محمد مادریدیستاسهند ایرانمهر:
⭕️چرا باید از "اسکارِ" فروشنده، شاد و از "اصغر فرهادی"، ممنون بود؟
🖊سهند ایرانمهر
خبرگزاری فارس در تاریخ 95/6/30 به نقل از علی مطهری و درباره فیلم "فروشنده" اصغر فرهادی، نوشت:" بازی خوب آقای شهاب حسینی و خانم ترانه علیدوستی قابل تقدیر است، اما سوژه فیلم را نپسندیدم. این فیلم چهره خوبی از جامعه ایران نشان نمیدهد". علی مطهری شخصیت صادقی است. همان چیزی است که هست و همان چیزی را بیان میکند که می اندیشد، این به معنای صحت تمام گفته های او نیست اما بازتابی از اندیشه های اوست. کیهان نیز در مورد فیلم اصغر فرهادی درکل آن را فیلمی غیراخلاقی دانسته بود که بواسطه تمرکز بر "موضوع تمرکز جنسی" مورد توجه قرار گرفته است. اگرچه میان نگاه علی مطهری به درونمایه فیلم با نگاه کیهان به فیلمی که مطابق ذائقه دنیای سراسر شهوت(!) ساخته شده است، تفاوتی ماهوی وجود دارد اما اشتباه هردوی این نگاه، همان انتظار توام با تعارف و پنهانکاری دنیای سیاست از عالم هنر است. گویی هنرمند نیز باید همانند یک دیپلمات، سیاست اعمالی اش با سخن اعلامی اش، متفاوت باشد و اغفال حریف نیز امری مباح در راستای رسالت هنری اش، حال آنکه عالم هنر، عالم بی مرزی است که صدای هنرمند بسان ندای وجدان جمعی بشریت، سیاه کاری های او را به رخ می کشد و با ایماء و اشاره و گاه به صراحت به او نشتری هشیاردهنده می زند.
نشریه مهرنامه در شماره آبان گذشته خود، پرونده خواندنی و جالبی با عنوان« راوی انهدام» را در مورد سینمای فرهادی باز کرده بود . در آن مجلد "شهرام پرستش" در یادداشتی با عنوان :« اصغر فرهادی از ویرانهها حرف میزند»نوشته بود:
ترس واقعیتی غیرقابل انکار برای جامعه ماست...ما در جایی زندگی میکنیم که همواره دلهره زلزله داریم...استبداد تاریخی مستمر نشان میدهد که حاکمان همیشه مالک جان و مال مردم بودهاند. تاریخ ما پر از صدراعظم کشی و خویشاوندان نزدیک پادشاهانی است که امنیت جانی نداشتهاند، چه رسد به مردم عادی. از نظر تکنولوژیک نیز با ترس مواجهیم. نگاهی به آمار مرگ ومیر جادهای نشان میدهد که چرا آیینهای سفر به آیینهای مرگ شباهت پیدا کردهاند. « مسافران» بیضایی این مساله را به خوبی نشان میدهد. چنین مدرنیته مرگزایی به ما نوعی از تجربه ترس را میدهد...(سینمای فرهادی راوی تجارب مشترک فرهنگ ما و دیگران است). تجاوز(فیلم فروشنده) تجاوز مسالهای انسانی است که همه انسانها در همه جای جهان با آن درگیرند. تجاوز جسم و جان را نابود میکند. قربانی هرگز توجیه نمیشود ومظلوم میمیرد. خشونت کور نهفته در تجاوز تجربهای جهانی است. فرهادی این تجربه را در خاک سست ما نشان میدهد. خانه در حال فروریختن است، چون زیرش خالی شده است. خاک سست تهران وگودبرداریهای غیرمجاز شرایط تاریخی و جغرافیایی واقعه را بیان میکنند (پلاسکو اتفاق نیفتاده بود)ضمن آنکه اشاره به فروپاشی بنیادهای اخلاقی در ایران دارند. تجاوز نقطه اوج فروپاشی اخلاقی است. جایی که آدمها با نخستین دروغ به گاو تبدیل میشوند و دیگر هیچ چیز برایشان مهم نیست. « فروشنده» چوب حراج به همه چیز زده است.
بر این نکته دقیق مورد اشاره "شهرام پرستش" این نکته را اضافه می کنم که آثار فرهادی نمایانگر آن لحظاتی است که ساختار یا شاکله ای به ظاهر با ثبات و مستحکم، فضایی به ظاهر آرام و بی دغدغه و اجتماعی به ظاهر معمولی و حیاتی عادی و روزمره با مضمونی "اخلاقی" به چالش کشیده می شود.
آن لحظاتی که درهمه فیلم های فرهادی ، مدعیان چند جانبه یک موضوع اخلاقی به چالش گرفته می شوند و هر کدام واکنشی در تعارض با گمان اولیه بیننده از خود نشان می دهند، لحظات مهم و قابل تاملی است که البته فرهادی با "پایان های باز" خود بر مسند قضاوتش نمی نشیند اما بیننده را با واقعیت(هرچند تلخ و گزنده و انکار شده) رو برو می کند . موضوعات مطرح شده در فیلم های فرهادی، هیچکدام مختص به فرهنگ یا کشوری خاص نیستند. مخاطب او "نفس انسان" و موضوع جالب توجه اش" تناقض های انسانی" است، بنابراین این تصور که فیلم های او صرفن، تصویری از جامعه ایران را نشان می دهد، تصوری اشتباه است. درونمایه و سرنمون های فیلم های فرهادی علی اطلاق به هر جامعه بشری است که به مقتضیات خود بر سر موضوعی اخلاقی به چالش گرفته شده است .
ادامه متن بالا...
دروغ، فریب، پنهان کاری، تلاشی غریزی برای لذت و تقلایی ریاکارانه برای اثبات خود، همگی بازتابی از رفتار گاه مضحک و گاه رقت انگیز ابنای بشر است که رد آن را از جابلقا تا جابلسا می توان یافت بنابراین همچنانکه جامعه ایران (از سیاست تا اقتصاد و ..)به شکل روزمره درگیر چالش های پیچیده خلاقی است جامعه آمریکا نیز تجربه مشترکی را در سطحی دیگر تجربه می کند و همچنانکه فیلم "او" (Elle) به کارگردانی "پل ورهوفن" هلندی با بازی ایزابل هوپرفرانسوی (رقیب فیلم فروشنده فرهادی) (که اتفاقن داستان آن هم در مورد تجاوز و آزار جنسی به یک زن است) نمایانگر چالش های "فرد انسانی" و "اجتماع انسانی" (نه جامعه فرانسه و هلند) است و نه خوی تجاوزگرانه ملت هلند و فرانسه، "فروشنده نیز دغدغه ها و چالش های انسانی را صرفا در محیطی ایرانی نشان می دهد و فروکاستن درونمایه آن به "تصویر بد از جامعه ایرانی" کژ فهمی است.
جدای از سخن گفتن از فیلم، ما دلایل زیادی برای ستایش از اصفر فرهادی داریم. فرهادی در زمانه ای که "آسمانِ" سیاست و رسانه رسمی، در ایران "کشتی ارباب هنر می شکند" و سپهر سیاست در ینگه دنیا، مزورانه تصویری مغشوش از ایرانی را نشان می دهد، علیرغم همه محدودیت ها و بی انصافی ها، یک تنه از یک تمدن و فرهنگ، دفاع کرد و بر جریانی نژاد پرستانه تاخت.
اگرچه استفاده از واژگان نظامی برای هنر چندان مناسب نیست اما اغراق نیست بگوییم که اعجاز تصویری فرهادی رسالتی فرامتنی یافت و به جز عالم هنر، مرزهای سیاست و اجتماع را ازتهران تا میدان ترافلگار لندن و از آنجا تا آمریکا و لاجرم کل جهان پیمود، تا نشان دهد که اگر در ذهن نظامیان، سلاح های مخرب قاره پیما نشان از مزیتی جنگی اند، هنربا درنوردیدنی توفنده تر از موشک های قاره پیما؛ ضمن ویران کردن شاکله جمود و نفرت ، برج یگانگی و همدلی را بر بلندای اندیشه و و جدان بنا می نهد.
فرهادی به جز این، ما "پراکندگان مجموع" در فلات ایران را در پی آن "باد سموم" حوادث تلخ این چند ماه اخیر، دوباره گردهم آورده و مثل یک نقاش، طرح لبخند را برلبان مان کشید. فرهادی نه تنها به ما ایرانیان احساس غرور و درک "ایرانی بودن" را یادآوری کرد که خط ممتد وصل را میان ابنای مختلف این سرزمین در نقاط مختلف جهان از یک سو و دیگر مردمان از سوی دیگر، برقرار کرد . فرهادی به ما نشان داد که حتا اگر معرکه گیران برنامه هفت و زردنامه هایی که در پس هرچیزی رنگ توطئه می بینند بر کار خود مداومت کنند، حتا اگر دهان های وقاحت در آن سوی جهان، از دیوار و جدایی بگویند، حتا اگر زبان های گوشخراش بر شهرهای پر از آسمانخراش طنین افکن شود، باز هم می توان با زبان هنر پلی میان قلب ها برقرار کرد و لُغز دهان های گشاد و چشمان کم بین را با زبان و بیان کِلک هنر پاسخ داد.
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کِلکِ ما نیز زبانی و بیانی دارد!
حافظ
#اسکار #فروشنده #فیلم #فرهادی #متن
Telegram.me/sahandiranmehr