داستانی از معضلات ورود لیونل مسی به لاماسیا از زبان شاهدان عینی !
لیونل مسی بابت کارهای بزرگی که تاکنون برای باشگاه بارسلونا انجام داده قطعا دست نیافتنی است به صورتی که حتی خود را در قلب تمامی هواداران بارسلونا و حتی خیلی از هواداران رقیب نیز جای داده است. اینکه یک هوادار رئال مادرید بگوید که خوش به حالتان که مسی دارید نشان از داشته ای ارزشمند برای هواداران بارسلونا است که در این روزها به اوج دوران فوتبالی خود رسیده و کم کم به سن 30 سالگی و شاید به آرامی قرار گرفتن در سراشیبی بازنشستگی قرار می گیرد.
حتی حرف زدن از بازنشستگی مسی نیز شنیدنش آزار دهنده است پس بگذارید بیش از این وارد این بحث نشویم و پست شیرین مسی را خراب نکنیم. از کجا شروع کنیم؟ داستان مسی آنچنان پر از موفقیت است که هرچه قصد پیدا کردن نقطه آغازی برای آن را داریم مدام مجبور می شویم که به عقب می رویم پس بگذارید از جایی آغاز کنیم که مسی زیبای دوران کودکی را هم تیمی هایش به درستی نمی شناختندش!
نمی شناختند؟ مگر می شود؟!؛ در آن روزهایی که لئو از چشم هم تیمی هایش بابت موهای ریخته لخت بر روی صورتش ناشناخته بود، باشگاه بارسلونا او را پیدا کرد. او در 13 سالگس در کنار بازیکنان بزرگی چون سسک فابرگاس و جرارد پیکه این روزها در آن زمان در لاماسیا هم بازی شد تا اینکه توانست با گذر از چالش های سخت و آشوب باشگاه بارسلونا مسیر درخشان خود را رقم بزند. آشوب و چالش؟ بله، به زودی داستان سرگذشت مسی در بارسلونا را در کنار هم متوجه خواهیم شد.
دوشنبه 18 سپتامبر 2000، قطعا تاریخی ماندگار در ذهن لیونل مسی است چون مسی پس از پروازی 24 ساعته از شهر محل سکونتش در روزاریوی آرژانتین بر روی زمین خوشبختی در کشور اسپانیا فرود آمد. می گویند از این شاخه به آن شاخه فرج است حال چه رسد به فاصله دو شاخه ای که برای پرش باید 24 ساعت در آسمان باشی آن هم برای سنجاب پرنده ای که زخمیست!. اما آیا مسی یک بار پرید یا پس از پرش هایی ناموفق مجددا باید خود را به اوج برای پریدن می رساند؟
اما مگر سنجاب قصه ما زخمی بود؟ بله، مسی نیز برای رقم زدن آرزوهایش نیاز به مداوا داشت که باشگاه بارسلونا با یک سرمایه گذاری فوق العاده، بزرگ ترین خرید تاریخ را رقم زد. تا اینجا هرچه گفتیم نمایی کلی از دیدی است که همه ما کم و بیش نسبت به ان اطلاع داریم. ولی واقعا بهتر نیست ماجرا را از زبان کسانی دنبال کنیم که در سرنوشت پر رمز و راز مسی در بارسلونا دخالت داشتند؟
پس گذارید به روز فرود آمدن هواپیمای سعادت لئو به اسپانیا باز گردیم. او برای اولین بار بود که به اسپانیا پای می گذاشت. او پس از رسیدن به هتل محل اقامت در بارسلونا، سریعا از سوی بارسلونا برای آمدن به یک جلسه تمرینی در ساعت 18 فراخوانده شد تا توانایی های خود را به مانند هر جلسه استعداد یابی به رخ بکشد. اما ماجرا به همین سادگی بود؟
بنابراین مسی از بزرگ ترین سد نیز باید می گذشت و لئوی پراسترس 18 سپتامبر، امیدوار بود که بتواند توانایی های خود را به مربیان اکادمی باشگاه نشان دهد. چه جالب!، ساعت 18 در تاریخ 18 سپتامبر!.
مس در ذهن خود چه می گفت؟؛ "آیا همه چیز حل میشه، درست میشه، من واقعا به اینجا میام تا زندگی کنم. عجب باشگاهی، پول، زندگی راحت و در یک کلام خوشبختی همینجاست لئو، پس بجنب!"؟
قطعا پدر مسی نیز با جدا شدن از آرژانتین و ورود به باشگاه بارسلونا چنین فکرایی می کرد اما امان از آن روزی که ناامیدی سرتا پای وجودش را گرفت چون لئو عل رغم تحت تاثیر قراردادن مربیان آکادمی به یک بن بست خورد ولی درنهایت همه اعضای خانواده عظیم بارسلونا در چند دهه اخیر خوشبخت بودند که فضولی های رئال مادرید بزرگ ترین عامل باقی ماندن مسی در بارسلونا و جذب شدنش شد!
اما پس از تست روز 18 سپتامبر چه شد؟ همه چیز درست شد و مسی یک لاماسیایی بود؟ متاسفانه نه چون آن چیزی که مشکل ساز شد، قد و قامت کوتاهش بود که او را در اولین گام ناامید کرد و مجبور شد حتی بخاطر آن به آرژانتین بازگردد. تفکرات لئو دیگر اضطراب نداشت بلکه ناامید و غم زده بود: "پرنده خوشبختی پر کشید؟ لئو چی شد؟ همه چیز تموم شد؟ نه، یکی من رو از خواب بیدار کنه. لعنت به تو جرارد پیکه که این قدر قدت بلنده!"
تا اینجای داستان نیز همه چیز خلاصه وار بیان شده پس همراه داستان باشید چون از روی داستان پریده ایم!
واقعا دوست دارید تا دلیل آخرین جمله از خیال مسی را متوجه شوید؟ جرارد پیکه؟! به مسی حق دهید چون واقعا نمی دانید که در آن لحظه تست در زمین تمرینی اوضاع برای مسی چقدر افتضاح بود؟ موقعی که لئو درون زمین تمرین حضور داشت قدش تا کمر جرارد پیکه بود!
بگذارید این ماجرا را از زبان مارک پدرازا یکی از بازیکنان نسل طلایی جوانان بارسلونا بشنویم. این بازیکن متولد 1987 به عنوان یک بازیکن 13 ساله در جریان آن جلسه تمرینی حضور داشت:
آن روزی که لئو وارد تمرین ما شد، دیدیم که او چقدر قد و قامت کوتاهی داشت. واقعا خیلی لاغر بود و فکر می کردیم که قرار است او را به عنوان غذا بخوریم. اما زمانی که توپ را لمس کرد واقعا متوجه شدیم که او یک پدیده است. نگاه کنید و بگذارید که خیلی واضح به شما بگویم، واقعا گرفتن توپ از مسی غیر ممکن بود.
اما لئو درنهایت با ایده بارسلونا مبنی بر رونالدوی جدید این فرصت هیجان انگیز را به دست آورد تا شانس خود را امتحان کند و اینچنین بود که یک دوره 17 ماهه پرمصیبت آغاز شد. به شما حق می دهم. تا به اینجای قصه هنوز چیزی دستگیرتان نشده و ذهنتان پر از ابهام است ولی عجله نکنید.
لیونل مسی در مدرسه فوتبال شهر روزاریو
جوزپ ماریا مینگوئلا مدیر برنامه های آن زمان دنیای فوتبال که بازیکنانی چون دیگو مارادونا، روماریو و ریوالدو را برای بارسلونا جذب کرده بود در ابتدای سال 2000 درخصوص شگفت انگیز بودن مسی به باشگاه بارسلونا هشدار داد! او اطلاعات باارزشی از ضبط بازی های لیونل مسی و نسخه تهیه شده نوارهای ویدیویی او بدست آورد تا نتواند بی خیال لئو شود. همینجاست، ماجرا از همین جا آغاز می شود. ویدیو؟ به دست مینگوئلا رسید؟
بله، مینگوئلا در ماه فوریه یک بسته پستی شامل نواری ویدیویی از بازی و استعداد لیونل مسی دریافت کرد و اینگونه بود که نیرویی عجیب و غریب مینگوئلا را به آرژانتین کشاند. در آخر این پست شما به عنوان یک هوادار بارسلونا که همگی عاشق لیونل مسی هستید، به احترام بعضی آدم های قصه ما بلند می شوید و احتمالا درود می فرستید. یکی از آن ها مینگوئلاست. ولی من همین جا از مینگوئلا بابت زحماتی که برای آوردن مسی به بارسلونا کشید تشکر می کنم چون سال هاست که از وجود مسی لذت می بریم.. البته دست رئال مادرید هم درد نکنه واقعا! میگن عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ...! رئال مادرید؟ به دا اینقدر به رئال گیر ندید بذارید همین گوشه کنار باشه!، عجله نکنید دوستان، داستان هنوز به وسطاش هم نرسیده و شاید هنوز هم شروع نشده!
مینگوئلا درخصوص یکی از ویدیوهای دوره 13 سالگی لیونل مسی که تعدادی از مدافعان را از پیش رو برداشته بود و مطابق معمول توپ را درون دروازه قرار داد در گفت و گو با بلچر ریپورت با نمایش دست خود به صورت یک مار خزیده بیان کرد:
او در آن موقع نیز به مانند الان بازی می کرد.
مسی نیز در آرژانتین سروصدا به پا کرده بود. روزنامه های شهر روزاریو مطالب مفصلی را درخصوص لیونل می نوشتند. البته او پیش از آن نیز آرژانتینی ها را با نبوغ خود آشنا کرده بود ولی کسی او را به صورت واضح نمی شناخت به صورتی که لئو در بازی های رسمی نیوولز اولد بویز در 15 دقیقه بین دو نیمه با کارهای تکنیکی با توپ هواداران روی سکوها را به وجد در می آورد و باورتان می شود که مردم بابت لذت بردن از مهارت هایش برایش به درون زمین سکه پرتاب می کردند؟
به جدال سرسختانه مینگوئلا در حمایت از لیونل مسی بازگردیم. واقعا اگر مینگوئلا ایستادگی نمی کرد چه اتفاقی رخ می داد؟ بگذارید فکرش را هم نکنیم. مینگوئلا می دانست که در باشگاه بارسلونا و لاماسیا بهانه ها اینگونه خواهد بود:
مسی خیلی کوچک است. محل زندگی مسی خیلی از اینجا دور است و اسپانایی نیست و خیلی بچه است.
واقعا چه کسی می توانست مینگوئلا را بابت اینکه مسی تا چه میزان فوق العاده است درک کند؟ حتما برایتان پیش آمده که از صحت موضوعی ایمان دارید اما برای متقاعد کردن دیگران در آن مورد دچار مشکل هستید. در این مواقع نیازمند آوردن استدلال های منطقی هستید که این درخصوص مسی از لحاظ زبانی کارساز نبود و یا اینکه یک یا چند نفر دیگر را نیز در کنار خود به عنوان یک پشتیبان دراختیار داشته باشید که این مورد درخصوص رقم خوردن سرنوشت مسی کارساز شد. یعنی نفر بعدی کیست که باید به احترامش از جای برخیزیم؟
اما مینگوئلا همچنان برای معرفی مسی به رکساچ برای آوردن او به بارسلون جهت تست سماجت به خرج می داد تا اینکه دست به دامان دوست قدیمی خود کارلس رکساچ شد که در آن زمان با توجه به اینکه یکی از بازیکنان اسطوره ای باشگاه بارسلونا بود، مدیر فنی تیم اصلی بود که به همین علت هم رابطه نزدیکی با ریاست باشگاه داشت به صورتی که رئیس از رکساچ حرف شنوی داشت. بند پ؟ تا باشد از این بند پ هایی که مایه سعادت می شود.
بنابراین اینگونه بود که علاقه رکساچ نیز به لئو مسی جلب شد. بگذارید نکته جالبی را درخصوص اولین گفت و گوی رسمی کارلس رکساچ و مینگوئلا درخصوص مسی به شما بگوییم. زمانی که مینگوئلا از مسی برای رکساچ تعریف کرد، رکساچ در ذهن خود مسی را بازیکنی 18 و 19 ساله برای مینگوئلا فرض کرد. مینگوئلا از شنیدن حرف رکساچ متعجب شد اما احتمالا همان لحظه مینگوئلا در ذهن خود می گفت که:
"حالا چجوری به کارلس بگم و بفهمونم که بابا مسی که من ازش حرف می زنم تنها 13 سال سن داره"
وای که از افشا شدن راز سن و سال مسی توسط مینگوئلا، رکساچ تا چه حد مات و مبهوت ماند. رکساچ: "مگر تو دیوانه ای مینگوئلا؟" لابد حتما هم گفت "برو شوخی نکن، بیخودی یک ساعت وقت من رو گرفتی (کسی چه می داند رکساچ چه چیزهای دیگری را نیز بر زبان آورد؟!)". ولی درنهایت با گفته های مینگوئلا، رکساچ پذیرفت و با درخواست مینگوئلا موافقت کرد.
مینگوئلا سریعا در سپتامبر 2000 بلیطی را به مقصد روزاریو تهیه کرد تا مسی و پدرش را به بارسلونا منتقل کند. او حتی هتل محل اقامت آن ها را نیز در Placa d'Espanya رزرو کرد. مسی در اولین سفر به اسپانیا حس غریبی داشت و تنها خودش می داند که چه توصیه هایی از سوی مینگوئلا و پدرش به او شد تا چشمان لاماسیا را به روی خود جلب کند. تمرین ها و آموزش ها برای مسی به خوبی پیش رفت و لئو توانست به سرعت مربیان آکادمی را تحت تاثیر خود قرار دهد. مگر مسی در اولین جلسه تمرینی اش مارک پدرازا را به عنوان ستاره آکادمی تحت تاثیر قرار نداده بود؟ حالا فرض کنید که مسی به مدت چند هفته با توپ هنر نمایی می کند و شاید این را مدیون سایه درختی به نام جرارد پیکه بوده باشد!
میگوئلی یا تارزان بارسلونا که 15 سال در قلب خط دفاعی آبی اناری ها توپ می زد، و در ان زمان به عنوان یکی از مربیان اکادمی فعالیت داشت، مسی را به مارادونا تشبیه کرده بود. این احساس مشترک در ژاوی لورنس نیز وجود داشت که یکی دیگر از مربیان آکادمی باشگاه بارسلونا در آن سال ها بود. خب پس بگذارید مهارت مسی را از زبان لورنس در گفت و گو با بلچر ریپورت بشنویم:
شما می توانستید ببینید که توپ به پنجه پای مسی متصل است و از پایش جدا نمی شود. او خیلی سریع بود و با سر رو به پایین خود می دوید. واقعا غیر ممکن بود که در آن وضعیت بتوانید ببینید که به کجا می روید اما او به مانند مارادونا راه خود را پیدا می کرد. سر او به سرعت می چرخید و می توانست پیش روی خود را ببیند.
به پای صحبت های کارلس رکساچ می نشینیم:
بعضی ها می گفتند که او زیاد دریبل می زند و خیلی کوچک است. برخی دیگر نیز می گفتند که فوتبال گروهی را بلد نیست. درخصوص او حدنصاب رضایتی وجود نداشت. همچنین هیچ کدام از مربیان که در میان آن ها خواکیم ریفه به عنوان ریاست آکادمی باشگاه حضور داشت، حاضر به رشد دادن بازیکنی از یک قاره دیگر در لاماسیا نبودند چون پیش از این هرگز چنین اتفاقی رخ نداده بود و بدین صورت که بود همه منتظر رسیدن حکم نهایی درخصوص مسی از سوی کارلس رکساچ بودند.
اما در همین احوالات، کارلس رکساچ در المپیک سیدنی نظاره گر بازی های المپیک اسپانیا بود که کارلس پویول و ژاوی در آن توپ می زدند که مدال طلا را در مقابل ساموئل اتوئوی کامرونی از دست دادند. بنابراین در زمانی که اعضای آکادمی منتظر رای نهایی درخصوص مسی بودند، لئو نیز روزهای پر اضطرابی را می گذراند به صورتی که پرواز او را به آرژانتین به تعویق انداختند تا اینکه رکساچ سرانجام از استرالیا در 2 اکتبر سال 2000 به بارسلون بازگشت. اما تصمیم چه بود؟
مسی در کودکیکارلس رکساچ باید مربیان آکادمی را متقاعد می کرد. کارلس چکار کرد؟ تصمیم به این صورت بود که مسی می بایست در جمع بچه هایی قرار گرفت که دو سال از او بزرگتر بودند چون می خواستند ببینند که مسی چگونه از عهده وظیفه سنگینی که بر روی شانه هایش قرار داده اند بر می آید. بی شک این آخرین فرصت برای مسی بود. تمامی مربیان آکادمی به نام های ریفه، میگوئلی، لورنس و رودولفو بورل در آن روز حضور داشتند، رودولفویی که هم اکنون مدیر فنی بخش بین الملل باشگاه منچستر سیتی است. ولی نکته جالب توجه این بود که هیچ نشانه ای از رکساچ نبود !. واقعا چه اتفاقی در حال رخ دادن بود؟
اما ناگهان کارلس رکساچ سر و کله اش پیدا شد و در سایه ورزشگاه مینی بارسا نظاره گر بازی شد. اصلا بگذارید ماجرا را از زبان کارلس رکساچ بشنویم:
زمانی که من از زیر سایبان به کنار زمین آمدم داور سوت آغاز بازی را زده بود. من در کنار زمین به همراه یکی از همراهانم راه می رفتم و با او صحبت می کردم. من در پشت دروازه ایستادم و کمی از این بازی را تماشا کردم و زمانی که به نیمکت مربیان رسیدم فقط این را به آن ها گفتم که "شما می توانید او را به خدمت بگیرید. او فوق العاده است، عملکردش عالی بود."
رکساچ تنها 10 دقیقه پشت دروازه، بازی را تماشا کرد و در همان 10 دقیقه تمام آن چیزی را که برای دیدن نیاز داشت دید. ولی سایرین نیز دیده بودند؟ مربیان اکادمی پذیرفتند؟
روز بعد از این ماجرا مسی به آرژانتین پرواز کرد تا برای مرحله بعدی و رسیدن پاسخ و نتیجه نهایی باشگاه منتظر بماند. اما هیچ پاسخ مشخصی درکار نبود. حتی تعلل بارسلونا باعث شد تا سرو کله میلان هم پیدا شود.
مینگوئلا درخصوص این تایم منتظر ماندن مسی می گوید:
تمام جهان درخصوص وضعیت آینده مسی در شک و تردید به سر می برد. بزرگ ترین چالش او قد کوچکش بود چون از نظر مشخصات فنی کسی شک و تردیدی درخصوص او نداشت. او منحصر بفرد بود ولی می گفتند که او بابت جثه لاغر و ضعیفش در مبارزه با هر بازیکنی کم خواهد آورد. مشکلش تنها هیکلش بود.
بنابراین تنها راه حل مسی درمان توسط تزریق هورمون بود تا مشکل رشد او برطرف گردد و باشگاه می بایست با ریسک کردن روی این موضوع هزینه درمانی او را می پرداخت. اما از این جا یعنی 13 سالگی مسی نبود که لئو درمان تزریق هورمون رشد را آغاز کرد چون او اولین بار این کار را در ملاقات با دکتر دیگو شوارتزاستین در 9 سالگی یعنی 31 ژانویه 1997 انجام داده بود.
دکتر دیگو درخصوص اولین آشنایی با بیماری مسی می گوید:
شخصی از باشگاه به من گفت که یک بچه در فوتبال فوق العاده است اما قدش خیلی خیلی کوچک است به صورتی که آن ها از من درخواست کردند که اگر می توانم کمکشان کنم تا مسی رشد کند.
اولین ملاقات این پزشک با مسی در 9 سالگی، قد او را 1 متر و 27 سانتی متر گزارش داد که 10 سانتی متر از میانگین قدی پسران هم سن و سالش کوتاه تر بود. دکتر برخی تست ها را روی مسی انجام داد و تایید کرد که علت کوتاهی قامت او کمبود هورمون رشد است که دلیلی ژنتیکی دارد. بنابراین دکتر بیان کرد که این مشکل برای 20 هزار کودک دیگر نی وجود دارد و یک موضوع عادی است و چندان عجیب و غریب نیست و اینگونه بود که شادی در چهره مسی و خانواده اش موج زد.
لیونل مسی در بغل دو برادرشدر تصویر بالا مسی در بین دو برادر بزرگترش رودریگو و ماتیا در بوینش آیرس در سال 1991 حضور دارد.
بنابراین تزریق هورمون رشد برای مسی تجویز شد. مسی باید خود هورمون رشد را از طریق جسمی قلم مانند از طریق پایش به خود تزریق می کرد که این اقدام برای پسری نه ساله شجاعانه بود. دکتر نیز اطمینان داد که این تزریق دردی ندارد حتی کمتر از درد نیش یک پشه. بنابراین مسی درمانش را از 9 سالگی آغاز کرد اما هزینه های درمان ارزان نبود به صورتی که هزینه ماهیانه 1000 یورویی را روی دست خانواده مسی می گذاشت که پدر مسی در ابتدا پرداخت ان را توسط بیمه درمانی ملی پرداخت می کرد.
زمانی که اقتصاد آرژانتین در سال 1999 ضعیف شد، باشگاه نیوولز اولد بویز تصمیم به پرداخت مخارج لئو گرفت اما خوار و خفیف بودن این مبلغ پرداختی از دید خورخه پدر مسی باعث شد تا پدر لئو از دریافت این مبلغ منصرف گردد. خورخه مجبور بود تا برای پول گرفتن از باشگاه نیوولز اولد بویز روزهای خجالت باری را تحمل کند چون سرجیو عمر مدیر وقت ورزشی باشگاه نیوولز که فاتح جام جهانی 1986 بود، اکثر جلسات هماهنگی شده با پدر مسی را در آخرین لحظات برهم می زد. در کتاب گیلم بالاگ آمده است که در ادامه مبلغ پرداختی به پدر مسی تنها 40 پزو بود که هزینه درمان لئو 25 برابر آن هزینه داشت.
بنابراین خورخه از کمک باشگاه نیوولز ناامید شد و به همراه مسی به باشگاه ریورپلاته در بوینس آیرس رفت. اما آنجا نیز کمکی حاصل نشد تا اینکه مینگوئلا و بارسلونا با خانواده مسی تماس گرفتند به صورتی که باشگاه اعلام کرد که صورت حساب هزینه های مسی را خواهد پرداخت در صورتی که مسی به بارسلونا بپیوندد و به رشد خود ادامه دهد.حمل و نقل مسی از یک قاره به قاره دیگر مشکلاتی را از نظر تدارکاتی و مالی به وجود آورده بود و از آنجا بود که فیفا قانونی وضع کرد تا خانواده اش نیز همراه او باشند. بنابراین پدر مسی باید بخشی از هزینه های درمان را پرداخت می کرد چون بودجه آکادمی باشگاه بارسلونا در سال 2000 به میزان 13 میلیون یورو بود. پدر مسی نیز دوست نداشت که پسرش در لاماسیا که یک خوابگاه شبانه روزی برای بازیکنان مشهور آکادمی بود زندگی کند که یک خانه رعیتی قدیمی در کنار استادیوم نیوکمپ بود.
خوان گاسپارت رئیس باشگاه بارسلونا در سال 2000 درخصوص این مشکل گفته است:
مسی می گفت که نیاز دارد تا در کنار خانواده اش زندگی کند. این شرایط برای پسری 13 ساله که از آرژانتین به اینجا می آمد با شرایط دیگر بازیکنان آکادمی که پیش از این تنها در فاصله 100 کیلومتری نیوکمپ زندگی می کردند یکسان نبود. او به خانواده اش نیاز داشت و اینگونه نیز شد. بنابراین از سوی باشگاه بارسلونا باید آپارتمانی دراختیار او و خانواده اش قرار می گرفت که امری طبیعی نبود چون ما خانه لاماسیا را برای بچه ها دراختیار داشتیم. بنابراین پاسخ ما نه بود اما کارلس رکساچ گفت که "رئیس، ما نمی توانیم این بازیکن را از دست دهیم. ما باید استثنایی را درنظر بگیریم. من همه استعداد او را در بازی دیدم و هرگز پیش از این چنین بازیکنی را ندیده ام.
بنابراین هفته ها چشم انتظاری در روزاریو برای مسی سپری می شد. تا دسامبر سال 2000 هیچ تصمیمی گرفته نشد. بنابراین باشگاه روزاریو اولتیماتومی به باشگاه بارسلونا داد به صورتی که روبن گاجیولی به نمایندگی از مسی و یکی از مدیران باشگاه نیوولز دو تماس با باشگاه بارسلونا گرفت.
روبن در گفت و گو با باشگاه بارسلونا اینگونه گفت که:
وکلا و شرکای من در آرژانتین به من دستور داده اند که به بارسلونا بگویم که ما دیگر نمی توانیم بیش از این منتظر بمانیم چون که گزینه های دیگری نیز وجود دارد.
روبن به این دلیل این را به باشگاه بارسلونا گفت چون باشگاه میلان پیشنهادی را ارائه کرده بود. رئال مادرید و اتلتیکو مادرید نیز ماجرا را زیرنظر داشتند. تا اینکه در اوایل شب 14 دسامبر سال 2000، روبن و رکساچ و مینگوئلا در باشگاه تنیس Pompeya در دامنه کوه در بارسلون و مشرف به دریای مدیترانه با یکدیگر ملاقات کردند.
رکساچ به مانند یک فرد نجیب به جلسه آمده بود و از خدمتکار خود درخواست قلم و کاغذ برای عقد قرارداد کرد. ولی کاغذی نبود و بنابراین مجبور شدند تا قرارداد را در دستمال سفره ای از جنس پارچه نازک بنویسند که در تصویر زیر قابل ملاحظه است. گاجیولی روز بعد این قرارداد را به صورت رسمی ثبت کرد و تا به امروز این قرارداد در صندوق امانات یک بانک نگه داری می شود به صورتی که مسی تاکنون نیز هرگز این قرارداد را از نزدیک ندیده است. این قرارداد که مشکلاتی از نظر حرفه ای بابت ذکر نشدن نام و نام خانوادگی داشت به اندازه کافی برای اعصاب بهم ریخته مسی و خانواده اش تسکین دهنده بود.
گاجیولی می گوید:
روز قبل از آن پدر مسی خیلی عصبی بود چون او نیاز به امضای قراردادی جهت اطمینان یافتن از وضعیت پسرش و روند درمانی او داشت چون بارسلونا وعده حمایت از مسی را داده بود. این قرارداد آن ها را آرام کرد به صورتی که اگر قرارداد امضا نمی شد، مسی قصد رفتن به بارسلونا را نداشت و ما نیز گفت و گو را با باشگاهی دیگر آغاز می کردیم.
بنابراین کارلس رکساچ در جریان دیدار با خوان لاکوئوا مدیر اداره آکادمی باشگاه بارسلونا در تاریخ 8 ژانویه 2001 در یک جلسه صرف شام جزئیات نهایی قرارداد لئو را ثبت کرد که به صورت زیر بود:
بارسلونا در تاریخ 14 دسامبر سال 2000 در حضور مینگوئلا و هوراسیو، کارلس رکساچ و مدیر فنی باشگاه، نسبت به قرارداد امضا شده متعهد می گردد و به مفاد توافق شده احترام می گذارد.
طبق این قرارداد، مسی تحت شروطی سالیانه 654 هزار دلار دریافت می کرد. او همچنین مبلغ حق تصویر خود را نیز می گرفت. برخی از مفاد قرارداد در آن زمان برای بازیکنان رده های سنی جدید بود. بدین ترتیب باشگاه بارسلونا به صورت کامل مراحل درمانی مسی را تحت پوشش قرار داد و اجاره بهای آپارتمان خانواده اش را نیز پرداخت نمود که همراه بود با حقوق 7 میلیون پزوتایی برای پدرش بابت کار در Barna Porters که شرکتی متعلق به باشگاه بارسلونا بود.
بنابراین آخرین مرحله این بود که تنها رضایت افراد ناراضی باقی مانده جلب گردد و در همین جا بود که جهنمی در باشگاه بارسلونا به پا شد. بارسلونا مرتب در جدول رده بندی سقوط می کرد و در لالیگا در حال دست و پا زدن بود و بازیکن ستاره خود نظیر لوئیس فیگو را نیز بابت راضی نکردن او بر سر دستمزدش به رئال مادرید فروختند به صورتی که به مدت 4 سال بارسلونا با قحطی جام مواجه گشت تا اینکه در سال 2003 خوان لاپورتا جنبشی را در جان بارسلونا به راه انداخت.
آنتون پاررا مدیر کل باشگاه بارسلونا در زمان ریاست گاسپارت درخصوص آن دوران می گوید:
باشگاه در حال منفجر شدن بود. خوان گاسپارت (ریاست باشگاه بین سال های 2000 تا 2003) با اعضای باشگاه رابطه خوبی نداشت. او از نظر سیاسی ضعیف بود و باشگاه در بسیاری از جنبه ها به ویژه اقتصادی دچار مشکل شده بود. به عنوان مثال او به فساد در عقد قرارداد با بازیکنانی نظیر مارک اوورمارس و امانوئل پتی محکوم شده بود و دیگر هیچ راهی برای رسیدن به صلح وجود نداشت. همچنین خیلی ها از عملکرد ضعیف تیم اصلی عصبی بودند و جو ناراحت کننده ای در باشگاه موجود بود.
بنابراین باشگاه بارسلونا توسط اعضای خود یعنی مامورین برگزیده دموکراتیک مدیریت می شد و از این رو مدیران به دنبال به دست آوردن رای برای ریاست باشگاه بودند. در این خصوص مینگوئلا می گوید که:
هر یک از مدیران در فکر این بودند که رای را به نفع خود بکشانند و این چیزی نبود که ما به ان نیاز داشته باشیم تا به 5 سال ناکامی خود در کسب جام پایان دهیم چونکه اگر آن ها ها نیز در طی دو یا سه سال قهرمانی کسب نمی کردند اخراج می شدند. هیچ یک آینده ای در سر نمی پروراندند.
بنابراین مسی نیز در سال 2000 از شرایط موجود در باشگاه اعلام نارضایتی کرد به صورتی که مدیران باشگاه وحشت زده و عصبی شدند. گاسپارت و معاونانش نیاز به پیدا کردن راه حلی برای دور کردن بازیکنانشان از اغوای رئال مادرید داشتند نه اینکه به ماجرای پسر 13 ساله ای بپردازند که از سوی دیگر جهان به آنجا آمده بود. بنابراین پس از اینکه مسی و خانواده اش در تاریخ 15 فوریه 2001 به بارسلونا آمدند رکساچ با نامه ای امضا شده به مسی بابت قراردادش اطمینان داد هرچند که مسی هنوز قرارداد را امضا نکرده بود.
در این زمان همچنان ابرهای سیاه بر روی مسی و خانواده اش سایه کرده بود چون خوان لاپورتا و دستیارش اواریس مورترا که چند سال بعد افسانه بارسلونا را با کمک مسی ساختند در آن زمان جزو مخالفان جذب مسی بودند و می گفتند که این عقد قرارداد پرهزینه برای باشگاه بارسلونا با بازیکن خیلی جوان 13 ساله شرم آور است. بنابراین پاررا که ریش سفید باشگاه بارسلونا بابت حضور در باشگاه از سال 1976 به عنوان مدیر عامل شناخته می شد، جلسه ای را با مدیران باشگاه که شامل ریاست باشگاه نیز بود ترتیب داد تا تصمیم نهایی را درخصوص نگه داشتن مسی بگیرند چون اوضاع پرتنش شده بود.
اکثریت روی دیوانگی خواندن این قرارداد متفق بودند چون پول پرداختی برای نگه داری از او بیش از اندازه بود. همچنین او خیلی جوان بود و او را به تمسخر بازیکن فوتسال می خواندند. مخالفان اینگونه نظر می دادند که:
اگر درمان رشد هورمونی موفقیت آمیز نشد چه؟ سهم او در آینده باشگاه چقدر خواهد بود؟
در ژانویه 2001 نیز باشگاه نیوولز اولد بویز تصمیم داشت تا نام مسی را در فدراسیون فوتبال آرژانتین ثبت کند. در آرژانتین، پسران موظف نبودند تا سن 13 یا 14 سالگی مجوز خروج از کشور را دریافت کنند. مسی نیز در طول زمستان 2000 برای نیوولز اولد بویز بازی کرده بود که در این صورت بارسلونا باید هزینه جذب او را به نیوولز اولد بویز می پرداخت که این نیز مشکل دیگری شده بود.
در این خصوص پاررا گفته است:
بحثی درخصوص اینکه آیا باشگاه بارسلونا با باشگاه نیوولز اولد بویز پیش از انتقال مذاکره کرده بود وجود دارد. هنوز هم روشن نیست که او رایگان جذب شده یا که نه چون اسناد و مدارک شفاف نیستند. در زمان من اسناد و مدارک موجود از آمریکای جنوبی اغلب مشکوک بودند.
بنابراین با وجود این چالش، فیفا به ماجرا ورود کرد و مسی در برزخی عجیب گیر افتاد چون فاقد شرایط لازم برای بازی برای باشگاه بارسلونا بود حتی اگر قرارداد امضا شده باشد. پاررا در ادامه می گوید:
وضعیت پیچیده شده بود. حقیقت این است که باشگاه تصمیم گرفته بود تا مسی را جذب نکند اما خوان لاکوئوا اصرار به جذبش داشت، اصرار اصرار اصرار تا زمانی که باعث به وجود آمدن هیاهو و آشوب شد.
با به وجود آمدن اعتراضات فراوان، لاکوئوا در تصمیم خود قاطعانه بود به صورتی که در اعتراض به مخالفان جذب مسی با فریاد گفت:
شما هیچ چیز در مورد فوتبال نمی دانید. تاریخ در مورد شما قضاوت خواهد کرد. اگر مسی را جذب نکنید او به باشگاه دیگری خواهد رفت.
از این رو پاررا درخصوص ممارست و حمایت های بی نظیر لاکوئوا از لیونل مسی در تعبیر از این شخصیت گفت:
اگر سرسختی او نبود، تصمیم نهایی باشگاه نه می بود. او پدر واقعی مسی در بارسلوناست که در کنارش مینگوئلا نیز نقش پدرانه دیگری داشت و همچنین هوراسیو گاجیولی که بغیر از این ها کسی مسی را در بارسلونا به رسمیت نمی شناخت.
و بدین ترتیب بود که گاسپارت با سر به پسر عمویش فرانسیسکو کلوسا معاون باشگاه اشاره کرد که قرارداد مسی منعقد گردد. و اینگونه بود که با امضای قرارداد مسی، حماسه ای بزرگ را در باشگاه بارسلونا ثبت شد.
خوان گاسپارت درخصوص امضای قرارداد لیونل مسی می گوید:
من یک وکیل یا مرد قانون نیستم اما اگر مسی ذهنیت خود را تغییر می داد و می گفت که نمی خواست که با بارسلونا قرارداد امضا کند و ما بابت دستمال سفره به دادگاه می رفتیم این امر می توانست دشوار شود که قاضی را متقاعد کنیم که یک پسربچه 13 ساله را برای عقد قرارداد با بارسلونا اجبار نکرده ایم چونکه قراردادش روی یک دستمال ثبت شده بود. این حکایتی جذاب است اما مردی که واقعا قرارداد مسی را امضا نمود، فرانسیسکو کلوسا بود.
در ادامه هنوز هم مشکلاتی وجود داشت. در حالی که مسی و خانواده اش در اسپانیا در هتل محل اقامت خود برای چند هفته منتظر منتقل شدن به آپارتمانی بودند که وعده اش را دریافت کرده بودند، باشگاه در فراهم کردن هزینه درمان هورمونی مسی بازماند. این یک رفتار ناپسند به نظر می رسید و اینگونه بود که مسئولیت پرداخت آن بر گردن لاکوئوا افتاد به صورتی که او 2000 پزوتا را از جیب خود پرداخت کرد و بعدها آن را از باشگاه پس گرفت.
بنابراین لاکوئوا در تاریخ 1 مارس 2001 با مسی در یک رستوران ملاقاتی را برای امضای سند توسط لئو و باشگاه انجام داد و وکلای دو طرف نیز حاضر شدند. برای اینکه این قرارداد رسمی شود، نیاز بود تا یکی از معاونان باشگاه پای قرارداد را امضا کند که وظیفه این کار به ایگناسیو براکوئراس سپرده شد که یکی از مخالفان جذب مسی بود. او در یک جا به مسی با رد کردن امضا نمودن سند زخم زبان زد و حتی سند را پاره نیز نمود که این سند قرارداد دستمال سفره مشهور نبود. اما درنهایت این سند همکاری امضا گشت و باشگاه درنهایت به مسی احترام گذاشت.
در تاریخ 1 مارس سال 2001، فدراسیون فوتبال کاتالونیا برای لیونل مسی گواهینامه موقت برای بازی در مسابقات لیگ کاتالونیا را صادر کرد که لئو همچنین می توانست در مسابقات دوستانه بجز جام های باشگاهی رسمی در سطح کشور اسپانیا بازی کند چون مشکل در اینجا بود که باشگاه نیوولز اولد بویز کارهای خروج مسی را به تعویق انداخته بود و به نوعی هزینه انتقال را می خواست.
داستان غمناک مسی ادامه داشت چون او تنها دو هفته پس از بازی برای بارسلونا در دومین بازی رسمی اش در مقابل تیم محلی ابرا، پایش شکست. در ادامه وقتی که او از آسیب دیدگی رهایی یافت، چند ماه بعد نیز با مشکل مچ پا و رباط مواجه گشت. خانواده اش همچنان در تلاش برای حل و فصل نمودن مشکل فرزندشان بودند.
خانواده مسی نیز در تابستان 2001 تصمیم گرفت تا نیمی به آرژانتین باز گردند. ماتیاس برادر بزرگ تر مسی در حسرت دیدار نامزدش در آرژانتین بود و خواهر کوچکتر مسی نیز در یادگیری زبان کاتالونیایی مشکل داشت و همچنین در مدرسه با اصطلاحی تحقیر آمیز نسبت به مردم آمریکای جنوبی از سوی دانش آموزان مواجه گشته بود.
بنابراین مسی و خانواده برای سپری کردن تعطیلات به آرژانتین بازگشتند اما در موقع برگشت تنها مسی و پدرش راهی اسپانیا شدند.
لورنس در این خصوص می گوید:
این عشق و علاقه مسی را نسبت به بازی فوتبال نشان می دهد که فوتبال برایش نسبت به هر چیزی اهمیت داشت. او می خواست که بیش از از خانواده اش در خدمت فوتبال باشد. او همه چیز را کنار گذاشت و این دلیل فطرت قوی اوست.
بنابراین پس از بازگشت مسی به اسپانیا در آگوست 2001، تست دیگری از لئو به عمل آمد و او هنوز هم نمی توانست به صورت رسمی برای بارسلونا بازی کند چونکه نیوولز اولد بویز اجازه انتقالش را امضا نمی کرد و این ماجرا در راهروهای مقرر فیفا در حال گردش بود تا اینکه در سال 2001 خاویر پرز به عنوان مدیر جدید باشگاه بارسلونا منصوب شد. ولی او وقتی که متوجه شد بارسلونا برای مسی مبلغ 100 میلیون پزوتا (حدود 600 هزار یورو) را برای یک فصل پرداخت می کند بسیار متعجب شد و از این رو تصمیم گرفت تا دستمزد سالیانه مسی را به 20 میلیون پزوتا کاهش دهد.
بنابراین مجددا دو طرف بر روی میز مذاکره نشستند که در همین حال باشگاه رئال مادرید مشتاقانه منتظر شکست آبی اناری ها در مذاکرات بود. خورخه والدانو تایید کرده بود که آماده پرداخت بیش از 20 میلیون پزوتا برای هر فصل به مسی هستند و بدین ترتیب پس از به بن بست رسیدن مذاکرات و صحبت یکی از مدیران باشگاه مبنی بر اینکه اگر قرارداد مسی را نبندند رئال مادرید جذبش خواهد کرد در نهایت به توافق رسیدند.
طبق توافق جدید، خورخه مسی پدر لئو حقوق ماهیانه 3900 یورو دریافت می کرد و پسرش نیز مبلغ دریافتی اش به عملکرد و سطح کیفی اش بستگی داشت که این قرارداد در تاریخ 5 دسامبر 2001 منعقد گشت.
بنابراین دو سال پس از اینکه مینگوئلا یک ویدیو از بازی مسی را در صندوق پستی خانه اش دریافت کرد، فیفا در حمایت از بارسلونا رای خود را صادر نمود و مجوز رسمی لئو در سال 2002 صادر شد تا مسی بتواند اولین مسابقه رسمی خود برای بارسلونا را برابر اسپلوگس د لیوبرگات انجام دهد که به صورت بازیکنی جانشین در نیمه دوم وارد بازی شد و 3 گل را نیز به ثمر رساند.
بنابراین اینگونه بود که مسی در مبارزه ای سخت پیروز شد و به عنوان یک بازیکن 14 ساله به رشد خود در بارسلونا ادامه داد تا دنیای فوتبال هنوز هم که هنوز است از دیدن اعجوبه آرژانتینی باشگاه بارسلونا لذت ببرد.