مطلب ارسالی کاربران
دیالوگ ماندگار ؛ موسیقی بینظیر
وینسنت: دوست دارم جوئی زازا رو برای یه سواری بیارم تو این هلیکوپتر و بندازمش پایین!
مایکل: جوئی زازا هیچی نیست. اون یه زورگوی کوچیکه. بلوف میزنه و تهدید میکنه. اون هیچی نیست. از یه مایل دورتر میتونی ببینیش که داره میاد.
وینسنت: باید بکشیمش. قبل از این که…
مایکل: نه!… هرگز از دشمنانت متنفر نباش. تو قضاوتت تأثیر میذاره.