مورینیو همیشه حرف می زند. در مصاحبه ها شرکت می کند و با تک تک خبرنگاران گفتگو می کند. گاهی سر و صدا به راه می اندازد و گاهی پدر مهربانی می شود که از همه تعریف می کند. گاهی به مربی حریف می تازد ، گاهی به داور. گاهی به اتحادیه و گاهی به بازیکن خودش. اما گاهی هم برعکس، همه ی اینها را تا عرش بالا می برد. ونگر که تا دیروز پیرمرد تمام شده ای بود ، معیار خودش در ثبات لقب می دهد. حملات لفظی راجرز را با مهربانی و لحن پدرانه پاسخ می دهد و خلاصه از دیگر مربیان رقیب ، حتی گواردیولا تعریف و تمجید می کند!
ساده لوحانه این است که مورینیو را یک فرد دم دمی مزاج بدانیم. چرا که واقعیت چیز دیگریست. رسانه برای این مرد حرفه ای که از همان جوانی ذهن تحلیل گرش تحسین بزرگان مربی گری مثل رابسون و فن خال را برانگیخت، قطعا وسیله ای برای درد دل کردن و نق زدن نیست. رسانه برای مورینیو یکی از ابزارهای کارش است . او مربی است و با بازیکنها ، کادر فنی ، مدیران و رسانه ها اهدافش را پیش می برد. رسانه همچون یک بازیکن از تیم، ابزاری در دست اوست تا از آن به نفع موفقیت تیمش استفاده کند. فرگوسن کبیر که خودش استاد استفاده از رسانه بود ، در این زمینه مورینیو را برتر از خودش می دانست. کمتر پیش می آید که مورینیو در مصاحبه هایش بی هدف حرفی بزند. او در فاصله ی کوتاه بعد از بازی تا کنفرانس مطبوعاتی، به سرعت با توجه به مصالح تیم و آینده باشگاه استراتژی مصاحبه اش را تعیین می کند و خطوط کلی آنچه می خواهد بگوید را می داند. اگر که زیادی احساساتی شده باشد یا مصاحبه برایش کارکردی نداشته باشد، دستیارش را می فرستد. که البته با این کار به دستیارانش هم اعتماد به نفس می دهد.
غرض از نگارش این مطلب مصاحبه ی آخر مورینیو بعد از باخت 3 بر صفر به وردربرمن در پیش فصل بود. مصاحبه ای که همه چیز را به گردن داور انداخت و طوری به داور بیچاره حمله کرد که سر و صدای خیلی ها در آمد که مورینیو حتی در بازیهای دوستانه هم طاقت باخت ندارد و به داور حمله می کند. اما حقیقت این است که مورینیو از این واکنش ها نه فقط ناراحت نشده است ، بلکه خوشحال نیز هست. چرا که این ، همان چیزیست که او می خواست.
برای کشف رمز از مصاحبه های مورینیو نباید احساساتی و ساده انگارانه برخورد کرد. باید کمی در مسائل عمیق شد. در زمان به عقب برگشت یا در زمان به جلو رفت و همه چیز را پیرامون تیم و باشگاهش زیر نظر داشت. چرا که مورینیو همچون یک شطرنج باز به کارش نگاه می کند. مهمترین قدم برای کشف زیرمتن مصاحبه های مورینیو ، پیدا کردن مخاطب اوست.
وقتی خوزه مورینیو به چلسی بازگشت ، چیزهای زیادی را باید تغییر می داد. از ترکیب بازیکنان تیمش گرفته تا تعامل با آکادمی و سازمان جوانان باشگاه. از بازسازی استحکام دفاعی تیم تا بازگردادن روحیه برنده بودن به باشگاه و بازیکنان.
این آخری یکی از مهمترین رسالتهای مورینیو برای شروع به کار دوباره در چلسی بود. او خوب می دانست که اگر بخواهد دوباره چلسی را به تیمی همیشه مدعی در جامها و با ثبات و تداوم در بازهای مکرر و زیاد تبدیل کند ، باید اعتماد به نفس تیم را برگرداند و روحیه ی پیروزی را در آنها دوباره زنده کند. - چیزی که پس از قهرمانی در اروپا و تجربه کردن یک فصل پر باخت، به کلی از بین رفته بود و چلسی دیگر آن روحیه ی جنگندگی و انگیزه ی پیروزی را نداشت. –
مورینیو می دانست که برای دمیدن روحیه ی پیروزی و برتری طلبی در تیمش باید جلوی باخت تیم را بگیرد. تیمی که باختهای زیادی را در یک فصل تجربه کند ، حتی اگر گاهی پیروزیهای خوبی کسب کند ، دیگر خودش را یک برنده ی تمام عیار نمی داند. پس مورینیو به سرعت دست به کار شد و در فصل اول تمام توانش را صرف بازسازی سازمان دفاعی چلسی کرد؛ تیمی که کمتر گل بخورد ، کمتر می بازد!
هر چند چلسی فراتر از حد انتظار خوزه ظاهر شد ، اما او مجبور بود برای برای جلوگیری از باختن و از دست رفتن روحیه ی تیم ، در بعضی بازیها تیمش را بیش از حد دفاعی بچیند . هر چند به حمله ی همه جانبه ی منتقدان منجر شود! او خوب می دانست که باخت ، به خصوص در مقابل بزرگان جزیره ، دوباره اعتماد به نفس تیم را از بین می برد. مهم بود که تیم در فصل اول حضور مورینیو خیلی کم ببازد. به خصوص در مقابل مدعیان.
مورینیو به این هدف رسید ، اما اینکه تیمش به هیچ جامی نرسید، باعث شد شخصیت برنده بودن ، آن طور که باید و شاید در تیمش ریشه نزند. پس همه چیز به فصل بعد موکول شد. فصلی که در راه است. بازیهای تدارکاتی پیش فصل چیده شد. در حالیکه رقبا در امریکا مشغول برگزاری بازیهای بزرگند، چلسی در اروپا با تیمهای کوچک بازی می کند. این انتخاب خوزه است. او نمی خواهد پیش از شروع فصل تیمش ببازد تا هر چه رشته است پنبه شود.
همه چیز خوب پیش می رود تا اینکه وردربرمن با انگیزه در روز سرد بازیکنان چلسی و البته تاثیر گذاری نسبی داور، چلسی را می برد و اتفاق می افتد آنچه نباید می افتاد. اما همان چند اشتباه داور، ابزار لازم را برای مصاحبه به مورینیو می دهد. او به اتاق کنفرانس می رود و با شدت و حدت و عرق بر پیشانی نشسته به داوری می تازد. همه ی نگاهها به دعوای دوباره ی مورینیو و داور معطوف می شود. سوالات، دیگر پیرامون عملکرد ضعیف بازکنان چلسی نیست. همه سعی می کنند مورینیو را قانع کنند که موضعش در مقابل داوری به جا نیست و او باید مسئولیت شکست را به عهده بگیرد. بعد از آن در افکار عمومی، این مورینیو و داور هستند که موضوع صحبتند. باز هم خوزه خودش را سیبل کرده تا نگاهها از بازیکنانش دور شود. مخاطب اصلی این مصاحبه بازیکنان چلسی هستند؛ او می خواهد به روش غیر مستقیم که تاثیرگذاری بیشتری دارد، به بازیکنانش بگوید که شما بازنده نیستید. علت این باخت شما نبودید. داور بود!
چلسی در آستانه ی شروع فصل به تنها چیزی که نیاز نداشت، باخت بود . و حالا که این اتفاق با وجود همه ی پیشگیری ها رخ داده، بازیکنان باید باور کنند که علت این باخت ، ضعیف بودن آنها نبوده، چرا که آنها مردانی همیشه پیروز هستند. راز برنده بودن، برنده بودن است!