۱. بدشانس؛
۱۹ سال داشت. به همراه حمید خداداد و ثقفی به اردوی تیم ملی ایران رفت تا ایویچ از او تست بگیرد. کسی حاضر نشد او را ببیند و بعدها گفتند امکان ِ تست گرفتن نبود چون لیست تیم ملی برای جام جهانی ارسال شده بود. تصور کنید آن تیم ملی، علی کریمی را هم داشت....
۲. عصیان گر؛
سیلی به صورت داور لجبازی که او را عصبی و بدخلق کرده بود و در حمایت از علی انصاریان دوست صمیمی اش اولین نشانه ی عصیان و همزمان رفیق بازی علی کریمی روی چمن سبز بازی بود و محرومیت دو ساله ( یکساله) که به جان خرید. زمان گذشت و بالغ که شد یاد گرفت سیلی اش را خرج چه کسانی کند!
۳. خاص؛
در زمین گل آلودِ تبریز مارادوناوار چند بازیکن را دریبل کرد و دروازه را باز کرد. کمی قبل تر جلوی پاس تهران همه بازیکنان حریف را درو کرد و توپ را به تیرک دروازه زد.. اولین نشانه های ظهور مردی که خاص بود و به فوتبال بی روح و عقب مانده رنگ ِ شوق و هیجان پاشیده بود.
[سال ۹۰ و پرسپولیس فاجعه بار و دربی هایی که پشت سر هم می باخت. دربی و نیمه نهایی جام حذفی؛ علی کریمی برای پرتاب اوت به سمت کنار زمین می رود. تماشاگران رقیب شروع می کنند به فحاشی و پرتاب بطری اما علی کریمی خم می شود و تعظیم می کند. تماشاگر خجلت زده شروع می کند به تشویق علی کریمی. بعدها علی کریمی در قلب هواداران رقیب هم جایی برای ِ خود باز می کند]
۴. لگد به بخت و اقبال؛
فقط می تونی علی کریمی باشی که به الهلال گل بزنی و نماینده سنگین وزن اتلتیک مادرید روی سکوها برایت لزگی برقصد اما دوبی را انتخاب کنی تا شیخ ابوظبی از رقص تو با توپ به وجد بیاید و گزارشگر شوف شوف یا الله یا علی کریمی را جار بزند و رسانه های اماراتی برایت تیتر بزنند ساحر ایرانی!
۵. چشمک بخت و اقبال؛
بازی دوستانه با آلمان و جادوگری که بالاک و فیلیپ لام را قاطی باقالیا فرستاد و فرانتس بکن باوئر که با حیرت به او می نگریست. روایت می کنند بکن باوئر که از ناشناخته ماندن علی کریمی تعجب کرده بود گفت او را می خواهم. به بایرن پیوست و دوسال در کنار بزرگان دنیا بازی کرد اما صبر کنید هنوز هنرمندی علی کریمی آغاز نشده است.
۶. سلطان قلبها؛
مچ بند سبز را می بندد و وارد زمین می شود. ۴ نفر دیگر هم با او همراه می شوند اما بین دو نیمه با خواهش منصور خان پورحیدری بی خیال میشن اما علی کریمی کوتاه نمیاد... دو ماه بعد آجرلو با کینه قبلی او را از تیم اخراج می کند. به شالکه می پیوندد و پیراهنش را برای مادر یکی از طرفدارانش می فرستد. رک گویی و نترسی او در کنار کارهای خیریه از او شخصیتی فراتر از رنگ ها و عناوین شخصی می سازد.
آری!
برای علی کریمی نه گلهای او را لیست کنید و نه جام هایش را.. نه رنگِ محبوبِ تیمش را ملاک ِ دوست داشتن یا نداشتنش بدانید و نه بازیهای او و درخشش جلوی آلمان و آثار رم و گلهایش با پیراهن تیم ملی را و نه فرصت سوزی های او را در روزهای حساس مثل بازی جلوی ایرلند جنوبی...
او را دوست بدارید و اشتباه های کوچک او را فراموش کنید. او هر چقدر در زمین و بیرون از زمین خبط و خطا کرده و باخته اما از یک آزمون همیشه سربلند بیرون آمده است؛ آزمون شجاعت، صراحت، انسانیت و با مردم بودن!
فارغ از رنگ ها دوستش بدارید ❤💙