بدون شک محدود کردن شاهکارهای بازیگری در یک لیست 10 تایی بسیار مشکل و تقریبا غیر ممکن است. ولی در این فهرست سعی شده تا حد دقت رعایت شود. البته نگاه و سلیقه را می توان در تغییر این لیست دخیل دانست:
هشدار: این متن می تواند شامل اسپویل باشد
1) مارلون براندو در فیلم پدرخوانده 1: پیشنهادی که نمی تونی رد کنی.
براندو در کاراکتری کاریزماتیک و افسانه ای از دون ویتو کورلئونه شمایلی بت مانند ساخت. جالب است بدانید که مسئولان پارامونت اصرار به استفاده از جورج سی اسکات داشتند و اعتقاد محکم کاپولا به براندو که در ده سال گذشته عامل ورشکستگی چند پروژه عظیم شده بود باعث بازی براندو شد.
براندو در این نقش مجبور شد مدت ها پنبه در دهان بگذارد تا تودماغی صحبت کند. جمله مشهور فیلم (پیشنهادی بهش میدم که نتونه رد کنه ) به همراه تیپ خاص و عروسی سیسیلی دون ویتو بعدها توسط سران مافیا تقلید میشد.
سکانس های برگزیده: سکانس اول و گفتگو با بوناسرا، سکانس طولانی مشاوره دادن به مایکل
2) آل پاچینو در پدرخوانده 2 و 1: کاپولا در پدرخوانده به سبک فیلم های رابرت آلتمن فیلم را از بهترین بازیگران پر کرده بود. به عقیده مهدی فخیم زاده "پدرخوانده بهترین کادر بازیگری در تاریخ را داشت." این فیلم خیلی چیزها به سینما اضافه کرد که بهترین آنها معرفی پاچینو بود. زمانی آل پاچینو به شوخی گفته بود که مردم برای دیدن براندو به سینما آمدند و با دیدن پاچینو سالن را ترک کردند! مایکل کورلئونه به روایت آل پاچینو با آن دگردیسی خیره کننده اش در قامت جانشین دون ویتو بقدری عالی است که تا مدت ها در دانشگاه های سینما به عنوان مثال از آن نام برده می شد.
سکانس های برگزیده: سکانس غسل تعمید، سکانس آشتی با فردو
3) جک نیکلسون در پرواز بر فراز آشیانه فاخته ( دیوانه ای از قفس پرید ): بازی ۵ ستاره جک نیکلسون در محله چینی ها تبدیل به تیپ شخصیتی مخصوص او شده بود و منجر به بازی حیرت انگیزش در فیلم جدید فیلمساز جویای نام میلوش فورمن شد. نیکلسون در این فیلم مرزهای بازیگری را درنوردید و هر سکانس را با بازی خود تبدیل به الگویی برای سینما دوستان کرد. عده ای در زمان دادن شوک الکتریکی به مک مورفی بقدری ناراحت شده بودند که قصد شکایت از فیلم را داشتند که خود نیکلسون اعلام کرد شوکی در کار نبوده ( و همه اش از هنر خودم بوده !)
نیکلسون در ابتدای فیلم برایمان یک بازیگر است ولی هر چه جلوتر میرویم آنقدر در نقش فرو می رود که گاهی جدا کردن آنها از هم مشکل است. دقت کنید به سکانس های مشاجره با دیوانه ها و پرستار رچد. برای من گاهی از نگاه یک کسی است که از دوربین یک دیوانه خانه دارد به دیوانه های واقعی نگاه می کند.
سکانس برگزیده: سکانس شوک که اشاره شد و سکانس رای گیری دوم
4) دانیل دی لوئیس: در ( بطور مشترک پای چپ من/ دار ودسته های نیویورکی / خون به پا خواهد شد. )
انتخاب بهترین بازی از یکی از بهترین بازیگران تاریخ غیر ممکن است. کریستی براونِ دی لوئیس به همان اندازه عالی بازی شده که بیل قصاب دار و دسته های نیویورکی و تاجر نفت در خون به پا خواهد شد. در هر سه این نقش ها دی لوئیس با تعهد و تمام وجود بازی می کند و در هر پلان که از او می بینیم با خودمان می گوییم از این بهتر نمیشد بازی کرد. بازیگری که کم کار است و گزیده کار و برای ایفای هر نقش در باره آن تحقیق می کند، تمرین های طاقت فرسایی مثل ماهها نشستن روی ویلچر و یادگرفتن قصابی و پرت کردن چاقو می کند و...
سکانس های برگزیده: سوء قصد والون به بیل، گفتگوی پلین ویو با ایلای
5) جو پشی در رفقای خوب: یک سایکوپت که رفتارش هم تو را به خنده وا میدارد هم هراس را بر اندام مستولی می کند. این مشخصات تامی با بازی جو پشی در رفقای خوب است.
جو پشی _ کشفِ رابرت دنیرو _ که جواهری برای مارتی شد و از ابتدا تا انتها با دنیرو همراه بود و شماری از بهترین بازیهای تاریخ سینما را در فیلم های مارتی تجربه کرد.
تامی فیلم رفقای خوب که نمونه آتشین مزاج تر از جویی گاو خشمگین است، بر عکس او مزاح می کند و دوستان دور بر خود را شاد نگه می دارد ولی با بی رحمی و قساوت آدم می کشد و کمترین تردید را نشان نمی دهد. جو پشی در نمایش پرخاش و خشم از جک نیکلسون هم فراتر می رود.
سکانس های برگزیده : funny how، قتل اسپایدر
6) رابرت دونیرو در راننده تاکسی: سربازی که از جنگ بر می گردد و می بیند که جامعه ای که برایش جنگیده بکلی فاسد شده. شاید به نظر بیاید که ایده فیلم های دفاع مقدس خودمان است ولی مارتین اسکورسیزی در راننده تاکسی از رابرت دونیرو در این نقس سود جست و نقشش را تبدیل به نقشی جاودانه کرد.
دنیرو همان اول خودش را در فیلم معرفی می کند:
" سابقه خلاف در رانندگی داری؟
_" نه پاکه مثل خودم"
تراویس بیکل تنهای تنهاست و عاشق می شود و به عشقش خیانت می کند، تغییر می کند، چهره اش همان انسان پاک که گفت نیست و... با این حال در تمام فیلم به دنبال اصلاح جامعه است. جامعه ای که به زعم او کثیف است و باید بارانی ببارد تا شسته و پاک شود. منتقد مشهور سینما، ریچارد کورلیس درباره راننده تاکسی گفته که "گاهی احساس شرم و گناه از دیدن مستندی از زندگی شخصی یک فرد تنها تو را فرا می گیرد و بعد دوباره به خود می گویی نه نیست"
سکانس های برگزیده: حرف زدن دنیرو با خود در آینه، تماس تلفنی آخر دنیرو با کارمند ستاد کاندیدای ریاست جمهوری
7) مریل استریپ در انتخاب سوفی: بانوی خوب هالیوود که بازی های استادانه اش یادآور سلفش کاترین هپبورن است.
انتخاب سوفی که بعد از شهرت بازی در شکارچی گوزن در نقش زنی ظاهر شد که گذشته ای مرموز و به نظر تاریک دارد. او با همسرش زوجی هنری را تشکیل داده اند.
فیلم از نگاه و زبان یکی از همسایه های جدیدشان روایت می شود که از نزدیک با زندگی عجیب و پر رمز و البته پر فراز و نشیب این زوج آشنا می گردد. شوهر مریل استریپ ( سوفی) دارای اختلال دو قطبی و اسکیزوفرنی می باشد و مشقت تحمل او با بازی استریپ شگفت انگیز قابل لمس است.
سکانس برگزیده: فهمیدن هویت شوهر سوفی
8) هیث لجر در شوالیه تاریکی: این نقش نیاز چندانی به معرفی ندارد و جوکرِ نولان شاید یکی از خاص ترین بدمن های تاریخ سینما باشد. مردی با قوانین خود که تا ابد با مرگ تلخ بازیگرش در حافظه سینمادوستان باقی خواهد ماند.
سکانس های برگزیده: سکانس کشتی، سکانس گفتگوی بتمن و جوکر
9) دنزل واشنگتن در روز تمرینی: بازی تماشایی دنزل در نقش پلیس فاسدی که به آب و آتش می زند تا خود را نجات دهد ستودنی است. اتان هاوک که نقش مکمل او در فیلم است بوضوح در سایه درخشش دنزل محو است و کارگردان نمی تواند او را که پلیس پاک است بهتر از دنزل جلوه دهد و فیلم در نمایش بازیها عالیست و در رساندن پیام معکوس عمل می کند. این نقطه ضعف فیلم نیست بلکه بازی توانای دنزل است که فیلم را بکلی برگردانده است.
سکانس های برگزیده: اولین ملاقات دنزل و اتان هاوک، قتل راجر
10) برای حسن ختام این لیست از بازی هنرپیشگان زن خواستم استفاده کنم. مونیکا ویتی در سه گانه آنتونیونی، بتی دیویس در همه چیز درباره ایو، کاترین هپبورن در شاهزاده ای از افریقا، اینگرید برگمن در کازابلانکا، سوزن هیوارد در می خواهم زنده بمانم، جودی فاستر در سکوت بره ها می توانستند دهمین نقش باشند ولی بهترین نفشی که می توانستم از آن یاد کنم بازی قابل ستایش ویوین لی در اتوبوسی به نام هوس است که واپسین نقش ماندگار این لیست خواهد بود. ویوین لی که همه او را با اسکارلت می شناسیم در شاهکار الیا کازان که بر اساس رمان تنسی ویلیامز ساخته شده ادامه نقش خود در بر باد رفته را بازی کرده و به نوعی ویلیامز دنباله ای بر رمان مارگارت میچل از جایی که رت باتلر اسکارلت را ترک می کند نوشته است. همفری بوگارت در توضیح شهرت براندو بعد از این فیلم می گوید که "ما با کت و شلوار و کراوات در پی تسخیر دنیا بودیم. اما براندو با یک زیرپوش رکابی به این مهم دست یافت" نقش مقابل استنلی کوالسکی ( براندو ) ویوین لی است _که خود مبتلا به تیپ شخصیتی دوگانه ای بوده است_ دراین فیلم کاراکتری دوگانه دارد. شخصیتی که به تدریج با اتفاقاتی که در خانه کوالسکی می افتد دچار فروپاشی می شود.
********
با سپاس از دوستان که با شکیبایی تا پایان مطالعه کردند.