.Blaugrana .ببین یک چیزی رو جدی میگم کلاس سوم چهارم علی الخصوص پنجم مهمترین کلاس های زندگی یک دانش آموزه
معلم فکر میکنه اینا بچن ولی کلمه به کلمه حرفاش تو یاد بچه ها میمونه
معلم کلاس سوم من خانوم معصومی بود تمام اون کلاس خوش خط بودیم هنوزم این خط خوب رو از اون دارم
کلاس چهارم خانوم رضایی بود چیزی جزء عربده کشی و ... یادمون نداد (۳ بار دستش شکست در طول یک سال )
معلم کلاس پنجم من حقگو بود که امیدوارم هر جا هست موفق باشه و بچه هاش باعث سربلندیش باشن
هر چی دارم از همین حقگو دارم
کلمه به کلمه حرفاش یادمه
یک روزی گفت یک موضوعی رو میخوام باهاتون در میون بزارم خوب بهش گوش کنین و در آینده بهش فکر کنین
اگر یک کارگر زحمت کش شهرداری به خواهر شما سلام کنه و زیاد باهاش گرم بشه شما خوشتون نمیاد
ولی همون خواهرتون رو میبرین پیش یک دکتر میگین بهش آمپول بزن تازه هم بهش پول میدین هم ازش تشکر میکنین . چرا ؟ چون درس خونده و صاحب یک کلاس و شخصیت ی هست ٬اینجا انسانیت ملاک نیست بزرگ میشین میفهمین دلیلش رو اینجا فقط پول و مقام مهمه
همون کارگر بنده خدا اگر عاشق کارش باشه از همون دکتر ی که عاشق کارش نیست پول بیشتری در میاره
یادتون نره تا میتونین درس بخونین و برین دنبال چیزی که عاشق ش هستین
این نوشته های بالا برای ۱۷ ساله پیشه ولی مو به مو یادمه
هیچ وقت نگو اینا بچن ٬ تک تک کلمات تو میتونه تو آینده اینا نقش داشته باشه