مطلب ارسالی کاربران
به مناسبت خداحافظی وازا
تکامل یک ستاره؛ از بهترین بازیکن تا بهترین کاپیتان
همه میدانیم که میخواهم راجع به چه کسی صحبت کنم. وین رونی، بچه ای که با گلزنی به آرسنال مطرح شد و در هجده سالگی فرگوسن با به خدمت گرفتن وی از اورتون بر استعداد خالصش مهر تائید زد. خیلی سریعتر از چیزی که همگان تصور میکردند با شرایط منچستر وفق پیدا کرد و به ترکیب اصلی راه یافت. وازا از همان سنین به تیم ملی هم دعوت میشد و در یورو 2004 عملکرد خیره کننده ای از خود برجای گذاشت. او و کریس جلوتر از مسی دو جوان اول آن روزهای فوتبال دنیا بودند. اما وین یک یاغی تمام عیار بود. انتقالش از بندر لیورپول به منچستر، خود گویای این روحیه یاغی گری در رونی بود. به همین دلیل به او لقب وازا برگرفته شده از گازا لقب یگانه یاغی تاریخ فوتبال انگلیس، پل گاسکوئین، را دادند.
وازا تمام غیرت و تلاش خود را در طول بازی صرف میکرد اما هیچگاه مثل بازیکنانی که همه میشناسیم چرک فوتبال بازی نکرد. همه ما صحنه های مصدومیت های دلخراش عضله ران و جمجه سرش را به یاد داریم که همه نشات گرفته از تعصبی بود که در بازی از خود نشان میداد. بی تردید نقش سرالکس در تکامل و اوج گیری وین رونی غیرقابل انکار است. شاید هر مربی دیگری بود باتوجه به اخلاقیات خاص رونی با او درگیر میشد و شاید او را از تیم اخراج میکرد؛ همانند اتفاقاتی که برای مانچینی و بالوتلی رخ داد. اما فرگوسن با تجربه خود و مدیریت بی نظیرش این سرکشی و عصیانگری را به غیرت و تعصب تبدیل کرد و اجازه نداد استعداد وین به هدر برود.
رونی و رونالدو کم کم به دو ستون اصلی ترکیب یونایتد تبدیل شدند و به همراه رود فن نیستلروی و لوئیس ساها خط حمله مرگباری تشکیل داده بودند. رونی در کنار ماشین گلزنی ای مثل فن نیستلروی به قدری خوب کار کرده بود که نیستلروی در جواب پیشنهادهای سایر تیمها ادعا کرد که که از منچستر جدا نخواهد شد چرا که هیچ کجای دیگر مکملی همچون رونی در کنار خود پیدا نمیکند. با این حال پیشنهاد اغوا کننده سران مادریدی رود فن نیستلروی را به سانتیاگو برنابئو برد و شماره 10 یونایتد خالی شد. پس چه کسی بیشتر از وین رونی که حالا یک بازیکن کاملا پخته شده بود، لیاقت پوشیدن این شماره را داشت؟
منچستر رویایی اواخر دهه اول هزاره سوم کم کم در حال شکل گیری بود. با خرید توز و برباتوف تیمی نبود که از لبه تیغ تیز خط حمله منچستریونایتد به سلامت عبور کند. به این خط حمله باید دیوار بتونی ویدیچ، فردیناند و فن درسار را هم اضافه کنیم تا بهتر بفهمیم منچستر آن دوران چه غول خطرناکی بوده است. این تیم سه بار پیاپی قهرمان لیگ شد و دو بار متوالی به فینال چمپیونز رسید. با این وجود هیچگاه از نقش رونی در تیم کم نشد و به همراه رونالدو همچنان مهمترین بازیکن تیم بود ولی پس از گرفتن توپ طلا توسط کریستیانو، وازا اندکی به سایه رفت. در فصل آخرِ کریس، منچستر مجددا به فینال اروپا رفت اما این بار مغلوب بارسای پپ شد و در تابستان کریستیانو جمع شیاطین سرخ را به مقصد مادرید ترک کرد. حال همه از افول منچسترِ بدون رونالدو سخن میگفتند اما فرگوسن بارها و بارها نشان داده بود که از جدایی بهترین بازیکنانش هیچ ترسی ندارد.
این بار این وازا بود که نقش اول تئاتر رویاها را بر عهده گرفته بود. فصل اول بدون کریستیانو خوشایند نبود. پیروزی تلخ در الدترافورد برابر بایرن و تقدیم جام حذفی و لیگ به چلسی آنچلوتی گویی سخن منتقدان را به واقعیت تبدیل کرده بود. اما فصل دوم مجددا این منچستریونایتد بود که با محوریت رونی در زمین، برخاست. منچستر در پایان فصل مقتدرانه قهرمان لیگ شد و موجبات اخراج آنچلوتی را فراهم آورد. از سویی دیگر یونایتد که تیمی متشکل از بازیکنان متوسط و پا به سن گذاشته بود باز هم با محوریت رونی دو سال پس از رفتن رونالدو به فینال لیگ قهرمانان راه یافت تا دهان منتقدان را به خوبی بسته باشد. اما در فینال ومبلی رونی هر چه تلاش کرد نتوانست یک تنه در برابر بارسلونای مقتدر گواردیولا بایستد و دومین باخت خود در فینال چمپیونزلیگ را تجربه کرد. اما فصل 2011-2012 اصلا برای یونایتدی ها خوشایند نبود. با وجود شروع طوفانی، مصدومیت ها باعث شدکه اواسط فصل با حذف از لیگ قهرمانان در مرحله گروهی و شکست سنگین در برابر سیتی همراه شود. کار تا جایی رسید که پل اسکولز از بازنشستگی برگشت تا در ادامه راه به فرگوسن کمک کند. در این فصل هم زوج رونی و برباتوف در خط حمله به کار گرفته میشدند اما برخلاف فصل قبل که برباتوف به خوبی از پس گلزنی برمیامد و آقای گل شد، این فصل تمام بار خط حمله بر روی دوش رونی بود و او با 27 گل توانست وظیفه خود را به درستی انجام دهد. اما در پایان این سیتی بود که با تفاضل گل قهرمان لیگ شد. در تابستان فرگوسن برای آنکه کمی از بار سنگین مسئولیتهای وازا بکاهد آقای گل فصل گذشته یعنی رابین فن پرسی دوست داشتنی را به الدترافورد فراخواند. او هم با آقای گلی مجددش جواب اعتماد فرگوسن را به خوبی داد. گل قهرمانی منچستر که به تعبیر سرالکس زیباترین گل دوران کاریش بوده است روی پاس استثنایی رونی توسط آر.وی.پی به ثمر رسید تا این زوج رویایی هدیه زیبایی را به فرگوسن در روزهای آخرش در الدترافورد تقدیم کنند.
پس از رفتن سرالکس، رونی فرد غریبه ای را روی نیمکت نمیدید. اولین مربی حرفه ایش یعنی دیوید مویس بار دیگر سکاندار تیمی بود که رونی پیراهن آن را به تن میکرد. بدون تردید مهمترین کار مویس در دوران کوتاه و ناموفقش در منچستر ممانعت از رفتن وازا و تمدید قرارداد وی بود. پس از بازنشسته شدن گیگز و اسکولز و رفتن فردیناند و ویدیچ از تیم، لوئی فن خال در اقدامی کاملا به جا رونی را به عنوان کاپیتان اول تیم برگزید. قبلتر از آن در زمان خود فرگوسن هم رونی چندین و چند بار بازوبند کاپیتانی را بر بازو بسته بود و فرگوسن ادعا میکرد که با این کار رونی آرامتر شده و اعتماد به نفس بیشتری میگیرد. حالا کاپیتان ما یک بازیکن کاملا پخته و آرام ولی با تعصب همیشگی بود. پس از رفتن فرگوسن رونی نقش بسیار زیادی در حفظ شخصیت منچستریونایتد داشت. او علیرغم آنکه به مانند جوانی دیگر بهترین بازیکن لیگ نبود اما همچنان از موثرترین بازیکنان یونایتد به شمار میرفت. و در دو فصل بعد از فرگوسن با وجود ستاره هایی همچون چیچاریتو، فن پرسی و فالکائو این رونی بود که بیشترین گل در کل فصل را به ثمر رساند. تا اینکه ستاره جوانی به نام آنتونی مارسیال ظهور کرد و این عنوان را فصل گذشته از کاپیتان گرفت.
زمزمه جدایی وازا در چندین مقطع به گوش میرسید اما خدا را شکر هیچگاه به حقیقت مبدل نشد و حتی در زمان مویس هواداران هم برای نگه داشتن وازا در الدترافورد دست به کار شدند. شاید بدشانسی بزرگ رونی این بوده که تا به حال آقای گل لیگ جزیره نشده است علیرغم آنکه در بعضی از فصول از آقای گل های فصل های دیگر هم بیشتر گل زده است!
در این فصل نیز رونی در ابتدا گزینه اول آقای خاص بود ولی به نظر میرسید تیم به تغییر نیاز دارد. پس ترکیب تیم دستخوش نغییر شد و رونی از ترکیب کنار رفت. هرچند مصدومیتهای پیاپی رونی نیز در این اتفاق کاملا موثر بود اما چیزی که واضح است به غیر از دو، سه بازیکن هیچ بازیکن دیگری در ترکیب امسال منچستریونایتد جایگاه تضمین شده ای ندارد و طبیعتا رونی نیز از این قاعده مستثنا نیست. با این حال رونی در طول این فصل بعد از ستاره سوئدی بیشترین تاثیر را بر روی گل های منچستریونایتد در تمامی جام ها داشته است و عملکرد وی باتوجه به تعداد بازیهایی که انجام داده تا حدی قابل دفاع است.
اما مهمترین درگیری ذهنی ما در حال حاضر ماندن یا رفتن وازا از تیم است. مطمئنا مورینیو رونی را بسان شواین اشتایگر وادار به خروج از الدترافورد نمیکند و این خود کاپیتان است که باید تصمیم بگیرد. دستمزدی که وازا در حال حاضر در منچستر میگیرد، پولی نیست که تیمهای دیگر اروپایی براحتی توان پرداخت آن را داشته باشند از طرفی شاید برای اثبات توانایی های خود نیز اندکی دیر شده باشد هرچند هنوز هم رونی برای تیم هایی همچون غول های افول کرده ایتالیایی ستاره ای جذاب به شمار می آید اما بعید است رونی در این سن تصمیم به بازی در کشوری غیر از انگلستان را در اروپا داشته باشد. حقیقت اینست که هیچ کجا برای رونی از منچستریونایتد بهتر نیست چرا که هم شخصیت و کلاس وازا به عنوان کاپیتان منچستر یونایتد و تیم ملی انگلستان حفظ میشود و هم دستمزدی قابل قبول در کشور خودش میگیرد.
آرزوی ما دیدن جام قهرمانی لیگ قهرمانان در دستان وازاست؛ پس به امید ماندن کاپیتان و خداحافظی وی با پیراهن منچستریونایتد
پ.ن: متن رو تو عید نوشته بودم ولی منتشر نشده بود