مطلب ارسالی کاربران
داستان عشق لئو مسی
یک روز، لئو کوچولو زودتر از همیشه بعد از تمرين لباس پوشید و آماده کنار در منتظر شد تا دنبالش بیان و به خونه بهترين دوستش برن.
وقتی پدر دوستش رسید، مربی پرسید: چرا لئو انقدر مشتاقه؟! اونکه همیشه به خونه ی شما میاد!
پدر دوستش جواب داد: اوه! بخاطر اینکه امروز جمعست و این یعنی آنتونلا هم به اونجا میاد، لئو اونو دوستش داره...!