میخائیل تال (1992_1936):
تال داراى قدرت فوق العاده محاسبه، حافظه و متصور سازى وضعيتهاى غيرمعمول بود. وقتى هفت سال بیشتر نداشت، به كلاس درسى كه توسط پدرش – كه استاد دانشكده پزشكى بود – اداره ميشد رفت و شب هنگام كه به خانه برگشت، تقريباً كلمه به كلمه درس را تكرار می كرد!
میشا با نتايج خيره كننده اى به عنوان قهرمانى جهان دست يافت. قهرمانى شوروى را در سالهاى ۱۹۵۷ و ۱۹۵۸ بدست آورد، بلافاصله به پيروزى در مسابقات بين منطقه اى انتخابى براى عنوان جهانى ادامه داد. اين تنها نتايج او نبود. بلكه سبك و روش جذاب بی پرواى او بود كه تعجب عمومى را برانگيخت.
گری کاسپاروف در ستايش او گفته؛ «او تنها بازيکني بود که احتمالات مختلف را در ذهنش محاسبه نمي کرد، بلکه همه آنها را مي ديد. او در ذهنش تصوير ده هزار حالت مختلف را در يک لحظه داشت!»
ویکتور کورچنوي ديگر اسطوره دنياي شطرنج هم در ستايش تال گفته بود؛ «انگار از يک سياره ديگری آمده بود! او با تمام شطرنج بازان جهان متفاوت بود. ذهن او انگار از ميلياردها سلول متخصص شطرنج ساخته شده بود!!»
متاسفانه يك بيمارى مزمن كليه در تمام دوران بازيگريش او را آزرده و مانع اقتدار طولانى تر او در مدت زمانی طولانی گشت.
اشتياق تال به شطرنج از هر استاد بزرگ ديگرى قدم فراتر نهاده است. او براى روزنامه ها گزارش تهيه ميكند، بازيهايش را تفسير ميكند و در زمان بين دورهاى مسابقه و تورنمنت ها در بازى بيليتز (شطرنج سرعتی) با زمان پنج دقيقه شركت می جويد. او را پاگانينى شطرنج ناميده اند و شهرت او براى پيروزى حتى در وضعيتهاى ضعيف، بعلاوه نگاه هيپنوتيزم كننده او بر حريف، سبب شد تا استاد بزرگ آمريكائى، بِنكو قبل از ملاقات تال در يك تورنمنت كانديداتورى، عينك آفتابی به چشمش بزند.
اما دومينيک لاوسون نويسنده معروف ورزشي که جملات جالبي در مورد هوش مصنوعي و بازي کامپيوتري شطرنج دارد می گوید:
احتمال پيروزي کامپيوتر در بازي هاي شطرنج با انسان ها حالا خيلي زياد است، احتمالاً در آينده نزديک ديگر هيچ انساني حريف کامپيوترها نخواهد شد. اما مساله اين است که بازي هاي کامپيوترها زيبا نيستند. حتي يک بازي شطرنج ارائه شده توسط کامپيوتر نيست که به شما احساس خلاقيت و احساس تماشاي يک جذابيت هنري بدهد. در حالي که در بازي نوابغ شطرنج لحظات بسياري از نبوغ و خلاقيت را مي توان مشاهده کرد. اگر به بازي هاي شطرنج نوابغي مثل ميخائيل تال نگاه کنيد متوجه مي شويد که هيچ گاه نمي توانيد کامپيوتر را با مردي مثل او مقايسه کنيد!
ایگور زایتسف از تئوریسین های بزرگ روی لوپز (بازی سبک اسپانیایی) در مقاله ایی با عنوان _ شجاعت در حد دیوانگی _ در مورد تال می نویسد:
بازیهای عجیبی که تال میکرد تا کنون در افکار مردم باقی مانده است. میشا همیشه آدم شوخ وبا محبتی بود. در تمام نشریات دنیا حرف اول را میزد. این گراند مستر شهر ریگا تمام خبرنگاران دنیا را بخود مشغول کرده بود، ولی همه این علاقمندی ها بخاطر بازیهای زیبایش بود نه نتایج او... البته بازیکنان قویتر و بالاتری در آن زمان بودند، ولی هرگز تال نشدند!
تال همفکر الکساندر آلخین بود که میگفت من وقتی شطرنج بازی میکنم، هنر می آفرینم و شطرنج بازی نیست، بلکه هنروری است و چون هر هنری رابطه مستقیم با پایان راه ما دارد، در نتیجه میتوان گفت ارجحیت روح بر جسم را نشان میدهد.
زندگی روحی ما در یک بازی شطرنج مدل کوچکی از زندگی ما در دنیاست و میتوان گفت ما همانطور که بازی میکنیم زندگی میکنیم. همانطور که در بازی شطرنج قربانی میدهیم تا موقعیتمان را در بازی به حریف دیکته کنیم، در زندگیمان هم باید ریسک کرده و قربانی دهیم تا موفقیتهای بزرگتری بدست آوریم. هنرمند شطرنج، همیشه این ریسک را طوری بازی میکند که تا آخر از امکاناتش استفاده کند. بازیکن در رابطه با این موضوع، باید از ریتینگ، جایزه و افتخار و ... بگذرد و مایه بگذارد!
تال همیشه در بازیهایش نشان میداد ترس معنایی ندارد و آنقدر زیبا بازی میکرد که سراسر دنیا همه شیفته او بودند و احترام و محبوبیتش فقط بخاطر بازیهای ریسکی او بود. من همواره یا در کنار تال بودم یا در مقابل او و این سرنوشت را تورنمنتهای متعدد رقم میزد.
در سال 1978در شهر باگیوی فیلیپین در مچ آناتولی کارپف و ویکتورکورچنوی من و تال 100 روز در کنار هم بودیم. در میز آنالیزهای بازیها در ایتالیا 1981 باز هم این دو نفر رقابت داشتند و ما آنالیز میکردیم و خوشحال بودم که باز هم در کنار تال بودم، ولی با همه دوستی هرگز او را تو خطاب نکردم. من این احترام را برای تیگران پطروسیان هم قائل بودم و 8 سال مربی او بودم معروفیت تال به او اجازه میداد آدم عجیبی باشد مثلا حافظه اش باور نکردنی بود! او هر سئوالی را براحتی پاسخ میداد و حتی نتایج بازی دو بازیکن روسی در سی سال پیش را میدانست!!
یادم هست در المپیاد شهر لاواتا در جزیره مالت موقعی که در اتاق هتل استراحت میکردیم ناگهان گراند مستر لف با عجله به اتاق میشا آمد و گفت کتاب شروع بازی میخواهم، چون در حرکت 17 سیسیلی واریانت نایدورف مشکل دارم... اما کتابی در کار نبود و لف ترسیده بود! ناگهان تال تا 20 حرکت بعد از حرکت هفدهم را برایش آنالیز کرد! آنهم از حفظ و سطر کتاب و صفحه آنرا هم برایش گفت!!
من میدانستم حافظه تال انتها ندارد مربی کارپف آن زمان فورمن بود او به همه میگفت: ادامه بازیهایتان را بعد از شروع بازی، فقط ببینید تال در آن شاخه چکار کرده است!
یکبار در فیلیپین یک اسپانسر ما را به شام در کازینو دعوت کرد تمام بازیکنان در کازینو مشغول عیش و نوش و قمار بودند. اما تال فقط شام خورد و به موسیقی گوش داد.
بازیهای تال دارای ریسک بزرگی بود... به جرات میگویم شجاعت در حد دیوانگی!!
او هرگز دستهایش نلرزید. حتی در هنگام باخت خونسردی عجیبی داشت. یادم هست در شهر بوگونیو در یوگوسلاوی 1980 تال حضور داشت. در روز افتتاحیه، رئیس جمهور یوکوسلاوی درگذشت. 10روز مسابقات تعطیل شد ما با یک بنزی که در اختیارمان گذاشتند شروع کردیم به گردش در کنار سواحل مدیترانه. در یکی از این روزها به وی پیشنهاد دادم بیا در کنار ساحل قدم بزنیم. او گفت بشرطی که از حفظ بازی کنیم. من هم قبول کردم چندروز مرتب کار ما همین شده بود یادم هست او در هنگام بازی آهنگ دوست داشتنی اش را با سوت زمزمه میکرد و ناگهان به حرکت من پاسخ میداد. من در آن سالها بازی حفظی را در سطح بالایی بازی میکردم. در حالی که شطرنجبازان دیگر در آن روزها بدنبال خرید تمبر یادگاری شطرنج بودند که در آن سالها مد بود!
امروز از آن سالها سی سال میگذرد و من به دفتر چه کوچکم که تمامی آن بازیهای حفظی که با تال انجام دادم و ثبت کرده بودم نگاه میکنم. اما هر گز نمیتوانم احساسم را به جوانان امروز منتقل کنم که من چه انسان خوشبختی هستم که افتخار آن زندگی در کنار تال و همبازی بودنش را داشتم. آنهم با معروفترین شطرنجباز تاریخ شطرنج دنیا. مردی با آنهمه شجاعت و ریسک در حد جنون.
بخش اول مجموعۀ خدایان شطرنج:
https://www.tarafdari.com/user/434380/status/2049108