مطلب ارسالی کاربران
‚ !زندگی
وقتی شروع به دوست داشتن خودم کردم،
از خواست این که همیشه حق با من باشد دست کشیدم؛ همچنین از این که همه کارهایم باید درست باشند. و به این ترتیب، کمتر دچار اشتباه شدم.
امروز اين حالت را «فروتني» مینامم.
وقتی شروع به دوست داشتن خودم کردم،
دیگر از این که در گذشته زندگی کنم و نگران آينده باشم، دست كشيدم.
حالا فقط در لحظه اکنون زندگی میکنم؛ جایی که همه چیز در آن رخ مي دهد.
و در حال حاضر، هر روز چنین زندگی میکنم و اين وضعيت را «کیفیت زندگي» مینامم.
وقتی شروع به دوست داشتن خودم کردم،
پی بردم که تفکرم میتواند سد راه و بیماريزا باشد. اما وقتی که به يگانگي با دلم رسيدم، ذهنم دارای یار ارزندهای شد.
امروز، این اتحاد را «هشياری قلبي» مینامم.
من، دیگر از اختلافات، درگیریها و مشکلاتي كه با خودم و دیگران پديد مي آيد، نمیهراسم، زیرا ستارهها هم گاهی با هم برخورد میکنند و از این خرابی، دنیايی زیبا و نو به وجود مي آيد.
امروز ،این جريان را «زندگی» مینامم.