پیشینه با شکوه؛
باشگاه سویا، یک باشگاه سنتی و ریشه دار در سرزمین
ماتادورهاست. سویا نخستین باشگاه تاریخ فوتبال اسپانیاست که در سال 1890 میلادی (132 سال پیش) توسط تعدادی مهندس کشتی سازی اسپانیایی و بریتانیایی تاسیس گردید. این باشگاه در دهه های 40 و 50 میلادی دوران درخشانی داشت که طی آن توانست لالیگا و کوپا دل ری را فتح نماید و به عنوان یکی از قدرتهای فوتبالی اسپانیا خودنمایی کند.
بحران
پس از آن سالهای درخشان، سویا دچار مشکلات عدیده مالی شد که سبب شد بهترین بازیکنانش را به دیگر تیمها واگذار کند و از دوران پرشکوهش فاصله بگیرد. از آن زمان تا اوایل هزاره جدید، هواداران سودای داشتن تیمی قدرتمند را داشتند. تیمی که بتواند از نام پرآوازهاش دفاع نماید: ال گرانده د آندلسیا.
ولی آرزوی تیفوسیهای سویلیستا همچون زیبارویان رخ نمینمود. هر از چند گاهی سویا با سرمربیانی چون میگوئل مونیوز افسانهای، مکس مرکل، ارنست هاپل و کارلوس بیلاردو فصول خوبی را سپری نمود. ولی ثبات از این تیم رخت بربسته بود. بیش از 50 سال از آخرین جامی که باشگاه فتح نموده بود، میگذشت.
مشکلات مالی همچنان گریبان گیر روخی بلانکوس بود. تا جایی که کار به فروش زمینهای اطراف رامون سانچزپیسخوان به بانک برای پرداخت بدهیها کشید. فروش بازیکنان گزینه دیگری برای جبران هزینه.ها بود. این جا بود که سانچز پیسخوان(که ماتادور ها به خاطر پر سر و صدا بودنش به آن لقب لابومبونرا د نرویون دادهاند) در ماتم فرو رفت. سقوط به دسته دوم با بدهیهای انبوه. گروهی پیشنهاد دادند تا باشگاه منحل شود تا بدهیها از این سنگین تر نشود.
قهرمان وارد میشود
سال 2000 میلادی نقطه عطفی برای تاریخ نرویونِنسِس بود. در این سال رامون رودریگز وردخو ملقب به "مونچی" عهده دار سمت مدیر ورزشی در باشگاه سویا گردید. مونچی تمام دوران بازی خود را در این باشگاه سویلی گذرانده بود. وی دو هدف را برای خود مجسم نمود.
یکی پیشرفت و ساماندهی آکادمی باشگاه و دیگری استعدادیابی از سراسر جهان به منظور یافتن بازیکنان مستعد برای جذب و پرورش آنها. در ابتدا کمتر کسی امیدی به موفقیت مونچی داشت، ولی گذشت زمان چیز دیگری را ثابت نمود. مونچی در هر دو زمینه مد نظرش موفق بود. هم آکادمی باشگاه پیشرفت چشمگیری داشت و بازیکنانی چون سرخیو راموس، دنی آلوز، خوزه آنتونیو ریس، کارلوس مارچنا، خسوس ناواس ، آنتونیو پوئرتا و ... را معرفی نمود. همچنین توانست با استفاده از سیستم استعداد یابی بی نظیرش که شامل 100 استعداد یاب در ساسر جهان بود، بازیکنانی را با مبالغ بسیار ناچیز جذب نماید. از جمله این بازیکنان میتوان به فردریک کانوته، آندرس پالوپ، لوئیز فابیانو، سیدو کیتا، آدریانو کوریا، آلوارو نگردو، خولیو باپتیستا، گریگوری کریچوویاک، کوین گامیرو، ویتولو، کارلوس باکا، ایوان راکیتیچ، ویسام بن یدر و...اشاره کرد.
هجوم موفقیتها
ثمره زحمات مونچی بالاخره نمایان گشت. سویا در طی این سالها توانست نتایج معجزه آسایی را کسب نماید. سویا در این مدت در
22 فینال حضور پیدا کرد و توانست قهرمانیهای زیادی به دست آورد. از جمله این قهرمانیها میتوان به 6 لیگ اروپا (جام یوفا)، 2 کوپا دل ری، سوپر جام اسپانیا و سوپر جام اروپا اشاره نمود. در تمامی این سالها رتبه سویا در لالیگا تک رقمی بود و اکثراً میتوانست سهمیه اروپایی را کسب نماید. مونچی موفق شده بود پس از مدتها تیمی را که با مشکلات عدیده مالی سقوط نموده بود به تیمی با ثبات تبدیل نماید که دغدغهاش نه ماندن در لالیگا که کسب جام باشد.
هر ساله سویا برای تامین نیازهای مالی خود مجبور به فروش تعدادی از بازیکنان مطرح خود بود. ولی با این همه، موفقیتها همچنان ادامه داشت. جالب است بدانید در هزاره جدید مونچی توانسته است از ترنسفر بازیکنان چیزی حدود 400 میلیون یورو سود خالص برای باشگاه سویا به ارمغان بیاورد. این موضوع عجیب و شگرف، باعث شد توجه دنیا به مونچی و معجزهای که خلق نموده است، معطوف گردد. از جمله آن میتوان به مصاحبه مفصلی که روزنامه گاردین با وی انجام داده است اشاره نمود.
https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&url=https://amp.theguar...
قهرمان به دنبال ماجرامویی جدید
مونچی بعد از حدود 30 سال حضور در سویا چه به عنوان بازیکن و عنوان مدیر ورزشی، قصد ایجاد تنوع داشت. در اواسط سال 2017، با یک خداحافظی با شکوه در سانچز پیسخوان، راهی آ اس رم ایتالیا شد.
چالشهای پسا مونچی
فقدان مونچی برای سویا بسیار سنگین بود. زیرا مونچی علاوه بر این که یک مدیر ورزشی کم نظیر در سطح دنیا به حساب میآمد، در تصمیم گیریهای مهم باشگاه همانند تعیین سرمربی نیز نقشی تعیین کننده داشت. اوج هنر مونچی را میتوان در ترمیم تیم در کمترین مدت زمان و بر طرف کردن نیازهای سرمربی با بازیکنانی با کیفیت و ارزان قیمت مشاهده نمود. این هنر وی باعث میشد که سویا هر ساله علاوه بر فروش چند بازیکن شاخص، بتواند با جذب بازیکنان با استعداد و صد البته ارزان قیمت دیگر، هم خلاء آنان را پر نماید و هم تداوم در موفقیت ایجاد شود. با این همه مونچی رهسپار پایتخت سرزمین چکمه شد. ولی سرنوشت خوبی انتظار باشگاه محبوبش را نمیکشید. همه هواداران انتظار جذب یک مدیر ورزشی کارکشته را داشتند تا بتواند تا حدی فقدان مونچی را جبران نماید. در این هنگام اما خوزه کاسترو رئیس سویا، در طی آن چه که وی صرفه جویی در هزینهها نامید، اسکار آریاس را که تنها در رکرتیوو اوئلوای دسته چندمی سابقه کار کردن داشت به عنوان جانشین مونچی برگزید تا تعجب همگان برانگیخته شود و تردیدها درباره آینده باشگاه بیش از پیش عیان شود.
شاهکار مدیر ورزشی جدید
در اولین تابستان پس از جدایی مونچی، بازیکنانی نظیر ویتولو و یووتیچ و سمیر نصری (قرضی) از سویا جدا شدند. چالش اول انتخاب سرمربی بود. خوزه کاسترو و اسکار آریاس، ادواردو بریتزو را که سابقه هدایت سلتاویگو را داشت برگزیدند. بازیکنان جدیدی که در این تابستان و با قیمتهای گزاف خریداری شدند، از کیفیت لازم برخوردار نبودند. ضعف در سیستم تدافعی تیم که بسیار آشکار بود و باید در تابستان با خریدهای مناسب رفع میشد به حال خود گذاشته شد. خریدهای خط حمله از جمله لوئیز موریل که با 20 میلیون یورو و 20 درصد از سهم فروش آینده خریداری شده بود (گران ترین خرید تاریخ باشگاه سویا) عملکرد بسیار ضعیفی داشت.
قربانی کردن طعمهها
علی رغم شروع امیدوار کننده سویا با بریتزو، پس از مدتی باختهای پرگل از راه رسید. اعتراض هواداران شروع شد. همه اینها سبب اخراج ادواردو بریتزو در ژانویه شد. بریتزو قربانی شد. شاید اگر مونچی در این زمان در سویا حضور داشت، سرنوشت بریتزو طور دیگری رقم میخورد. انتظار این بود که نقاط ضعف تیم که عمدتاً در خط دفاعی بود در ژانویه تا حدودی رفع شود. ولی باز هم این طور نشد. وینچنزو مونتلا مربی بعدی بود. مونتلا میدانست پذیرفتن این شغل چقدر میتواند برای او خطرناک باشد. چه این که او به تازگی هم از میلان اخراج شده بود. در دوران مونتلا ضعف در دفاع به دلایل ذکر شده همچنان پابرجا بود و باختهای پر گل و سنگین هم ادامه داشت.
ولی در فاز تهاجمی شاهد پیشرفت چشمگیری بودیم از جمله؛
- حذف اتلتیکو مادرید در کوپا دل ری در دو بازی رفت و برگشت و راهیابی به فینال کوپا دل ری (نخستین بار از زمان ورود سیمئونه که اتلتیکو در مجموع دو بازی 5 گل دریافت میکند)
- پیروزی مقابل منچستریونایتد در اولدترافورد و حضور در جمع 8 تیم پایانی cl
- بازی بسیار نزدیک و قابل قبول مقابل بایرن مونیخ که تقریباُ سویا با دو گل به خودی حذف شد. سویا در آلیانتس آرنا کلین شیت کرد و نوار 12 برد پیاپی یوپ هاینکس پاره شد.
مونتلا در مصاحبههای خود همچون بریتزو، بارها بر این نکته تاکید کرد که در تابستان و با خریدهای جدید میتوان نتایج را بهبود بخشید.
ولی باخت در فینال کوپا دل ری مقابل بارسلونا و ادامه ناکامیها در لالیگا سبب شد که خشم هواداران به اوج خود برسد. جالب است بدانید آنان بیش از مونتلا به خوزه کاسترو و اسکار آریاس حمله نموده و بیشتر آنان را مقصر این وضعیت میدانستند. کار به جایی رسید که کاسترو از ترس هواداران افراطی سویا (بیریس) که وی را تهدید به مرگ نمودند، به آندلس سفر نکرد.
رئیس باشگاه، با سیاستهای مالی ریاضتی خود (با وجود این که سویا یک باشگاه به شدت سود ده میباشد) در تابستان و عدم درک صحیح از بازار نقل و انتقالات، باشگاه را در بحران فروبرد. بحرانی که برای تسکین موقتی آن و فرار از تیغ تیز تهدیدها و انتقادات، در طی یک فصل، دو قربانی گرفت. مونتلا با همه فراز و نشیبهایش در سویا، نشان داده بود لیاقت آن را دارد که حداقل یک فصل کامل و با تیمی که با نظر خودش بسته شده است، شایستگیهای خود را نشان دهد.
او اخراج شد تا سویا پس از 20 سال (همان سالی که به دسته پایین تر سقوط کرده بود) سه مربی را در طی یک فصل داشته باشد. در تابستان بعدی نیز تغییری حاصل نشد. اسکار آریاس به منظور کاهش فشارها اخراج شد، اما سیستم مدیریتی سویا تغییری نکرد که کاسترو باز هم با سیاستهای خود و به منظور صرفه جویی در هزینهها، کاپاروش را به عنوان مدیر ورزشی جدید سویا برگزید. کاپاروشی که خود بارها در کنفرانس مطبوعاتی اعلام نموده بود به هیچ وجه تجربه و توانایی لازم برای این پست را ندارد!
بازگشت قهرمان به خانه
فصل فاجعه دیگری با آزمون و خطا برای سویا سپری شد. حذف از لیگ اروپا پس از سالها و عدم کسب سهمیه لیگ قهرمانان اروپا. اما شاید امید بخش ترین اتفاق سال برای هواداران سویا در همین زمان رقم خورد. مونچی افسانهای پس از دو سال از سمتش در آ اس رم کناره گیری کرد و دوباره به باشگاه محبوبش سویا برگشت. توئیتی از وی با این مضمون منتشر شد:
قلب هیچ گاه جایی را که در آن بهترین تپشهای خود را داشته است، فراموش نمیکند.
هر چند سخت به نظر میرسد، اما اهالی آندلس باز هم از مونچی انتظار معجزه دارند. انتظار دارند تا بتواند دوباره عطر خوش موفقیت را در جنوب اسپانیا، در آندلس تاریخی، در باغهای پرتقال سویل و در نرویون پراکنده سازد و عطش بُرد را بار دیگر به اِل تایگرس، بزرگان آندلس و پادشاهان جنوب بازگرداند.