🔵🔵Scottish Magham🔵🔵خطرناک کار زیاد کردم
الان نصف شب یادم نمیاد ولی یکیش یادمه
با ۳ تا از دوستام همین هفته پیش
داشتیم راه میرفتیم زر میزدیم
اون دوتا به نام های آرمین و محمد محله شون بود آپارتمانی بود
گفتن که تو فلان بلوک فلان خونه یه خانواده این ۸ نفرن
یه پیرمرد هم بینشون هست
اون پیرمرده اعصابش خورده و زود رنجه
بعد این ۸ نفر
بچه هاشون شلوار میکشن پایین میوفتن دنبالت
خود پیرمرده هم سریعه یه شلنگ هم داره با یه تفنگ ساچمه ای ظاهرا با شلنگش کوبیده کله محمد و رو پای آرمین
من و رفیقم علی به حرفا اینا گوش میدادیم گفتیم بریم در خونه شون لگد بزنیم و فرار
خلاصه قبول کردیم
منو و علی هم پامون به خاطر فوتبال درد میکرد نمیتونستیم بدویم
آقا خلاصه رفتیم آرمین گفت لگد نه
بعد با دست یه ریتم بندری رو در چوبیشون رفت و بعد فرار
من که گفتم نمیتونم بدوم سریعتر از یوزپلنگ دویدم
خلاصه رفتیم قایم شدیم منتظر موندیم کسی نیومد
گفتیم شاید به خاطر این بوده که یا خواب بودن(بعد از ظهر بود)یا نشنیدن به هر دلیلی
یکی دیگه هم یه دبیری داشتم اول راهنمایی گفت نتیجه تحقیقتونو بگید
اون روز با من لج بود نمیدونم چرا
قضیه این بود که برید دنبال یه گیاه بگردید که مثلا در فلان فصل و مکان در منطقه خودمون رشد کنه
منم داشتم نتیجه رو میگفتم یه درخت دراومده بود برام با یه قازچ به اسم دنبلان
منم گفتم دنبلان رو نگم زشته
درختو گفتم داشتم توضیح میدادم سرشو برگردوند وسط حرفام گفت بعدی
من حرصم گرفت وسط حرفم گفته بعدی
داد زدم
آقا راستی یه چیز دیگه هم اومد اسمش قارچ "دمبلان"بود
دمبلان تو زبون محلی ما یعنی ماتحت بز
منم عمدی از دنبلان کردمش دمبلان
کلاس ترکید رسما قیافه دبیر هم خشک خشک شد و جدی
گفت بشین البته معلوم بود میخواست بیاد خفم کنه
از اون روز به بعد با من بیشتر لج کرد😂😂😂