ز لیلایی شنیدم یا علی گفت
به مجنونی رسیدم یاعلی گفت
مگر این وادی دارالجنون است
که هر دیوانه دیدم یاعلی گفت
یقین ایزد به وقت آفرینش
به گوش كُلِ عالم یاعلی گفت
نسیمی غنچه ای را باز می کرد
دهان غنچه کم کم یاعلی گفت
زمین از بارش باران رحمت
دعایی کرد و نم نم یاعلی گفت
مگر خیبر ز جایش کنده میشد
یقین آنجا علی هم یاعلی گفت
به فرقش کِی اثر می کرد شمشیر
گمانم ابن ملجم هم علی گفت
شهریار
خدا رحمتش کنه
عید همتونم مبارک:)