مطلب ارسالی کاربران
هذیون
شب از قصه های زمین رد شده / منم خط خطی می کنم کاغذو
دیگه این شده کار هر روز من / هم آغوش کردم قلم کاغذو
رفیقم شده این تب لعنتی / کنارش دوباره معما شدم
جوابو نمی دونن این آدما / تو سیب گناه و من حوا شدم
خیالم به اینه که من شاعرم / نه هذیون نمیگم ولی تو بخند
بگو "طفلکی خل شده بعد من" / تو دنیای خوبت به حالم بخند
به مردی که یک سال و ده روز پیش / امیدش ترک خورد و بی سایه شد
سراسیمه از شهر تو رد شدو / با یک شعر بی واژه همسایه شد
به دنبال اسمت برای شروع / چقدر قافیه رد شد و رد شدم
میون همین رقص تک واژه ها / نبودی نگفتی مردد شدم
چقدر دیر فهمیدم این قصه رو / یه دنیا رو باید تحمل کنم
یه اسفند دیگه کنارم بشین / بذار با تو عیدو تصور کنم
حدس بزنین شاعر این شعر کیه؟؟؟(همتون میشناسینش)
بطور اتفاقی تو فیسبوک خوندمش
دمش گرم