برف،مه،باران
گفتگوی دو ناشناس
هوا خیلی سرد است.ولی چاره ای نیست باید تحمل کرد. (باران شدید مانند رگبار محیط را در مسلخ خود گرفتار کرده است و دو مرد همچنان گفتگو می کنند)...آن پسر را می شناسی؟نه. دلم برایش می سوزد تک وتنها روی سکوها نشسته وبازی را نگاه می کند..پسرک بی نوا! پدرش را احتمالا از دست داده است که پدر را همراه خود ندارد(بعد از اتمام بازی دروازه بان تیم میهمان به پسرک چیزی می گوید وهردو همراه هم ازآن جا دور می شوند.دو مرد با حالت تعجب به هم نگاه می کنند و می پرسند :فلیکس مورینیو پدر آن پسر است؟!
آوازخوانی در کلیسا
سرمربی تیم با حالت تردید به ژوزه ماریو جوان می نگرد وبلاخره بر احساساتش غلبه می کند وحرفش را بر زبان می آورد:ببین ژوزه تو استعداد فوق العاده ی داری اما فیزیک بدنیت بیش از حد ضعیف و سست است ، به نظر من باید یه کار دیگر را امتحان کنی اما با توجه به احترامی که برای پدرت قائلم تصمیم گیری رو به عهده خودت می گذارم از فردا آینده ات در دست خودت است. ژوزه از فردا به تمرین برنگشت...بعد از یک روز کسالت آور در مدرسه بازرگانی کتاب هایش به سوی سطل زباله روانه می شوند.او بعد از خواندن سرود مذهبی (مریم مهربان) به خودش قول داد هرگز به آن جا باز نگردد..چند سال بعد یکی ازدانشجویان ممتاز رشته تربیت بدنی وتکامل انسان دانشگاه صنعتی لیسبون شد
خداحافظ آقا معلم!
دلم برایتان تنگ میشود بچه ها...(شاگردان معلم بغض کرده اند).روزی به شما سر خواهم زد..با نگاه کردن به ساعتش به بچه ها می فهماند که موقع رفتن است.با حالت طنز اما تلخ می گوید:آقای رابسون منتظر است اگر دیر برسم احتمالاشغلم را از دست می دهم.مرد خداحافظی می کند ودر رویا حل می شود..(درتمرین عصر اسپورتینگ)رابسون فقید به مترجم جدید:به این بچه ها بگو من این همه راه را نیامدم که توپ بازی افتضاح شما را تماشا کنم مترجم ترجمه می کند:من خیلی خوشحالم که کنار شما هستم امیدوارم از فوتبال لذت ببرید! ژوزه مورینیو با چشمک جواب بازیکنانی را که بهتر انگلیسی می دانند را می دهد وبا خنده زیرکانه می گوید:هیس
مترجم یا مربی؟مسئله این است
بابی رابسون با فریاد وارد رختکن می شود و به همه حمله لفظی می کند بعد مترجم تیم را کنار می کشد و می گوید:تو بهترین منتقد و دوست من هستی بگو بااین ابله ها چه کار باید کرد..(در میانه صحبت های مرد انگلیسی منشی باشگاه وارد می شود و می گوید:متاسفم اما این حکم اخراج شماست).مورینیو به رابسون می فهماند که اخراج شده است رابسون می گوید:به جهنم.فردای آن روز آقای مترجم استعفا می دهد.مقصد جدید:پورتو سرمربی:بابی رابسون
یک پیشنهاد بی شرمانه!
تلفن زنگ می خورد..انگار کسی نیست که تلفن را خفه کند تا این که در آخرین لحظات تلفن را بر می دارد:الو..الو..سلام آقای مورینیو..رابسون هستم..سلام آقای رابسون..کاری داشتید؟راستش من به عنوان سرمربی بارسلونا به یک مترجم نیاز دارم آیا شما کسی را سراغ دارید؟مورینیو بهت زده با نگاه کردن ساعت دیواری می گوید:در بارسلونا شما را می بینم.یک سال بعد وقتی بابی رابسون از بارسلونا می رود مترجم همچنان در حال جواب دادن به خبرنگاران در کنفرانس مطبوعاتی است..مترجم تنها است..
معارفه سرمربی جدید
امروز روز خاصی است.سرمربی جدید تیم می آید.خبرنگاران در حال کلنجار رفتن روی سوال های مطبوعاتی هستند که سرمربی وارد می شود:خیلی متشکرم که منتظرم ماندید اما باید بگم که من با اوسوالدو پرییرا هیچ رابطه کاری نخواهم داشت..خداحافظ و وقت به خیر..خبرنگاران به جز نگاه کردن به یک دیگر کار دیگری نمی توانند انجام دهند..او دیگر کیست؟چرا کنفرانس را نیمه کاره رها کرد؟..بنفیکا چه می شود؟..بعد از نه هفته سرمربی تیم استعفا می دهد...مقصد جدید:لیبرا
پرواز بر فراز آشیانه فاخته
سوت پایان و تمام..بی امان می دود..می دود...استادیوم را می دود..او قهرمان اروپا شده است..باید بدود..مست نیست اما مثل مست ها دیوانه وار است..پورتو قهرمان اروپا شده است..(گزارشگر آلمانی می گوید:آن مردی را که می دود به خاطر بسپارید از او داستان ها خواهید شنید.. ژوزه مورینیو..این نام را به خاطر بسپارید)پس از جشن و شادمانی بی وقفه..کاری به جز افتخار کردن ندارد..من افتخار یک کشورم..دست های گره کرده اش هنوز نماد شجاعت وغرور هستند
ماهیچ ،ما نگاه
(گزارشگر اسکای می پرسد:آقای مورینیو حست را درباره دومین قهرمانی چلسی بگو:مورینیو می گوید..راستش قهرمانی احساس کردنی نیست..مانند یک لحظه می آید و می بینی همه تیم هارا شکست دادی)به همسرش خیانت کرده است..بله مورینیو به همسرش خیانت کرده است..عشق جدید خاص است.دختری به نام چلسی با غرور مردانه.انگلستان سرای بچه های غرب لندن...ابرهای خاکستری به لندن رسیدند..بی بی سی در ظهر یکی از روزهای سپتامبر2007 در بخش خبر فوری اعلام می کند:مورینیو قرار داد را فسخ کرد
دور دنیا در 2190روز
ماسیمو موراتی با آقای خاص بحث می کند:من واقعا ناراحتم که 45سال است اروپا را نمی بریم..من ناراحتم اما از تو قهرمانی اروپا را نمی خواهیم..من فقط می خواهم این لاتزیو را سر جایش بشانی..این می شود؟چرا که نه..هر چیزی حتی لیگ قهرمانان را تا سال سوم قراردادم تضمین می کنم..ماسیمو موراتی در حال تمیز کردن عینکش می گوید:تو شجاع ترین مردی هستی که دیده ام و همین طور جنتلمن.وسال2010 سال برداشت محصولات..ماسیمو در رختکن پس از قهرمانی اشک می ریزد و با فریاد می گوید:من وپدرم به تو افتخار می کنیم...کنار اتوبوس قهرمانی بغض سرمربی می شکند..خداحافظ و فورزا اینتر..قرارداد جدید و تیم جدید شهر جدید..معبد سانتیاگو برنابئو..رئال مادرید آغاز جنبش و شورش علیه بهترین بارسلونای ممکن..سال2013 وقتی فرودگاه مادرید را ترک می کرد به خود می بالید که برنامه اش چند سال دیگر عملی خواهد شد..
چلسی و شروع یک رویا
معشوقه ی چلسی سوم ژوئن 2013 برگشت.. حسرت خورد بابت6 سال نافرجام وخوشحال شد از وصال عشق قدیمی.می گفت:مثل قبل من وچلسی دیگر هیچ!حالا پس از52 سالگی..شمع هایش را فوت می کند و کیک اش رامی برد..شامپاین را هدر نمی دهد و به شیر پیر بریتانیا وآن جام زیبای قهرمانی فکر می کند...چلسی ومورینیو قصه ی یک تکامل..