمی است از یک فیلم. بازیگران آن رل های خود را برای فیلمی که در آن مشغول اند نمی سازند. و فیلمشان را ما بعد از اتمام نمی بینیم. بلکه به همراه آنها مانند عوامل پیش می رویم. دوباره این اثر را ببینید، با علم به اینکه آلما (پرستار) و الیزابت (هنرپیشه). هر دو یک انسان هستند، با این تفاوت که آلما برون است و الیزابت درون. در اواسط پرسونا، آلما پرستار فیلم، به دنبال بیمار خود، هنرپیشه الیزابت می دود.
کنار ساحل اند، پن از چپ به راست دوربین، بازیگران را در این درگیری همراهی می کند. دریا خروشان تر شده، و زبانه های بلندتری می کشد.
این شروع مبتدیانه، بهترین نوع آغاز برای نوشتن درباره شاهکار پرسونا است. جایی که همه چیز فقط در تفکرات آلما می گذرد.
الیزابت ووگلر بازیگری است که ناگهان و بعد از یکی از اجراهایش تصمیم میگیرد سکوت اختیار کند تا ظاهرا مجبور نباشد در زندگی نقش بازی کند و دروغ بگوید. او بیمار نیست اما تصمیم گرفته است تا زندگی کاملا بدون کلامی داشته باشد و همراه با پرستارش «آلما» به جزیرهای میروند و در ویلایی ساحلی مستقر میشوند. دو زن با هم در موقعیتهایی متفاوت برخورد میکنند و به هم نزدیک میشوند. کنش متقابل آنها به بازی تشخیص هویت تبدیل میشود،درهم فرو میروند و یکی میشوند و ...
7-blade runner
« بلید رانر » محصول سال 1982 اثری بود که اکران فاجعه باری را پشت سر گذاشت به حدی که به سختی سرمایه سازندگانش را تامین کرد! اما پس از سالها صنعت سینما پی به ارزش های آن اثر برد و هم اکنون از فیلمِ ریدلی اسکات به عنوان اثری پیشرو و الهام بخش در ساخت فیلمهای علمی - تخیلی یاد می شود که در سالهای بعد آثار فراوانی با الگوبرداری از مفاهیم این اثر روانه سینما شدند که به موفقیت های قابل توجهی نیز مواجه شدند.
بلید رانر از آن گونه فیلم هایی است که تنها در همان بار اول تماشا، داستان فیلم را درک کرده و متوجه می شوید، اما در دفعات بعدی تماشای فیلم، هر بار، نکات جدیدی متوجه می شوید. توجه به همین نکات، که تعدادشان هم اصلا کم نیستند ما را متوجه این موضوع می کند که فیلم بلید رانر، یک شاهکار تمام عیار است. اشتباه نکنید. اگر طرفدار فیلم های علمی تخیلی نیستید، تماشای این فیلم را به این بهانه از دست ندهید. برای کسانی که تحمل تماشای فیلم هایی مانند جنگ ستارگان را حتی برای چند دقیقه ندارند (از جمله خودم) نگاه به ژانر یا حتی عکس های فیلم بلید رانر غلط انداز است. اما این فیلم، به طور کامل متفاوت است با تصوری که ممکن از پیش از تماشا، در ذهن شما باشد .
6-the number 23
این فیلم یک تریلر سیاه و روانکاوانه و جذاب بصری به همراه قهرمان پارانوییدی است که گرفتاری وسواس گونهای با اعداد رمزی پیدا کرده است.
فیلمنامه این فیلم را فرنلی فیلیپز براساس اسرار عدد 23 نوشت. عددی که سبب یک سری اتفاقات و مرتبط با نامها وتاریخها است.
به گواهی تاریخ ژولیوس سزار 23ضربه شمشیر خورد، شکسپیر در 23آوریل 1564 به دنیا آمد و در 23آوریل 1616 مرد.
کشتی مشهور و پرماجرای تایتانیک که اقتباسهای سینمایی زیادی از داستان آن صورت گرفته است، در 15آوریل 1912 غرق شد و 15آوریل در رمز شناسی اعداد این طور تفسیر میشود: 2+1+9+1+5+1+4=23.
در این فیلم «جیم کری» کمدین معروف سینما در دو شخصیت به ایفای نقش پرداخته و برخلاف سایر کارهایش که اغلب فیلمهایی کمدی هستند این بار در نقشی جدی ظاهر شده است.
داستان فیلم شماره 23 از آنجایی شروع میشود که آگاتا (با بازی ویرجینیا مدسون) همسر والتر اسپارو (جیم کری) رمان اسرارآمیزی به نام شماره 23 (همنام فیلم) را به مناسبت تولد اسپارو به او هدیه میدهد.
اسپارو شروع به خواندن کتاب میکند. رمان از زبان کارآگاهی به نام «فینگر لینگ» روایت میشود ( که نقش او را هم جیم کری بازی میکند) به تدریج اسپارو میفهمد که به طرزی عجیب و گیجکننده، زندگی او شبیه کارآگاه فینگرلینگ است و خیلی از مسایل مهم زندگی اسپارو مثل تاریخ تولد و سایر اتفاقاتی که برای او میافتد شبیه کارآگاه و به طرزترسناکی، مرتبط با عدد 23 است.
5-دانی دارکو Donnie darko
داستان این فیلم کاملا بر حسب ریاضی و فیزیک هست، یعنی 2 ضرب 2 میشود چهار.
برای هر علتی یک معلول وجود دارد و اصلا قابل قیاس با فیلم های سورئال وهمی و اکسپرسیونیسم نیست و کاملا رو به رو هستیم با یک فیلم شخصیت محور و به سبک متافیزیک و سیر در آینده و فلسفه این سیر!
معمولا فیلمهایی که متافیزیکی باشند بسیار سخت هست به دلیل اینکه دست کارگردان کاملا بسته است و باید بر حسب فیزیک و ریاضی جلو بروند.
در شب دوم اکتبر سال ۱۹۸۸، نوجوانی بهاسم دانی دارکو (با بازی جیک جیلنهال) بهدنبال شنیدن یک صدا، برای ملاقات با خرگوشِ انساننما یا انسانِ خرگوشنمایی غولپیکر بهنام فرانک (با بازی جیمز دووال) از خانه بیرون میرود. خرگوش- انسان، خبر نزدیک شدن پایان دنیا طی ۲۸ روز و ۶ ساعت و ۴۲ دقیقه و ۱۲ ثانیهی آینده را به دانی میدهد. صبح فردا که دانی به خانه برمیگردد، متوجه میشود از حادثهی عجیبوُغریب و نادرِ اصابت موتور جت به اتاقخواباش جان سالم بهدر برده است.
4-a beautiful mind یک ذهن زیبا
ریاضی دان برجسته ( راسل کرو ) از دانشگاه فارغ التحصیل شده و به سمت استادی برگزیده می شود. او توانایی خارق العاده ای در کشف رابطه بین اشکال و اعداد به هم ریخته دارد. ازدواج با آلیشیا ( جنیفر کونلی ) به زندگی او رنگ و لعابی دیگر می دهد تا اینکه ظاهرا ویلیام پارچر ( اد هریس ) مامور سیا به سراغش می رود و از او می خواهد با توجه به استعداد بی نظیرش در زمینه فعالیتهای رمز شکنی به سیا کمک کند اما…
3-eyes wide shutچشمان کاملا بسته
فیلم در مورد زندگی زن و شوهری به نام های دکتر ویلیام هارفورد و همسرش الیس است که در این میان اتفاق هایی می افتد.دکتر و همسرش به مهمانی یکی از سرشناسان شهر نیویورک به نام زیگلر می روند .دکتر هارفورد متوجه می شود یکی از دوستان هم دانشگاهیش به نام نیک در مهمانی هست و پیانو می زند و به دیدن او می رود و همسرش هم تنها مشروب می خورد و مست می شود و دکتر هم با دو دختر مانکن شروع به حرف زدن می کند که صاحب خانه او را به طبقه ی بالا می خواند تا زن جوانی به نام مندی که در حال عشق بازی با اقای زیگلر در اثر استفاده بیش از حد مواد مخدر بیهوش می شود و الیس هم در غیاب شوهرش با یک مرد مسن شروع به حرف زدن می کند.بعد وقتی که زن و شوهر به خانه برمی گردند و بحثی در مورد مسائل جنسی بین ان ها و حسادت ان ها صورت می گیرد و زن اعتراف می کند که در یک شب به عشق بازی با یک افسر جوان فکر کرده است و مرد از این گفته ی همسرش که اصلا انتظار نداشته است بسیار اشفته و ناراحت می شود و می خواهد با خیانت کردن از حسی که الیس نسبت به ان ملوان داشته است انتقام بگیرد.
2-matrix
در میان فیلمهای علمیتخیلی، ماتریکس جایگاه خاصی دارد. این فیلم نهتنها جلوههای ویژه و فیلمبرداری را به سطح جدیدی از پیشرفت رساند، که پرسشهای مهم و قدیمی را در قالبی جدید به مردم یادآوری کرد.
در آستانه آغاز هزاره جدید، تخیل خالقان ماتریکس در حالی که سوالهای قدیمی را دوباره تکرار می کرد مردم را به گونهای جدید به تفکر درباره مسایل مهم اطرافشان دعوت میکرد. واقعیت چیست؟ ما کجا زندگی میکنیم؟ معنی زندگی چیست؟ مرز توهم و واقعیت کدام است و ... . تعداد نقدهای فلسفی، جامعهشناسانه و رمزگشاییهایی که در باره این فیلم نوشته شده است شاید از تعداد نقدهای سینمایی آن پیشی گرفته باشد.
فیلم، داستان زندگی کارمند سادهای را روایت میکند که زندگی دوگانهای دارد. او روزها کارمند یک شرکت بزرگ و خوشنام است و شبها تبدیل به هکری زبردست میشود. او در جهان زیرزمینی هکرها خبرهایی از موجودیتی به نام ماتریکس شنیده است؛ ماهیتی مرموز که بر زندگی افراد تسلط دارد. روند رویدادهای بعدی باعث میشود تا او با واقعیت حاکم بر جهانی که در آن زندگی میکند آشنا شود. شایعهها درست است. همه شهروندان درون یک شبیهسازی رایانهای زندگی میکنند. آنها سالها قبل نبردی را با ماشینهای هوشمند باختهاند و اینک آن ماشینها از انسانها به عنوان منابع تولید انرژی الکتریکی استفاده میکنند. آنها در شرایط نوعی خواب مصنوعی قرار دارند و ماشینها از فعالیتهای مغزی آنها انرژی کسب میکنند و برای اینکه فعالیت مغزی آنها برقرار بماند، الگوی شبیهسازیشدهای را در ذهن آنها اجرا میکنند؛ واقعیتی مجازی مانند یک خواب پیوسته و دایم.
2-inceptian
سال ۲۰۱۰، یکی از به یادماندنی ترین سال های اخیر در سینما میباشد، چرا که کارگردان بریتانیایی، “کریستوفر نولان” در نهایت فیلمنامه ای که سه سال از وقتش را بر روی آن گذاشته بود در نهایت به فیلم تبدیل کرده بود. “تلقین” عنوان جدید نولان بود که براساس گفته هایش پایه ریزی ابتدایی آن توسط فیلم “ممنتو” شکل گرفته است. تلقین در نگاه اول خارق العاده به نظر میرسد و به گونه ای پیچیده و باجذابیت بالایی روایت میشود که مخاطب در پایان آن شوکه باقی میماند و خیره به پرده سینما، توانایی خروج از سینما و اتمام سفر خرج شده اش به همراه کریستوفر نولان را ندارد. فیلم نولان، ساخته ای جادویی و رمزآلود ارزیابی میشود که همانند “ادیسه فضایی” استنلی کوبریک برای همیشه در سینما جاودانه خواهد بود.
این فیلم در برابر آنهایی که داستان فیلم را قبل از تماشا برای دیگران تعریف و آن را خراب می کنند مصونیت دارد. اگر پایان داستان را بدانید، هیچ چیز از آن دستگیرتان نمی شود مگر اینکه بدانید با طی چه روندی به آنجا رسیده است و اگر روند داستان را هم برایتان بگویند چیزی به جز سرگیجه برایتان به همراه ندارد.
کوب (لئوناردو دی کاپریو) یک مهاجم شرکتی با بالاترین قابلیت است. او به ذهن افراد دیگر نفوذ می کند تا ایده هایشان را بدزدد. حالا او توسط یک میلیاردر قدرتمند استخدام شده تا برعکس کار خود را انجام دهد: معرفی یک ایده به ذهن یک رقیب و باید آن را چنان خوب انجام دهد که فرد رقیب فکر کند این ایده متعلق به خودش است. این کار قبلاً هرگز انجام نشده است. ذهن ما نسبت به عقاید بیرونی آن چنان هشیار است که سیستم ایمنی بدن به عوامل بیماری زا است. این مرد متومل با نام سایتو (کن واتاناب) چنان پیشنهادی به کوب می دهد که او نمی تواند آن را رد کند. پیشنهادی که باعث تبعید کوب از خانه و خانواده می شود.
1-the fountain سر چشمه
فیلم چشمه فیلم تحسین شده ی کارگردان معروف دارن ارنوفسکی هستش ک این اثر جزء یکی از آثار جنجالی تاریخ سینما است که بازخوردهای مثبت و منفی زیادی در رسانه ها داشته
فیلم چشمه (The Fountain) در ابتدا قرار بود یک فیلم حماسی با بودجه ی بیش از ۱۰۰ میلیون دلار و با نقش آفرینی برد پیت و کیت بلانشیت، در داستانی باشد که طی هزاران سال و از خرابه های مایا تا فضا اتفاق می افتد و شامل ۳ داستان در هم تنیده درباره دغدغه ازلی انسان درباره مرگ و زندگی باشد.
پروژه ای با این سطح ار پیچیدگی و ابهام و همچنین بودجه سرسام آور مورد تایید استدیو قرار نگرفت. برد پیت ار این پروژه کناره گیری کرد تا در فیلم عادی تر و شاید به عبارتی معقول تر “تروی” بازی کند و در نهایت به همین دلیل پروژه فیلم تعطیل شد. اما آرنوفسکی مانند تمام قهرمان های داستان هایش به راحتی تسلیم نشد. او فیلم نامه را بازنویسی کرد تا بتواند با بودجه کمتری فیلم را بسازد، همچنین او “هیو جکمن” و “ریچل ویز” را جانشین بازیگران اصلی کرد و در نهایت موفق شد دوباره پروژه را به راه بیاندازد.
و نتیجه کار یکی از جنجال برانگیزترین فیلم های تاریخ سینما شد. زمانی که فیلم برای اولین بار در جشنواره کن برای مطبوعات و منتقدان اکران شد، بیشتر حضار فیلم را “هو” کردند. این در حالی است که در همان جشنواره کن وقتی فیلم برای مخاطبین عمومی اکران شد، یا استقبال و تشویق ایستاده حضار مواجه شد. وقتی که فیلم در نهایت به نمایش عمومی در سینما ها درآمد بازهم با برخورد ها مختلف مواجه شد و نهایت نتوانست امتیازی بیشتر از ۵۱% از سایت rottentomatos دریافت کند. اما حالا بعد از گذشت نزدیک به ۱۰ سال از اکران آن، این فیلم به نوعی فیلم “cult” تبدیل شده است که هواداران پر و پا قرص خود را دارد.
داستان فیلم " چشمه " بیش از آنکه یک داستان عاشقانه باشد روایتی عرفانی دارد . تامی کریو ( هیو جکمن ) پزشکی است که سعی داره تا داروی بیماری همسرش را پیدا بکنه برای همین روی میمونی که تومور داره آزمایش هایی انجام میده و یه جورایی خود خوری داره تا هرچه زودتر بتونه همسرش رو از بیماری خلاص بکنه . داستان فیلم به 3 صورت مطرح میشه یا بهتر بگیم فیلم 3 داستان را مطرح میکنه که در نهایت به هم ربط پیدا میکنن ، داستان اصلی روایت واقعی دکتر کریو است که در پیداکردن چاره ایست برای بیماری همسرش ، همسرش ایزی ( ریچل ویز ) نویسنده ی است و حالا که تومور مغزی دارد و به پایان زندگیش نزدیک شده آخرین کتابش را با عنوان " چشمه " مینویسد و این کتاب را به تامی میدهد تا آخرین فصل را او بنویسد و آنطور که میخواهد تمامش کند . از اینجاست که داستان دوم که روایت کتاب ایزی است شروع میشود ،این داستان درباره ی قوم مایاها ( حدودا 500 سال پیش ) و مربوط به رانده شدن اسپانیا از امریکای شمالی به قسمت های امریکای مرکزی و جنوبی است که توسط یک داروغه رقم میخورد که عضو فرقه ی اپوس دئی که از فرقه های متعدد مسیحیت میباشد ، در این داستان هم آرنوفسکی سعی کرده تا با قراردادن بازیگران اصلی به عنوان شخصیت های داستان کتاب " چشمه " ارتباط بیش تری با بیننده برقرار کند چرا که داستان فیلم انقدر سردرگم است که به نظرم اگر قرار بود از بازیگران متعدد برای نقش های هر داستان استفاده شود واقعا بیننده گیج میشد . داستان این کتاب هم درباره ی " درخت زندگی " است ، درختی که بعضی از فرقه ها معتقد اند به جاودانگی آن ، توماس فرمانده سپاه اسپانیا ( با بازی هیو جکمن ) به دستور ملکه ایزابل ( ریچل ویز)باید این درخت را پیدا کند ( میگویند هر کس از شیره این درخت بنوشد ، جاودانه میشود ) . اما داستان سوم که متاسفانه در خیلی از سایت هایی که نقدی از این فیلم منتشر کرده اند آن را در زمان آینده تعریف کرده اند و حتی جایی خواندم که این داستان روایت مردی است در کره ی ماه و .... که کاملا غلط است .
داستان سوم همان ذهن درگیر تامی است که در حبابی گیرافتاده ، درختی که فقط با آن سر میکند همان ایزی همسرش است و تنها چیزی که در ذهن دارد همسرش ایزی است و به فکر راه درمان اوست . چراکه اگر دقت کرده باشید وقتی تامی با آن حالت عجیب ( چهره رنگ پریده ، موهای تراشیده ) ایزی را در آن حباب میبیند سریع به خودش می آید و خودش را در همین دنیا میبیند . یا مثلا زمانیکه ایزی میمیرد ، درختی که در حباب با اوست هم از بین میرود و تامی فریاد میزند " نمیر ، نمیر ، خواهش میکنم نمیر و .... " که نشان از تقلای تامی برای نجات همسرش ایزی را دارد . این از روایت عاشقانه فیلم که بسیار ظریف کار شد.