FARHAD realpolisصبح دیر پا شدم خیلی سرم درد میکرد اصلا یادن نبود امروز فیناله چمپیون مریض شده بودم صبحونه نخوردم ناهارم نتونستم بخورم حالم خیلی خراب بود نمیتونستم رو پام وایستم
با بابام رفتم دکتر
اونجا سرم زدن بعد که اومدم خونه بازم خوابیدم یه لحضه شب بیدار شدم گیج بودم و گرسنه
دیدم همه خوابن ساعتو نگاه کردم دیدم ساعت ۱۱ با خودم فکر کردم گفتم امروز یه اتفاقی قرار بود بیوفته سریع یاد فینال لیسبون افتادم تلوزیونو باز کردم برنامه گزارش ورزشی میداد یدفعه جون گرفتم گرسنگی یادم رفت
دیقه نود که شد چشام پر اشک شد گفتم ۱۰ سال نتونستیم چمپیون بگیریم اینم فرت
وایستاده بودم که ناگهان خداوندگار راموس گل زد
بعدش رفتم سجده و خدا رو شکر کردم