همچنان حرکت تاریخی استاد علیفر در مسابقه آقای گزارشگر از خاطرمان نرفته است. زمانی که یکی از شرکت کنندگان رو به سرهنگ می کند و می گوید : گزارشگری کار سختی است. علیفر قیافه حق به جانبی می گیرد و با نهایت احساس خود می گوید :” بله!!!”
به نظر می رسد که سختی گزارشگری به حدی بوده است که استاد علیفر را به مرز جنون کشانده است. کسی که عزم خود را جزم کرده تا سوهان روح مخاطب باشد و با جملاتی بی ربط و البته ورود نظرات نه چندان دلچسب خود اعصاب هوادار را خرد کند.
او می گوید که گرت بیل را دوست ندارد چون قیمتش 100 میلیون است و با این پول می توان یک باشگاه را ساخت! می گوید از نظر او فیگو باید بهترین بازیکن تاریخ پرتغال باشد نه رونالدو چرا که همه فیگو را در تیم برتر تاریخ خود می دانند و …!
سرهنگ جان ما نخواهیم نظر تو را بشنویم چه کسی را ببینیم؟ به پیر به پیغمبر هدف ما تماشای فوتبال است. هر کسی نداند ما که می دانیم گزارش ضعیفت باعث می شود که هر چند ماه یک بار توسط شبکه از گزارشگری محروم شوی، پس برادر چرا قدر فرصتت را نمی دانی؟
بدتر از همه نحوه تغییر لحن صدای اوست. قریب به 80 از 90 دقیقه بازی طوری صحبت می کند که گویی لالایی می خواند و مخاطب هم ارام آرام چرتش می زند اما به وقت گل چنان فریاد یم زند که نه تنها محقل خانه بلکه کل همسایه ها از جا می پرند تا بفهمند که چه خبر است!
واقعا تاسف بار است. گزارشگران با استعدادی مثل علیرضا دهقانی و … پشت خط مانده اند تا سرهنگ طنازی کند و روی مخ مخاطب برود. این که چه کسی همچنان حامی چنین گزارشگران تاریخ مصرف گذشته ایست، خدا می داند!