یکی از بهترین شعر های امینم
ب احتمال زیاد شما خودتون داستانشو میدونید ولی برا اونا ک نمیدونن:
داستان در مورد شخصی به نام stan است که عاشق امینم است و همه کار های امینم را تکرار میکند
حتی مو های خود را به شکل slim shady رنگ کرده است.
و به امینم هم نامه مینویسد و ازش میخواد که به نامه هاش جواب بده و یا باش تماس بگیره.
اما امینم جواب نمیدهد و استن هم زن وبچه اش را در صندوق عقب ماشین گذاشته وبا خودش به دریا می اندازد.
و تازه امینم هم زمانی به نامه استن جواب میدهد که دیگر دیر شده است
اینم ترجمه:
(ن داستان ن ترجمه کار من نیست اگه اشکالی داشت)
دایدو:
چاییم سرد شده
تعجب می کنم اصلا چرا از تخت خوابم اومدم بیرون
ابرهای بارونی صبحگاهی پنجرمو پوشونده و چیزی رو نمی تونم ببینم
حتی اگر هم بتونم فرقی نمی کنه چون همه چی خاکستریه
به جز عکس تو رو دیوار
که یادم می اندازه این اوضاع خیلی هم بد نیست ، نه خیلی هم بد نیست
استن:
اسلیم عزیز ! برات نوشتم هر چند تو هنوز جوابمو ندادی
سلولمو ترک کردم ، پیجر و تلفن خونمونم گذاشتم اون پشت (منظور پشت پاکت نامه است)
پاییز قبلی دو تا نامه فرستادم
حتما اونارو نگرفتی
احتمالا مشکل توی اداره پست بوده یا یه همچین چیزی
گاهی وقتی ادرس ها رو یادداشت می کنم ، خرچنگ قورباغه می نویسم
اما به هر حال
ولش کن ، چی شده مرد ، دخترت چطوره ؟
راستی نامزدم هم حامله ست ، واسه پدر بودن مناسب نیستم
اگه یه دختر داشتم ، مثلا چی باید صداش کنم ؟
اسم بانی رو براش انتخاب کردم
درباره عمو رونی هم خوندم ، متا سفم
من یه دوست داشتم که خودش رو بخاطر یه اشغال که نمی خواستش کشت
می دونم اینارو هر روز می شنوی
اما من هوادار بزرگ توام
حتی اون مزخرفات زیر زمینی و غیر مجازی هم که انجام داده بودی دارم
اتاقمو پر از پوسترات و عکسات کردم
پسر
کارهای جفنگی هم که بیرون دادی ، دوست دارم . خیلی چاق و چله بود.
به هر حال
امیدوارم این مردو دریابی ، منو برگردون تا گپ بزنیم
قربانت ، هوادار بزرگ تو ، استن !
دایدو:
چاییم سرد شده
تعجب می کنم اصلا چرا از تخت خوابم اومدم بیرون
ابرهای بارونی صبحگاهی پنجرمو پوشونده و چیزی رو نمی تونم ببینم
حتی اگر هم بتونم فرقی نمی کنه چون همه چی خاکستریه
به جز عکس تو رو دیوار
که یادم می اندازه این اوضاع خیلی هم بد نیست ، نه خیلی هم بد نیست
استن :
اسلیم عزیز ، هنوز تماس نگرفتی و یه نوشته هم ندادی
امیدوارم شانس داشته باشی
دیوونه نیستم
فکر می کنم تو عارت بیاد جواب هوادارات رو بدی
اگه نمی خوای بیرون کنسرت باهام حرف بزنی
مجبور نیستی
اما می تونی که یه عکس برای متیو امضا کنی
اون برادر کوچیکمه. پسر ، فقط ۶ سالشه !
ما تو اون هوای سرد واسه خاطر تو ۴ ساعت منتظر موندیم
تو هم فقط گفتی نه !!
این خیلی نامردیه پسر ، تو بت لعنتی اون شدی
اون می خواد درست عین تو باشه !
خیلی بیشتر از من ، تو رو دوست داره
دیوونه نیستم ، اما دوست ندارم دروغ بگم
یادت می یاد توی دنور همدیگه رو دیدیم ؟ گفتی اگه برات بنویسم
جوابمو می دی ، ببین یه جورایی دوستت دارم
هیچ وقت بابامو نشناختم
قدیما مامانمو گول می زد و کتکش می زد
می تونم چیزهایی رو که تو اهنگات می گی همزاد پنداری کنم
وقتایی که یه روز گند داشته باشم
سرگردون می شم و یه امینم می ذارم
چون واقعا دیگه چیز گند نمی گیرم
وای که این کثافت وقتی افسرده ام کمک می کنه
حتی یه خالکوبی اسمتم روی سینه ام دارم
بعضی وقتا بدن خودمو می برم تا ببینم چطور خونریزی می کنه
مثل ادرنالین می مونه
درد و رنج واسه من مثل یه حمله ناگهانیه
ببین ، هر چی که تو می گی واقعیه
و منم بهت احترام می ذارم چون تو اینها رو می گی
نامزدم حسوده ، چون ۲۴ ساعته هر روز هفته از تو حرف می زنم
اما اون تو رو اونجور که من می شناسم نمی شناسه ، اسلیم ! هیچ کس نمی شناسه !
اون نمی دونه واسه ادمایی مثل ما که در حال رشدند چی خوبه
تو باهام تماس می گیری
من بزرگترین هوادار تو می شم که تا حالا داشتی
ارادتمندت ، استن . پی نوشت : ما باید با هم باشیم
دایدو:
چاییم سرد شده
تعجب می کنم اصلا چرا از تخت خوابم اومدم بیرون
ابرهای بارونی صبحگاهی پنجرمو پوشونده و چیزی رو نمی تونم ببینم
حتی اگر هم بتونم فرقی نمی کنه چون همه چی خاکستریه
به جز عکس تو رو دیوار
که یادم می اندازه این اوضاع خیلی هم بد نیست ، نه خیلی هم بد نیست
استن:
اقای عزیز " من خیلی دوست دارم با هوادارام حرف بزنم یا براشون بنویسم "
این اخرین بسته ایه که برات می فرستم
شش ماه گذشته ولی هنوز یه کلمه هم نیست ، اینو پیدا نمی کنم
می دونم تو دو نامه اخر منو گرفتی
من ادرسشو کامل نوشتم
این که برات فرستادم کاستمه . خدا کنه گوش کنی !
الان تو ماشینم ، تو بزرگراه با سرعت ۹۰ تا
هی اسلیم ! <پنج تا بطری ودکا رفتم بالا ، رانندگی اینجوری جرات می خواد ! >
اون اهنگ فیل کالینزو توی البوم " هوای شب " گوش دادی؟
درباره یه پسرس
که می تونست یه پسر دیگه رو از غرق شدن نجات بده
اما این کارو نکرد
بعدش فیل همشو توی نمایش خودش نشون داد
که اونو پیدا کرده
تو می تونی منو از غرق شدن نجات بدی
حالا خیلی دیر شده ، حالا من هزاران متر فرو رفتم ، خوابم میاد
فقط هم یه نامه بی ارزش یا یک تماس تلفنی می خواستم
امیدوارم بفهمی که همه عکساتو از روی دیوار کندم و پاره شون کردم
اسلیم دوستت دارم !
ما می تونستیم با هم باشیم ، درباره اش فکر کن !
اما خرابش کردی
ارزو می کنم نتونی بخوابی و رویاشو ببینی
وقتی هم تو رویایی
امیدوارم نتونی بخوابی و ازش وحشت کنی و جیغ بکشی
امیدوارم وجدانت وجودتو بخوره
و نتونی بدمن من نفس بکشی
ببین اسلیم ( جیغ کشان ) خفه شو ! دارم سعی می کنم حرف بزنم
هی اسلیم ، این نامزدمه که داره جیغ می کشه توی چمدون !
اما من گلوشو بریدم ! فقط اونو اویزون کردم !
ببین من دیگه دوستت ندارم
چون چون اگه اون خفه بشه ، بیشتر رنج می کشه
و اخر سرش می میره
خب ، بزن بریم ، الان تقریبا رو پل ام
اه کثافت ، یادم رفت ، باید حدس می زدم چطور اینو پست کنم ؟
( پنجه کشیدن روی لاستیک ها ، برخورد اصوات ، ماشین داخل اب می افتد )
امینم:
استن عزیزم ، دلم می خواست زودتر از اینها برات بنویسم
اما خیلی سرم شلوغ بود
گفته بودی که الان نامزدت بارداره ، چند ماهه است ؟
ببین
من واقعا از اینکه تونستی برای دخترت اسم بذاری خوشحالم
یک امضا هم برای برادرت فرستادم
اونو روی کلاه استارتر تو نوشتم
متاسفم که نتونستم تو را توی نمایش ببینم
احتمالا متوجه ات نشده بودم
فکر نکن که عمدا این کار رو کردم ، تا مثلا تو رو نپذیرم
و
این مزخرفات که گفتی دوست داری مچ دستت رو ببری چی بود ؟
این حماقت ها مخصوص اونهاست ، بس کن ، چه غلطی با خودت داری می کنی ؟
عجب عقایدی داری استن
فکر کنم به مشاوره احتیاج داری
وقتی می خوای از روی دیوارها بپری پایین
باید از باسنت کمک بگیری
و منظورت از این جفنگ که گفتی باید با هم باشیم چی بود ؟
این جور اراجیف منو وادار می کنه که دیگه نخوام شخص دیگه ای رو ملاقات کنم
من واقعا احساس می کنم تو و نامزدت احتیاج دارید با هم باشید
یا شاید بهتر باشه که تو با اون رفتار بهتری داشته باشی
امیدوارم این نامه به دستت برسه و بخونیش
فقط امیدوارم به موقع به دستت برسه
قبل از اونکه به خودت صدمه بزنی
فکر می کنم که بهتر شده باشی ، بهترم می شی
اگه فقط یه خورده راحت باشی . خوشحالم که تونستم مایه الهام تو باشم
اما استن
چرا انقدر دیوونه ای ؟
سعی کن بفهمی که من تو رو به عنوان یک هوادار می خوام
من اصلا دوست ندارم تو از این جور خل بازی ها در بیاری
چند هفته پیش یه خبر دیدم که یک نفر یه کار احمقانه کرد
و این مریضم کرد
یکی از این بچه فکلی ها مست کرده بود ، رفته با ماشینش از روی پل سقوط کرده
تازه نامزدشم توی چمدون گذاشته بوده
و اونم حامله بوده و یه بچه تو شکمش بوده
اونها توی ماشین یک نوار پیدا کردند اما نشد بفهمند توش چی ظبط شده
بیا راجع بهش فکر کنیم ... اسمش بود ...!! این تو بودی !!!؟؟
لعنت !