این صحبت ها رو حدود دو سه سال پیش زده بود و خیلی ها از اونجایی که دراتوبیوگرافی دروگبا چاپ شده اطلاعی ازش ندارن ، متن بسیار زیبایی هست و امیدوارم لذت ببرید.
" من آدمی هستم که دوست دارد خاطره ها را نگه دارد و با آنها چیز های زیادی به دنیا بیان کند. من نه یک نویسنده و نه یک شاعر هستم اما زندگی من پر از داستان هایی با لحظات توصیف ناپذیر بوده است. اگر به آنها نگاه کنم تنها تعداد کمی نفر را میبینم که آنها را در روح و قلب خود نگه داشته ام.
دیدیر دروگبا در دقیقه پنج یکی از بازی جام باشگاه های اروپا برابر مارسی در ورزشگاه افسانه ای ولودروم وارد زندگی من شد. من به سختی میتوانستم با حضور آن غول با شماره 11 روی پیراهنش روی نیمکت بشینم. یادم می آید او جوری بعد از گلش خوشحالی میکرد که انگار آخرین گل زندگی ـَش بوده و او ورزشگاه را منفجر کرد. هواداران دیوانه شده بودند و سر و صدا دیوانه کننده بود.
در بین نیمه ها او را در تونل پیدا کردم و به او گفتم : " من پول خریدن تو را ندارم اما تو پسر عمو هایی در ساحل عاج داری که بتوانند مثل تو بازی کنند؟ " در میان این بازی بسیار حساس او خندید، مرا بغل کرد و به من گفت : " روزی در تیمی خواهی بود که میتواند من را بخرد. "
شش ماه بعد من برای چلسی قرارداد بستم. من یک باشگاه بسیار قدرتمند پیدا کرده بودم که همه میخواستند با آن مذاکره کنند، با آن لینک شوند و برای آن بازی کنند. من گزینه های زیادی داشتم اما آمدم و گفتم : " من دیدیر دروگبا را میخواهم ". شک و تردید های زیادی از سوی مردم زیادی بالا گرفت. " چرا دروگبا؟ چرا آن یکی نه؟ مطمئنی به اوضاع عادت خواهد کرد؟ آیا وی واقعا اینقدر خوب است؟ "
من گفتم دیدیر دروگبا را میخواهم.
چند روز گذشت و من دیدیر دروگبا را در یک فرودگاه اختصاصی در لندن ملاقات کردم. او باری دیگر من را این دفعه به طور غیر قابل فراموشی در آغوش گرفت. آغوشی که سپاسگزاری این مرد و محبت وی برای کسانی که برای او مهم هستند را نشان میداد. غیر قابل توصیف بود. و بعد او به من گفت : " مشتکرم. برای تو میجنگم. پشیمان نخواهی شد. برای همیشه به تو وفادار میمانم. " و این دقیقا کاری است که انجام داده است. وفاداری او از طریق رهبری و نحوه عملکرد او در لحظات سخت به من ثابت شده است. این فردی بود که من میدانستم میتوانم هر موقع و هر جا روی آن اعتماد کنم. هر وقت تیم زیر فشار بود او به عقب برمیگشت و به مدافعان کمک میکرد. وقتی احساس درد میکرد باز هم تا جایی که میتوانست تلاش میکرد و هیچ وقت تسلیم نمیشد. و بعد از این هم چیزی بود که او در آن متخصص بود، او گل میزد و گل میزد. آن گل ها جایزه ها و جام های بزرگی برای وی به ارمقان آوردند اما چیزی که با من میماند خاطره های بی شماری است که با هم داشته ایم.
فینال جام حذفی 2007، منچستر یونایتد، ورزشگاه ومبلی، آخرین بازی سال. همه مردم عقیده داشتند که این آخرین بازی من برای چلسی خواهد بود. رقابت بزرگی بود و دیدیر در وقت اضافه موفق به گلزنی شد. سوت پایان زده شد و همه دیوانه شده بودند به غیر از دو فرد خونسرد. من به رختکن رفته بودم تا همسرم را صدا بزنم. یک بازیکن خوشحالی همراه بازیکنان را بیخیال شده بود و مرا در تونل تعقیب کرده بود. او دیدیر دروگبا بود که میخواست برای اینکه مرا در آغوش بگیرد دنبالم میکرد. بازی تمام شده بود اما تنها چیزی که در فکر او بود این بود که هر چه زودتر مرا بغل کند. آیا او اولین ملاقاتمان یادش آمده بود؟ یا دومی؟ یا اصلا فکر میکرد شاید این آخرین ملاقاتمان باشد...؟ او مرا پیدا کرد، همدیگر را بغل کردیم و گریه کردیم.
دیدیر دروگبا یک آدم خاص است. تکرار میکنم: "آدم". میتوانم به راحتی از واژه بازیکن استفاده کنم که درست است اما بالاتر از همه چیز تاثیر او روی جهان به عنوان یک آدم، یک آفریقایی، پادشاه ساحل عاج، یک پدر و یک برادر است. بعضی از ما افتخار این را داریم که او در زندگی ما است. چندین ماه بعد از فینال جام حذفی من از چلسی بیرون رفتم و برای آخرین بار همدیگر را در آغوش گرفتیم. من نمیتوانستم صحبت کنم و دیدیر تنها میتوانست بگوید : " این غیر ممکن است، این غیر ممکن است، این قرار نیست اتفاق بیفتد. " من تنها توانستم قدرت کافی داشته باشم که روی خود را آن طرف کنم و بروم.
همگی از صفات دیدیر خبر دارند، یک رهبر، یک قهرمان و یک نیکوکار. او همه این ها را از طریق توانایی، تلاش و فروتنی خود به دست آورده است. دیدیر در زندگی من در بین یکی از بهترین بازیکنانی که داشته ام قرار دارم. اما مهمتر از آن او در زندگی من یکی از بهترین و فراموش نشدنی ترین دوست های من هست. آیا باری دیگر در کنار یکدیگر برای یک چیزی خواهیم جنگید؟ دور از همدیگر؟ در باشگاه های دیگر؟ در کشور های دیگر؟ و یا شاید هم دیدیر در بازنشستگی و من در حال مربیگری با ویلچر؟ مهم نیست.
دیدیر دروگبا همیشه در قلب من خواهد بود. "
این متن قبل از بازگشت دیدیر دروگبا به چلسی بوده و دقیقا قبل بازی با گالاتاسرای
ترجمه اختصاصی : دوست خوبم محمد دروگبا