And there it is, as pure as snow
بالاخره آمد، به پاکی برف
I couldn't see it for my head was too low
من نمی تونستم ببینم چون سرم خیلی پایین بود
And prying eyes, they stoop too low
و چشمانی پر از نیاز و دعا، که آن ها هم به پایین بودند
Poisoning my soul, as sanity waits in the gallows
روحم را مسموم می کردم در حالی که فکر اخلاقی در انتظار چوبه دار است
Defeated I, fighting for a lost cause
منِ شکست خورده، در حال مبارزه برای یافتن علتی گم شده
Depleted I, dying for the wrong cause
منِ تهی، در حال مرگ به خاطر دلیلی اشتباه
These are the hours on the range
این ساعت های همیشه در دسترس
The more you show them
هر چه بیشتر نشانشان دهی
The more they choose to take away
بیشتر پا به فرار می گذارند
Some things never change in the wings
چیزی که هرگز در میان بال ها تغییر نخواهد کرد
And as it's your war,
و این جنگ توست
There'll be no escape at all
و هیچ راه گریزی از آن نیست، به هیچ وجه