الگوهای نمونه مدیریت فوتبال (1): آلمان
آلمان ( و بطور مشخص آلمان غربی تا 1991 ) دارای با ثبات ترین مدیریت و رویه فوتبالی در جهان است. آنها در عمر طولانی و پر افتخار خود موفقیت های بی نظیری چون رسیدن تا 4 نیمه نهایی و 8 فینال جام جهانی که 4 بار آن پیروز بوده اند ( یعنی 12 بار حضور در بین 4 تیم برتر جهان در تمام 21 جام جهانی ) و سه بار نیمه نهایی و شش فینال یورو که همانند جام جهانی سه بار آن برنده بوده اند.
موفقیت جزئی تفکیک ناپذیر از فوتبال آلمان است. گری لینکر اظهارنظری مشهور در این باره دارد: " فوتبال ورزشی است که 22 نفر به دنبال توپ می دوند و در آخر آلمان پیروز می شود! " چیزی که روشن است اینست که هیچ موفقیتی اتفاقی نیست و در پس کامیابی های آلمان ها برنامه ریزی دقیق و بلندمدتی وجود دارد. به عنوان مثال آنها در سال 2001 برنامه ریزی بردن جام جهانی در سال 2018 را شروع کردند و استارت تربیت نسل جدید خود را زدند و چهار سال زودتر نتیجه گرفتند. آنها طی این سالها دو بار نیمه نهایی و دو بار فینال را تجربه کردند.
ثبات تیم ملی فوتبال و فوتبال آلمان تابعی از ثبات نیمکت تیم ملی است. آمار حیرت انگیز فدراسیون فوتبال آلمان ده مربی در طول 110 سال عمر آنهاست. بجز دوران کوتاه اریش ریبک و کلینزمن که هرکدام دو سال سکاندار هدایت تیم ملی بودند، 106 سال و هشت مربی یعنی بطور متوسط بیش از 13 سال و این برای شناسایی دقیق و کامل استعدادها و تربیت آنها در تیم های پایه برای هر مربی کافی است.
ژرمن با این توصیف و تفسیرها دارای چهار دوره شکوفایی و اوج می باشند:
1- دهه پنجاه و اوج گیری اولیه
2- دهه هفتاد و سلطه بر اروپا و جهان
3- اواخر دهه هشتاد تا اواسط دهه نود
4- دهه دوم هزاره سوم
دوره اول
دوره اول اوج گیری آلمان مصادف با مربی گری طولانی مدت سپ هربرگر است. او تیم سوم جهان را در 1936 تحویل گرفت و پس از ویرانی و تعطیل کامل فوتبال آلمان در جنگ جهانی دوم شروع به تاسیس مدارس فوتبال برای باشگاه ها و کمک به آنها برای بازسازی زیرساخت ها و ورزشگاه ها و تشویق آنها برای تربیت استعدادهای جدید کرد. با تلاش های او در 1951 دوباره تیم ملی فوتبال آلمان شکل گرفت و در کمال ناباوری در جام جهانی 1954 قهرمان شد. این اولین عنوان بین المللی ژرمن ها بود و سرآغازی برای تاریخی پر افتخار. از هربرگر با نام معمار عصر جدید فوتبال آلمان یاد می شود. در مکتب او ستارگانی چون فریتز والتر، اووه زیلر، هانس شافر و... به جهان فوتبال معرفی شدند.
دوره دوم
بایرن رویایی ادو لاتک در دهه هفتاد باعث تثبیت خود به عنوان شالوده تیم ملی گردید. در آن سالها که تیم هایی چون مونشن گلادباخ، هامبورگ و شالکه نیز از قدرت های آلمان بودند این بایرن بود که با به همراه داشتن اکثر بازیکنان تیم ملی به همراه موفقیت های خیره کننده اش در اروپا باعث سیطره المان ها بر فوتبال اروپا و جهان شد.
نامی که بیش از همه در این میان می درخشید کاپتان بکن بائر بود که لیدر تیم چه فوتبالی و چه معنوی-فکری به شمار می آمد. هلموت شون مربی وقت آلمان با کمک رهبری بکن بائر بود که توانست تیمی بی نظیر بسازد که در بین سال های 66 تا 76 دو فینال جهان و دو فینال یورو را تجربه کند ( که سهم آلمان های سخاوتنمد یک برد در هر فینال بود )
دوره سوم
دوران سوم اوج بکن بائر ادامه روند موفق شون بود که با دروال تداوم یافت و با او به اوج دوباره رسید. او در سال 1984 تیم را تحویل گرفت و به اسکلت تیم دروال بازیکنان جوانی چون کلینزمن را افزود. دروال یک قهرمانی در یورو 80 و یک نائب قهرمانی در اسپانیا برابر انزو بیزورت داشت. بکن بائر آلمان را دوباره تا فینال رساند و این بار نیز مغلوب شد تا همه جادوی ساق های سحرآمیز دون دیگو را بیشتر بخاطر بسپارند تا تیم خوب آلمان.
چهار سال بعد ژرمن ها در دیداری انتقامی بار دیگر با آرژانتینی که تنها نامی از تیم عالی دوره قبل داشت ( و به یمن توانایی مهار پنالتی گوئی گوچه آ) و با خوش شانسی تا فینال رسیده بود، قرار گرفتند و با پنالتی جنجالی آندریاس برمه توانستند در المپیکو جام را بالای سر ببرند. بکن بائر که به اولین کسی تبدیل می شد که هم به عنوان کاپتان و هم مربی توانسته بود جام جهانی را بالای سر ببرد از آن به بعد قیصر فوتبال آلمان و اصطلاحا قیصر مشهور شد.
دوره چهارم
پس از قیصر دوران افت آلمان ها شروع شد. هر چند که آنها در یورو همچنان خوب بودند و در سالهای 92 و 96 فینالیست شده بودند ( و به عادت همیشه یکی را برده و دیگری را واگذار می کردند ) اما نتوانستند فروغ چندانی در عرصه جهانی و روبرو شدن با قدرت های فراقاره ای مانند برزیل داشته باشند. برتی فوگتس تیم با میانگین سنی بالا را که اکثرا به علت حضور در جام های جهانی 86 و 90 غیرقابل جایگزینی بودند به فرانسه 1998 فرستاد. این تصمیم در نهایت به تحقیر آنها توسط کرواسی بی نام و نشان انجامید. برتی فوگتس بعد از این ماجرا جایش را به اریش ریبک داد. ریبک نیز نتوانست موفقیتی داشته باشد و این بار پرتغال بود که با شکستی تلخ در یورو 2000 آنها را بدرقه نمود. زنگ خطر برای آلمان ها به صدا درآمد. پس از نیم قرن برای اولین بار بود که در دو تورنمنت پیاپی از رسیدن به چهار تیم محروم می ماندند.
برنامه ریزی ها آغاز شد. کمااینکه بار سنگین عقب افتادگی تیم های حوزه آلمان شرقی سابق نیز به مشکلات عدیده آنها افزوده شد. در آلمان پس از تخریب دیوار برلین در فوتبال نیز تلاش برای تنظیم قاعده ای برای دعوت از بازیکنان شاغل در آلبمان شرقی انجام شد تا نگاه عادلانه و یکسانی که در سعی میشد در تمام شئون کشور اعمال می شود در فوتبال نیز رعایت شود. واضح بود که بعلت گسترش زیرساخت ها و پیشینه بالای آلمان غربی سطح فوتبال آنها از آلمان شرقی بمراتب بالاتر هم باشد. این رویه منجر به پی ریزی دوباره فوتبال پایه ای این کشور و تربیت نسل جدید فوتبال این کشور شد. نسلی که موفقیت های چشمگیر یواخیم لو در دوران ده ساله اش داشته است.
ژرمن ها هرچند تا فینال 2002 هم رسیدند اما روند رسیدن آنها به فینال بی شباهت به آرژانیتن 1990 نبود که درخشش الیور کان که نقش گوچه آ را داشت و تنها دلیل رسیدن آنها تا این مرحله به شمار می آمد.
یواخیم لو تیم شکست خورده کلینزمن را تحویل گرفته بود که غرورش را در حذف دیرهنگام و تلخ در برابر ایتالیا و مقابل دیدگان میلیون ها هوادار خودی له شده می دید. زخم این شکست هشت سال بعد با برد تاریخی در مقابل برزیل میزبان در دیداری که به فاجعه بلوهوریزنته هم معروف شده است، التیام یافت و با برد برابر آرژانتین که یادآور تقابل های گذشته مارادونا و متئوس بود غرور خود را باز یافت.
تیم آلمان در سالی که گذشت در سه رده سنی به طور همزمان قهرمان شد و نوید نسل جدیدی از تشنگان قهرمانی در جهان داد. نسلی که باید در 2022 و 2026 منتظر درخشش و احیانا قهرمانی آنها هم باشیم. لو با قهرمانی مقتدرانه اش خط و نشان تندی برای مسافران روسیه کشید. او حالا آنقدر دستش باز است که بتواند برای اولین بار از عنوان قهرمان اش دفاع کند. کاری که پیش از آن برزیل در ۱۹۶۲ به نام خود زده بود و حالا در فرمت جدید ( بعد از ژول ریمه و از 1974 به بعد ) هیچ تیمی موفق به انجام آن نشده است.
.
.
.
با سپاس از دوستانی که برای خواندن این مطلب شکیبایی از خود نشان دادند.