CFC Foreverهمه اینها در کنار هم عادل جان، مسئله اصلی مقایسه انسان و درخت در این خلاصه میشه که آیا درخت مجبور به رشده؟ آیا دانه این توانایی رو داره که مانع رشد خودش بشه؟ بیوشیمیست ها معتقدن که خیر! دانه به دلیل اینکه طبیعت اون رو مجاب به رشد و تبدیل به درخت شدن کرده، اختیاری در رشد خودش نداره و اگر شرایط مناسب محیطی موجود باشه، دانه بی اختیار، یعنی مجبور به تقدیر از پیش نوشته شده خودش رشد میکنه و نهایتا یک درخت میشه... حالا در کیفیت رشد نسل بعدی دانه، به اعتقاد دانشمندان، قانون طبیعت، که همیشه به دنبال مناسب ترین استعداد(و نه بهترین استعداد) هست. یعنی ما مجموعه ای از دانه ها داریم با انواع و اقسام استعداد و کیفیت رشد... یک عده معدود فقط میتونن به نهایت رشد خودشون برسن و زمینه رو برای تکثیر و ایجاد نسل بعد فراهم کنن... خلاصه کلام این که، درخت و دانه مطیع امر قانون طبیعت اند و توانایی عصیان یا طغیان رو ندارن...
با پیدایش یک مرکز کنترل سیستم، که در جانداران از هیچ(گیاهان) به حداکثر(انسان) میرسه ما طیف گسترده ای از درک از دنیا رو داریم... آیا ما از کیفیت و کمیت درک یک جاندار داری مغز و مرکز کنترل(برای مثال میمون یا دلفین) آگاه هستیم؟ هنوز براهین و دلایل کافی نیستن... یعنی چه؟ یعنی اینکه ما هنوز نمیدونیم آیا این میمون خود انتخاب میکنه که میوه رو از درخت بچینه(بدون توجه به کیفیت میوه) یا طبیعت اون رو در یک سیستم و برنامه سیکلیک(یعنی نهادن یک سری صفات طالب در بدن میمون و نهادن یک سری صفات مطلوب در میوه) میمون رو مجاب به چیدن اون میکنه؟ همه این ها در قالب یک معما و در یک جعبه تا کنون کشف نشده یعنی راز بقای موجودات قرار داره...
اما از جایی به بعد، یعنی مرز بین سایر موجودات و انسان، کاملا در هاله ای از ابهام هست. ما حدس میزنیم که تحرکات عصبی و هورمونی در بدن ما حضور فعالی دارن و هر کدام هم برخاسته از یک نیازه... یعنی چی؟ یعنی اینکه تا این نیاز ها موجودیت پیدا نکنن تحرکات عصبی هورمونی هم موجودیت پیدا نمیکنن...
اما آیا قبل از اینکه این نیازها شکل بگیرند، آیا مغز ما این درک رو از موجودیت نیاز های خودش داره؟ به این معنی که، آیا مغز قبل از موجودیت یافتن نیازها، از اونها مطلع هست؟ چیزی با قطعیت نمیشه دراین مورد گفت...
اما مشکلی هم در این حیطه برای تفکر فلسفه گرا پدید میاد. آیا انسان ها همه موجوب به رشد و تعالی(تکامل درخور انسانی)، هستند؟ اگر بله، پس اینکه یک سری از انسان ها با وجود بیماری هایی چون سندروم آسپرژر، ALS، اوتیسم و ... که نوع درکشون از دنیا متفاوته هم موجوب به تکاملند؟ اونها یک بدن کاملا با کالبدی مشابه ما دارن... آیا طبیعت این انسان ها رو حذف میکنه؟ آیا خدا این انسان ها رو خلق کرده یا ما به اشتباه پا رو فراتر از تقدیر خودمون گذاشتیم؟ آیا ما با عصیان خودمون از راه مقدر شده بر خودمون، زمینه حذف خودمون رو فراهم کردیم؟ اگر بله پس چگونه این انسان ها زندگی میکنن و به دلیل کهولت سن میمیرن بدون اینکه درکی از خدا و وجود ماورایی داشته باشن؟
امیدوارم منظورمو رسونده باشم:)))