مطلب ارسالی کاربران
به خاطر چند مشت دلار بیشتر...
در عصری که همه میخواهند راه صد ساله را یک شبه طی کنند ، در عصر زیاده خواهی ها ، ثروت طلبی ها ، در عصری که همه منفعت طلبی و لذت گرایی را به اخلاقیات و ارزش ها ترجیح میدهند ، یک فوتبالیست هم نمیتواند از این قاعده مستثنی باشد.
دیگو کاستا در چلسی باید خوشحال باشد.او عناوین فردی و تیمی زیادی با چلسی کسب کرده و در حال حاظر هم ، در تیمی بازی میکند که مقتدرانه در صدر جدول قرار دارد و خودش نیز در صدر جدول گلزنان.اینجا در غرب لندن همه او را علی رغم همه مشکلات اخلاقیش دوست داشته اند و حمایت کرده اند.طرفداران چلسی مدام اسم «دیگو» را پشت سر هم تکرار میکنند انگار که مارادونایی جدید متولد شده است!
آنتونیو کنته رابطه منحصر به فردی با او دارد.دون آنتونیو آنقدر با کاستا مهربان و پدرانه رفتار کرده است که رفتار خشونت آمیز و پرخاشگرانه کاستا به ملاطفت تغییر کرده است.اما چه چیز میتواند بازیکنی را در چنین شرایط آرمانی به فکر جدایی از تیم نخست لیگ جزیره و رفتن به لیگی دون شأن یک فوتبالیست حرفه ای بیندازد ، جز طمع برای جمع آوری پول بیشتر.
این پول چه ها که نمیکند.فکرش را که میکنیم بدنمان کهیر میزند.وقتی طرفداران چلسی به آن همه حمایتی که از او کرده اند فکر میکنند دلشان میخواهد اعتصاب غذا کنند.
با خود مدام تکرار میکنیم آخر چرا؟ آخر چرا بهترین گل زن تیم باید در حساس ترین برهه فصل برای تیمش حاشیه بسازد و ساز جدایی سر دهد؟
آیا واقعا پول ارزش این را دارد که از عرش به فرش تنزل کنیم و همه لذتهایی را که میتوانیم در محبوبیت داشته باشیم را با حضور در تیمی در شرق آسیا عوض کنیم؟
شاید این طرز تفکر برای یک نفر گرسنه یا کارتون خواب قابل توجیه باشد اما برای کسی که این همه دستمزد از باشگاهش میگیرد و در تجملات و رفاه کامل زندگی میکند قابل توجیه نیست.
واقعا باید از دیگو کاستا پرسید : آیا شکمت گرسنه مانده جناب کاستا ؟!
وقتی به امثال جان تری ،فرانک لمپارد،پائولو مالدینی، خاویر زانتی و استیون جرارد که فکر میکنیم اشک در چشمانمان حلقه میبندد.با خود میپرسیم مگر آنها هم انسان نبودند؟ مگر آنها هم نمیتوانستند پول بیشتر داشته باشند؟
آیا واقعا فوتبال بدون تعصب و عشق به پیراهن زیبایی هم دارد؟ بی تردید خیر.
درست است در زمانه ای زیست میکنیم که همه چیز سست شده است.از اخلاقیات ، ارزشها تا مفاهیم بنیادی انسانی.درست است که لذت گرایی و دنیا طلبی، اخلاق گرایی را در مضیقه قرار داده است و انسان های سست عنصر با وعده های پوشالی ما را بازیچه کرده اند.اما باز هم میتوان خوب بود و خوب زندگی کرد.
بی شک هنوز هم هستند کسانی که به خاطر عشق به باشگاهشان حاظر به رد بهترین پیشنهاد مالی هستند.بی شک هنوز هم هستند کسانی که بخاطر عشق به باشگاشهان ماندن را به رفتن به یک تیم بزرگتر ترجیح دهند.و بی شک پیدا خواهند شد انسانهایی که حاظر به شکستن قلب میلیون ها طرفدار نیستند و بی شک پیدا خواهند شد…
اگر قرار باشد فوتبال به یک زمینه اقتصاد محور و لذت گرا و یک بازارتجاری صِرف تبدیل شود که همه در آن در حال جابجایی و رفت و آمد باشند پس معنای واقعی فوتبال چه خواهد شد.تا عشق ، تعصب و انگیزه نباشد هیچ بازیکنی بیشتر از آنچه که برایش تعریف کرده اند تلاش نخواهد کرد.تا اینها نباشد هیچ بازیکنی برای جلوگیری از گل خوردن تیمش سینه اش را سپر نخواهد کرد،هیچ مهاجمی برای گلزنی روی خشن ترین تکلهای مدافعان استقامت نخواهد کرد و هیچ دروازه بانی برای حفاظت از دروازه اش جمجمه اش تَرَک بر نخواهد داشت.فوتبال بدون اینها بی ارزش خواهد بود همان طور که جهان بدون اخلاقیات معنایی نخواهد داشت.
فوتبال به عنوان محبوب ترین و پر ببیننده ترین ورزش جهان بدون تعصب چیزی جز یک دست آویز برای سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت نخواهد بود.بعید میدانم با دیدن چنین فوتبالی بیننده ای بعد از دیدن باخت تیمش در حساس ترین بازیهایِ تورنمت هایِ مهم اشک بریزد و ببینده ای دیگر بخاطر برد تیمش اختیارش را از دست بدهد و از خود بیخود شود.
هرچه که فوتبال به سمت لذت گرایی پیش برود بدون تردید هیجانش را هم به همان اندازه از دست خواهد داد و دیگر عاشقان فوتبال آن لذت سابق را نخواهند برد.
در جهانی که همه چیز به سمت «تصنعی شدن» گام برمیدارد ما عاشقان و شیفتگان فوتبال چیزی بیشتر از این میخواهیم.ما طالب هیجانی هستیم که از تعصب،عشق ، اشک ها و لبخندها برخواسته باشد.
ما فوتبال را با زخمهای «دیگو مارادونا»ها که بخاطر عشق به پیراهن بر پاهایش نقش بسته بود میخواهیم.ما فوتبال را با چشمان اشک بار و زجه های سوزناک کاپیتان جان تری در شب بارانی مسکو دوست داریم.
منبع.چلسی نیوز