سلام رفقا...
چند وقتیه که هیوا ی عزیز از جمع بچه های طرفداری رفته :(( هر جا هست موفق باشه ما مخلصشم هستیم 3> :)) ^__^
از اونجایی که به باب دیلن علاقه داشت یک آهنگ از دیلن گذاشتم تا یادی ازش کرده باشیم :)
در مورد آهنگ هم توضیح بدم که بی ربط به باب مارلی نیست :)) همین عنوان من و من به جنبش راستافری بر می گرده یه جورایی :))
این قسمت رو که می خونید از سایت http://bobdylanmusic.blogfa.com/ وام گرفتم که وبسایت خیلی خوبی بود پیشنهاد می کنم بهتون که حتما بهش سر بزنید :)
" باب دیلن این آهنگ در سال 1983 در دوره ضبط آلبوم Infidels نوشت. Infidels یا کفار، بیست و دومین آلبوم استودیویی باب دیلن است، که در 27 اکتبر سال 1983 منتشر شد. تهیه کنندگی این آلبوم بر عهده مارک نافلر ( خواننده و لید گیتار گروه دایر استریتس) و خود باب دیلن بوده است. بعد از گرایش ناگهانی دیلن به دین مسیحیت و سه آلبوم با مضامین مذهبی، Infidels برای دیلن بازگشتی به موسیقی سکولار (غیر دینی و غیر روحانی) بود. به اعتقاد بعضی از منتقدان، Infidels بهترین کار بعد از آلبوم Blood On the Tracks، از نظر شعر و ملودی است. واکنش منتقدان و طرفداران به آلبوم، بعد از سال ها بهتر شده بود. با اینکه بسیاری از طرفداران و منتقدان از حذف ناگهانی برخی از آهنگ ها از آلبوم، قبل از مسترینگ نهایی آلبوم، ناامید شده بودند، عمدتا به خاطر آهنگ Blind Willie McTell، که به دیدگاه بعضی یکی از بهترین کارهای باب دیلن است و هشت سال بعد از این آلبوم منتشر شد. علی رغم این که از Infidels به عنوان آلبومی با مضامین سکولار یاد می شود، اما بیشتر آهنگ هایی که در دوره ضبط این آلبوم، ضبط شده اند، از علاقه شدید دیلن به مضامین مذهبی و تصویر سازی های دینی سرچشمه می گیرد.
I And I یکی از ترانه های این آلبوم است که بر اساس نظر منتقد و نویسنده تیم رایلی (Tim Riley)، آهنگی ست که افسانه دیلن را به روز می کند، اگر چه این، حس دلسوزی به خود را جانشین بدبینی ای، که می توان آن را در آلبوم پیدا کرد، می کند. رایلی معتقد است که این آهنگ به نوعی سیاحت و گردشی در فاصله ی موجود بین هویت درونی و شخصیت ظاهری دیلن است.
به احتمال بسیار زیاد، دیلن لفظ I And I از اصطلاحی راستافاری (Rastafarian term) وام گرفته است. جنبش راستافار یا راستافاری یک ایدئولوژی معنوی بر پایه دیدگاهِ آفریقایی است که در سال ۱۹۳۰ در جامائیکا بوجود امد. گاهی اوقات این جنبش به عنوان یک دین توصیف شده است اما از سوی بسیاری از پیروانش به عنوان یک "راه زندگی" شرح داده شده است.
در دهه ۱۹۳۰ سیاهان آمریکا در تلاش برای کسب آزادی های مدنی و گذار از دوران برده داری به شهروندی بودند و آرزوی بازگشت به آفریقا را در سر میپروراندند و «پان آفریکانیسم» Pan-Africanism (همبستگی ملل آفریقا) بر سر زبانها افتاد. یکی از رهبران این جنبش مارکوس گاروی، ناشر، روزنامه نگار، کار آفرین، حامی و مبارز نهضت ملی گرایی سیاه پوستان بود که در جامائیکا متولد شد. از گاروی بیشتر به عنوان قهرمان و حامی جنبش «بازگشت به افریقا» ، جنبشی که مردمان آفریقایی را به بازگشت به سرزمین اجدادشان ترغیب کرد، یاد می شود. او همچنین پیشگام برجسته جنبش راستافاری به حساب می آید. گاروی اعلام کرد که از مردمان افریقایی می خواهد که افریقا را باز پس گیرند و خواستار خروج قدرت های استعماری اروپایی شد.
مارکوس گاروی در تلاش برای یافتن نمادی برای همبستگی ملل آفریقایی، در دهه 1920 گفته بود : "به آفریقا بنگرید، آنگاه که پادشاه سیاه بر تخت می نشیند و آزادی چه نزدیک است." راستافاری ها این گفته را پیشگویی ای در خصوص تاج گذاری هایله سلاسی تلقی کردند. هایله سلاسی، با نام اصلی تافاری ماکونن ولدمیکائل، آخرین شاه آفریقا بود که نزدیک شصت سال با قدرت و جبروت بر اتیوپی حکم راند. هایله سلاسی در سال 1930 تاج امپراطوری کشور اتیوپی را بر سر گذاشت. اتیوپی در آن دوران تنها کشور آفریقایی بود که در استعمار هیچ کشور اروپایی قرار نداشت. امری که موجب شد تا هایله سلاسی بدل به بتی برای بعضی از آفریقایی ها شود. شماری از آفریقایی ها اعتقاد داشتند که سلاسی خدایی است که به زمین فرستاده شده تا ستمدیدگان آفریقایی را به سوی آزادی هدایت کند و این چنین شد که جنبش راستافاری شکل گرفت.
پیروان دین جدید، هایلهسلاسی را پرستش میکردند و معتقد بودند که روح حضرت مسیح در او حلول کرده است. نخستین راستاها در جنبش بازگشت به آفریقا در جامائیکا نقش داشتند. جنبش راستافاری را می توان به ویژه در زمینه آموزه هایش به عنوان جوشش یا بسط فلسفه گاروایست به شمار آورد. گاروی به درون مایه اصلی و رایج بیشتر قطعات موسیقی رگه تبدیل شده است چرا که تاثیری ژرف و شگرف بر اندیشه رهایی طلب راستافاری داشت. راستافاری ها موهای خود را بلند میکنند و میبافند و گاه طره های بلند موی بافته را در کلاههای کیسه مانندی که «راستاکاپ» rastacap مینامند، می گذارند. (جالب است که بدانید که باب مارلی عزیز هم برای مدت بسیار زیادی پیرو جنبش راستافاری بود.)
وقتی آفریقایی ها در کشور های دیگر به عنوان برده، کار می کردند، زبان های آفریقایی بین آن ها کم رنگ و فراموش شد. درمان راستافاری ها برای این وضعیت، ایجاد یک فرهنگ لغت اصلاحات و گویش، که منعکس کننده تمایل آن ها برای استفاده از زبان و روبرو شدن با چیزی که آن ها آن را سردرگمی در جامعه ای رو به انحطاط و فاسد که آن را بابیلون می نامیدند، بود. I And I یکی از این کلمات است که به گفته راستافاری ها، استناد بر یکتایی خدا (Jah) و هر انسان است. I And I بیانی برای جمع زدن مفهوم یگانگی است، یعنی خدا در درون همه ی ما وجود دارد و ما در حقیقت یک نفر هستیم! تفسیر دیگر از این کلمه این است که تمام افراد (You And Me) در برابر خدا (Jah) مساوی هستند( به طور کلی در انگلیسی جاماکیایی، I جایگزین me می شود!).
I And I می تواند اشاره ای هم به روایت تورات از گفتگوی بین موسی و پرورگاردش نیز باشد. وقتی موسی در کوه طور «شعله آتش»ی را دید و به سویش رفت، جویای نام پروردگارش بود و میخواست بداند او را چگونه بخواند… پاسخش این بود:
"اِهیه اَشِر اِهیِه (אהיה אשר אהיה) «هستم آنکه هستم» (I Am That I Am)"
در آهنگ I And I، دیلن با دگرگون کردن بیان راستافاری ها برای "خدا و انسان" به اندیشه و تفکری برای تغییر خودش در طول زمان، به مقابله با وزن هویت های هنری قدیمی اش می پردازد.
-----------------------------------
I And I
Been so long since a strange woman has slept in my bed.
Look how sweet she sleeps, how free must be her dreams.
In another lifetime she must have owned the world, or been faithfully wed
To some righteous king who wrote psalms beside moonlit streams.
I and I
In creation where one's nature neither honors nor forgives.
I and I
One says to the other, no man sees my face and lives.
Think I'll go out and go for a walk,
Not much happenin' here, nothin' ever does.
Besides, if she wakes up now, she'll just want me to talk
I got nothin' to say, 'specially about whatever was.
I and I
In creation where one's nature neither honors nor forgives.
I and I
One says to the other, no man sees my face and lives.
Took an untrodden path once, where the swift don't win the race,
It goes to the worthy, who can divide the word of truth.
Took a stranger to teach me, to look into justice's beautiful face
And to see an eye for an eye and a tooth for a tooth.
I and I
In creation where one's nature neither honors nor forgives.
I and I
One says to the other, no man sees my face and lives.
Outside of two men on a train platform there's nobody in sight,
They're waiting for spring to come, smoking down the track.
The world could come to an end tonight, but that's all right.
She should still be there sleepin' when I get back.
I and I
In creation where one's nature neither honors nor forgives.
I and I
One says to the other, no man sees my face and lives.
Noontime, and I'm still pushin' myself along the road, the darkest part,
Into the narrow lanes, I can't stumble or stay put.
Someone else is speakin' with my mouth, but I'm listening only to my heart.
I've made shoes for everyone, even you, while I still go barefoot.
I and I
In creation where one's nature neither honors nor forgives.
I and I
One says to the other, no man sees my face and lives.
--------------------------------------------------------
لینک منبع: http://bobdylanmusic.blogfa.com/post-61.aspx
این آهنگ هم تقدیمی به هیوا :))
شـــاد باشید و با مرام! ^_^ :)) 3>