مطلب ارسالی کاربران
اصلا علی ضیا کی هست؟
حاشيه ويژه بازي پرسپوليس و استقلال اهواز، حرفي بود كه سوشا مكاني بعد از پايان مسابقه زد: «اين پيروزي را به همه هواداران پرسپوليس و به خصوص علي ضيا تقديم ميكنم.» اين جملات سنگربان سرخپوشان بازتابهاي زيادي در فضاي مجازي داشته و خيليها آن را به نوعي كري غيرمستقيم براي استقلاليها تعبير كردهاند. اين البته اولين باري نيست كه مكاني از ضيا حمايت ميكند. دو هفته پيش هم بعد از آن قيل و قالي كه راه افتاد و ضيا را ممنوعالتصوير كردند، سوشا اين پست را در حمايت از اين مجري تلويزيوني روي صفحه شخصياش گذاشت: «رفیق تو عضوی از خانواده مایی. پسر باادب و با اصل و نسبی هستی. امیدوارم پیش خدا سربلند باشی. نگران نباش اسطورهها از جنس خدا بخشنده هستند. پرویز خان هم اسطوره فوتبال ایرانه و مطمئنم چیزی ازت به دل نمیگیره. زود بیا که خودم طرفدار پروپاقرص برنامههاتم.»
مگر تو ايراني نيستي؟
شايد كمتر كسي به ياد بياورد كه همين سوشا مكاني، كسي كه امروز خودش را هوادار سرسخت اجراهاي ضيا معرفي ميكند، دو سال پيش و بعد از صعود تيم ملي كشورمان به جامجهاني چطور از خجالت اين مجري تلويزيوني درآمده بود! سوشا در تيرماه سال 92 مصاحبهاي انجام داد و در آن مدعي شد علي ضيا تنها دو روز پيش از بازي مرگ و زندگي ايران و كرهجنوبي، روحيه تيم ملي را تضعيف كرده بود. بخشي از حرفهاي آن روز سوشا را بخوانيد: «ما در كره بوديم و به خاطر اختلاف زماني كه داشتيم، برنامه ويتامين3 را از تلويزيون ايران ميديديم. اين برنامه ساعت ۷ صبح از تلويزيون ايران پخش ميشود. مجري برنامه يعني علی ضیا، درست يكي دو روز مانده به بازي حساس مقابل كرهجنوبي در ميآيد و ميگويد رحمان احمدي نبايد گل بخورد تا تيم ملي به جامجهاني برود. آن وقت مهدي رحمتي را برداريم و بياوريم تا در جامجهاني درون دروازه تيم ملي بايستد. اين يعني چه؟ مگر اين آقا ايراني نيست؟ اصلا چكاره است كه درباره تيم ملي نظر مي دهد؟ چطور در رسانه ملي به خودش اجازه ميدهد اين حرفها را بزند؟ آن هم دو روز مانده به بازي با كره.» جالب اينجاست كه سوشا مهرماه 93 و زماني كه علي ضيا از ويتامين3 رفته بود، همراه با حنيف عمرانزاده دعوت اين برنامه را پذيرفت؛ گو اينكه چند ماه بعد و پس از پايان داربي 80 با همين جناب عمرانزاده هم دعوا كرد و زد و خورد راه انداخت!
تكرار تراژدي علي دايي
اين البته اولين باري نيست كه رابطه بين سوشا مكاني و يك نفر ديگر، دچار چنين نوساناتي ميشود. حادترين نمونه از روابط سينوسي او با ديگران، قطعا مربوط به تعاملش با علي دايي ميشود. سوشا زماني كه سنگربان استيلآذين بود، بعد از آن بازي معروف با پرسپوليس كه تحت تاثير گل لحظات پاياني و البته عدم رعايت بازي جوانمردانه توسط سرخپوشان قرار گرفت، كلي گريه و زاري راه انداخت و اظهار تاسف كرد از اينكه روزي علي دايي اسطورهاش بوده است. چند سال بعد هنگام نبرد پرسپوليس و فولاد در جام حذفي، موقعيت مناسبي فراهم شد تا سوشا انتقامش از دايي را بگيرد. او با موفقيت در مهار ضربات پنالتي پرسپوليسيها، تيم دايي را حذف كرد و بعد چند بار از خوشحالي دور استاديوم چرخيد. فريادهاي معروف «خدا آن بالاست» از سوي سوشا، بعد از هر دوي اين بازيها در حافظه هواداران فوتبال باقي مانده است. چند ماه بعد اما، مكاني ناگهان تصميم گرفت دعوت علي دايي را قبول كند و به پرسپوليس برود. واضح بود كه اين مرتبه، باز هم نوبت به تعريف و تمجيد از دايي ميرسيد و جايي براي پرداختن كدورتهاي گذشته باقي نميماند!